یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

بازیگری برایم عادت نشده است


بازیگری برایم عادت نشده است

حبیب اسماعیلی از «آزادراه» و سینما می گوید

نسل دهه ۶۰ و ۷۰ خاطرات زیادی با حبیب اسماعیلی و نقش‌های تلویزیونی و سینمایی‌اش دارد. «دزدان مادربزرگ»، «ولایت عشق» و «جاده‌های سبز شمالی» چند نمونه از مجموعه‌های تلویزیونی به یادماندنی او ست.

«بازجویی یک جنایت»، «بازی تمام شد»، «بدل» و «روز دیدنی» هم برخی از آثاری است که اسماعیلی در آنها ایفای نقش کرده است.

درست است که اسماعیلی در این سال ها بیشتر وقتش را صرف تهیه کنندگی و پخش فیلم کرده و بتازگی خودش را آماده تهیه کنندگی فیلم «آبنبات قرمز» به کارگردانی محسن دامادی می کند، اما هر از گاهی مثل فیلم «آزادراه» که این روزها با بازی او در نقش متفاوت روی پرده سینماهاست، از بازیگری هم سراغی می گیرد.

شما پیشتر هم با عباس رافعی در سریال «جاده های سبز شمالی» کار کرده بودید. این همکاری دوباره چگونه شکل گرفت؟

هما ن طور که می دانید بخش زیادی از کار سینما حسی و دلی است. اگر دو سینماگر به هر دلیلی سرپروژه ای با هم به مشکل بربخورند معمولا کمتر پیش می آید که باز هم سراغ همدیگر بروند. آقای رافعی از دوستان خیلی خوب من است و حتما از همکاری در آن سریال راضی بود که دوباره سراغم آمد. نقشی هم که برای فیلم «آزادراه» به من پیشنهاد شد در کارنامه ام کاری متفاوت بود و تا به حال چنین نقشی بازی نکرده بودم. فیلم هم در این وانفسای موضوعات خوب و جذاب، قصه خوبی داشت. همه اینها باعث شد که من دوباره با آقای رافعی همکاری کنم.

نقشتان در «آزادراه» دو وجهی است و ما از این مرد، پدر شخصیت پریسا دو چهره می بینیم. ابتدا آدمی به ظاهر متدین است، اما بعد جنبه دیگری از خودش را بروز می دهد. چه کدها و نشانه هایی را برای نمایش دورویی این شخصیت درنظر گرفتید؟

نه برای این نقش بلکه برای همه نقش ها ابتدا به تیپ ظاهری نقش فکر می کنم و اول روی صدای کاراکتر کار می کنم. تیپی هم که در «آزادراه» دارم، ظاهری مقدس مآب دارد. من هم سعی کردم این تیپ و ظاهر طوری باشد که وقتی بیننده در وهله اول او را می بیند به چنین چیزی برسد. نوع لباس و تسبیح تا شیوه زندگی سنتی و موارد دیگر، نشانه هایی بود که با مشورت کارگردان و گریمور کار به آن رسیدیم تا این شخصیت نمود بیشتری داشته باشد. این مرد خودش را محق می داند و درظاهر حفظ آبرو می کند، اما در تنگناها و تنهایی های خودش و دور از چشم خانواده روی این مساله تاکید داشت که با وصلت دخترش با جوانی قاضی و روحانی، از آن به عنوان یک پل ارتباطی و نردبان ترقی استفاده کند. یعنی با یک دید منفعت طلبانه به این قضیه نگاه می کند. البته این طرز تفکر در جامعه منفور است، اما این نقش ایجاب می کرد که چنین خصوصیاتی را برای آن طراحی کنیم. در صحنه ای از فیلم او در کارخانه شخصیت حقیقی خودش را نشان می دهد که برای رسیدن به هدف و زیاده طلبی خودش حتی دست به تهدید می زند. حالا نمی دانم که تا چه اندازه در نشان دادن این دوگانگی موفق بوده ام.

شما زمانی در دهه ۶۰ و ۷۰ بازیگر نقش های اصلی بودید، اما در سال های اخیر هرازگاهی در نقش های مکمل و کوتاه ظاهر می شوید. این جابه جایی چه حسی دارد؟

همان زمانی که فیلم زیاد بازی می کردم و جزو پرکارهای دهه ۶۰ و ۷۰ بودم چندان به این مساله اهمیت نمی دادم و عرض و طول نقش خیلی برایم مهم نبود. یادم می آید آن زمان فیلمنامه ای را برای بازی در نقش اولش خواندم، اما از یک نقش فرعی تر آن بیشتر خوشم آمد. به کارگردان گفتم من مشابه نقش اصلی این فیلمنامه را بازی کرده ام و دوست ندارم دوباره آن را تکرار کنم، اگر امکان دارد این نقش فرعی را بازی کنم. کوتاهی و بلندی نقش مهم نیست، آدم باید نقشی را بازی کند که بتواند به اصطلاح آن را دربیاورد. نقشی اهمیت دارد که اگر حذف شود، نبودش به فیلمنامه و فیلم لطمه بزند. جدا از این در این چند سال اخیر کمتر در فیلم ها بازی می کنم. در صورتی که پیشنهادهای زیادی بخصوص برای بازی در تله فیلم ها دارم، اما فقط دو سه مورد از آنها را بازی کرده ام که انصافا هم کارهای خوبی بود. بازی در فیلم «خاطره» نادر طریقت هم جزو کارهای خوبم در این چند سال است که در آن ایفاگر یک نقش منفی بودم. در هر کار طوری حضور پیدا می کنم که فکر می کنم سال ۵۸ و موقع بازی در اولین فیلمم «پرواز به سوی مینو» است. چون کارها را با دل و عشق انتخاب می کنم. بازیگری هنوز برای من کار و عادت نشده است. برای همین حاصل این فیلم ها هم تا به حال بد نبوده است و بازخوردها طوری بوده که شرمنده مردم نیستم.

بازیگری دو دهه اول بعد از انقلاب نسبت به سال های دهه ۸۰ و ۹۰ تغییر کرده است؟

بازیگری ما حتی از آغاز شکل گیری سینما در ایران حرف اول را در فیلم ها می زد، ولی در دهه ۶۰ و ۷۰ بازیگران خیلی امکان و اجازه رشد و بروز و چهره شدن نداشتند که تبدیل به سوپراستار شوند. دشواری بازیگران در دهه ۶۰ این بود که هیچ گونه زمینه معرفی نداشتند. یعنی تمام معرفی ما در حد همان پلاکارد و پوستر و آنونسی بود که در سینما پخش می شد. حتی تلویزیون هم تیزری برای تبلیغ و معرفی فیلم ها پخش نمی کرد یا بعدها که تبلیغات فیلم ها در تلویزیون شروع شد، اسمی از بازیگر نمی آوردند. بنابراین اگر بازیگری در آن زمان می خواست دیده و مطرح شود، فقط باید به هنر بازیگری اش تکیه می کرد. ولی الان تعداد شبکه های تلویزیونی، نشریات و خبرگزاری ها، جشنواره ها و مهمانی های مختلف رشد چشمگیری پیدا کرده و بازیگران جوان به راحتی امکان حضور و معرفی دارند. در واقع زمینه معرفی بازیگران جدید از بازیگران دهه های گذشته و آن زمانی که ما کار می کردیم، بیشتر است. البته اعتقاد دارم که نسل جوان باید وارد سینما و تلویزیون شوند که این مساله در دنیا هم امری مرسوم و طبیعی است. اما در همه جا در کنار توجه به نسل جوان به بازیگران سنین بالاتر هم توجه می شود و برای بازی در نقش هایی متناسب از آنها دعوت می کنند. در هر صورت آن کسی در عرصه هنر ماندگار می شود که سینما را برای سینما و خدمت به مردم و جامعه بخواهد، در غیر اینصورت اگر اسیر زرق و برق بازیگری شود و فقط برای دیده شدن تلاش کند دوام نخواهد آورد.

علی رستگار