جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
سیرک بزرگ
![سیرک بزرگ](/web/imgs/16/96/3vdby1.jpeg)
از همان روزی که شنیدیم قرار است سیرک بزرگ به شهر ما بیاید، هیاهو و هیجان خاصی را در تمام شهر می شد دید. نه ما تا آن موقع سیرک دیده بودیم، نه پدرانمان و نه پدران پدرانمان . فقط شنیده بودیم جمعی جالب و دیدنی هستند با حیوانات عجیب از سرزمینهای دور و نمایشهایی جذاب و دلهره آور و دلقکهایی بامزه و مضحک .
روز ورود سیرک، شهر تقریبا تعطیل بود، همه از بزرگ و کوچک از صبح زود، در مسیر ورود سیرک بزرگ، از دروازه ورودی تا میدان مرکزی، در دو طرف خیابان اصلی شهرمان به انتظار ایستاده بودند.سربازها و مامورین حکومتی هم داشتند بین مردم نظم ایجاد میکردند. آنهایی که کنجکاوتر بودند جلوی دروازه تجمع کرده بودند.
چند ساعت از ظهر گذشته بود که مردم با هلهله و فریاد آنهایی که از انتظار خسته شده و در مسیر ورودی شهر، به استقبال سیرک بزرگ رفته بودند، متوجه آمدن سیرک شدند. از دور صدای موزیک می آمد و گاری ها و ارابه های بزرگی نمایان شده بودند. هیجان در مردم موج می زد و سربازها و مامورین مردم کنجکاو را به عقب فشار میدادند تا وارد خیابان نشوند.
صداها که نزدیکتر شد، متوجه شدیم، نوازنده های سیرک مشغول نواختن مارش رسمی حکومت ما هستند، همگی دچار شعف و غرور شدیم .
چقدر هم خوب و منظم می نواختند، انگار سالها این مارش را برای ورود به شهر ما تمرین کرده بودند.
اولین گاری، یک گاری بزرگ با رنگهای شاد و نوارهای زیبایی تزیین شده بود. جلوی آن هم یک مرد متشخص با سبیلهای بلند و نوک تیز رو به بالا، در حالیکه کلاهش را برای مردم تکان می داد، رژه میرفت. بعد با اشاره دستش موزیک قطع شد و صف گاریها ایستاد. مرد موقر با صدای بلند گفت: سیرک بزرگ برای شادی شما آمده .
بعد با همان دستی که کلاه را گرفته بود به سمت گاری پشت سرش اشاره کرد و گفت: دلقکهای ما را تشویق کنید.
با این جمله، در میان تشویق مردم، دوباره مارش شروع شد و از در و پنجره های گاری تعدادی دلقک قد و نیم قد به بیرون پریدند.
ناگهان صدای هلهله ها و کف زدنها قطع شد و چنان سکوتی همه جا را فراگرفت که انگار هیچکس حتی نفس هم نمیکشید. تا اینکه فرمانده سربازها فریاد زد: بگیرید این خائنین نمک نشناس را ...
سربازها به سمت دلقکها و بقیه گاریها هجوم بردند و پشت سر آنها مردم هم به سیرک بزرگ حمله کرده و همه آنها را با مشت و لگد و یک کتک شدید تا بیرون دروازه شهر بدرقه کردند و خوب حسابشان را کف دستشان گذاشتند.
بی حرمتی بزرگتر از این را نه ما دیده بودیم، نه پدرانمان و نه پدران پدرانمان. دلقکها همه گی لباس مقدس فرمانروای بزرگ ما را به تن کرده بودند، با همان کفشهای بزرگ و همان آرایش رنگی خاص صورت و موها و همان کلاه مخصوص فرمانروایان بزرگ ما.
بعد از آن، دیگر هیچ سیرک کوچک و بزرگی به شهر ما نیامده و نه ما یک سیرک واقعی را به چشم خودمان دیده ایم، نه فرزندانمان و نه فرزندان فرزندانمان.
سینا بهمنش
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات شهدای خدمت ایران علیرضا زاکانی سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم قالیباف محمدباقر قالیباف مناظره انتخاباتی
سیل هواشناسی بارش باران سوادکوه قتل قوه قضاییه تهران سیلاب سازمان هواشناسی محیط زیست شهرداری تهران افزایش حقوق بازنشستگان
دولت سیزدهم قیمت خودرو هوش مصنوعی قیمت دلار قیمت طلا دلار حقوق بازنشستگان بازنشستگان نهضت ملی مسکن مسکن قیمت سکه خودرو
جوکر فضای مجازی احسان علیخانی تلویزیون سینمای ایران رسانه ملی سریال سینما تئاتر
ماهواره دانش بنیان
رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین دونالد ترامپ بولیوی جنگ غزه چین اتحادیه اروپا اوکراین ترکیه حزب الله لبنان
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتبال ایران لیگ برتر عبدالکریم حسن کریستیانو رونالدو جام ملت های اروپا جواد نکونام لیگ برتر ایران
نمایشگاه الکامپ همراه اول عیسی زارع پور وزیر ارتباطات فناوری ایلان ماسک گوشی
دیابت سازمان غذا و دارو کاهش وزن سرطان زوال عقل سلامت روده