سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

ظلم ستیزی امام کاظم علیه السلام


ظلم ستیزی امام کاظم علیه السلام

امام کاظم علیه السلام با تربیت افرادی شایسته, و تأثیرگذاری مثبت بر افکار و اندیشه های برخی از کارگزاران حکومتی, از وجود آنان در پیشبرد اهداف الهی خویش سود می جست

فرازهایی از رفتارهای روشنگرانه و ظلم‏ستیزانه امام کاظم(علیه السلام) را در این زمینه ذکر می‌نماییم:

● رخنه در درون نظام

امام کاظم(علیه‏السلام) با تربیت افرادی شایسته، و تأثیرگذاری مثبت بر افکار و اندیشه‏های برخی از کارگزاران حکومتی، از وجود آنان در پیشبرد اهداف الهی خویش سود می‏جست. علی بن یقطین از جمله عوامل نفوذی امام در نظام حکومتی هارون بود که تا مقام نخست‏وزیری راه یافته بود. او به لطف خداوند و یاری رهنمودهای امام و بصیرت و تیزهوشی خویش، کارهای مهمی را به نفع شیعیان انجام می‏داد.

یادآوری نظرات حضرت کاظم(علیه‏السلام) به طور غیرمحسوس در جلسات داخلی هیأت حاکمه، گزارش اخبار داخلی و تصمیمات حکومت غاصب به امام، ارسال کمک‌های مالی به امام و شیعیان، تشکیل گروه‌های حجّ از شیعیان بی‏بضاعت، و خدمات ا جتماعی و اداری به یاران امام هفتم، برخی از دستاوردهای نفوذ علی بن یقطین در حکومت هارون بود.

مسیّب بن زهیر نیز از شیعیان مخلصی بود که در ظاهر، در سمت جانشین سندی بن شاهک، به فرماندهی نیروهای نظامی هارون منصوب شده بود. او علاوه بر رساندن پیام‌های امام از داخل زندان به دوستان و شیعیان حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) معجزات و کراماتی نیز از آن حضرت نقل می‏کرد که در بیداری برخی افراد تأثیر داشته است.(۱) حاکم ری و برخی از کارگزاران حکومتی نیز در شبکه نفوذی حضرت کاظم(علیه‏السلام) انجام وظیفه می‏کردند.

● حمایت از مبارزان راه حق

حسین بن علی بن حسن المثنی بن الامام الحسن المجتبی(علیه‏السلام) معروف به «شهید فخّ» از افرادی است که در زمان امامت حضرت کاظم(علیه‏السلام) بر اثر ستم‌های فرماندار مدینه به علویین به ستوه آمد و بر علیه حکومت هادی عباسی به قیام مسلحانه روی آورد.

بعد از شهادت حسین بن علی(علیهماالسلام)، و سایر شهدای فخّ، حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) فرمود: «به خدا سوگند! حسین در حالی از دنیا رفت که مسلمان و نیکوکار و روزه‏دار و آمر به معروف و ناهی از منکر بود.»

حسین قبل از قیام پرشور خویش، شبانه به محضر امام هفتم(علیه‏السلام) آمد و امام ضمن سفارشاتی به وی فرمود: تو شهید خواهی شد، ضربه‏ها را محکم و نیکو بزن! این مردم فاسق‏اند، و در ظاهر ایمان دارند و در باطن خود نفاق و شک را پنهان می‏سازند، «اِنّا لله‏ِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ.»(۲)

بعد از شهادت حسین بن علی(علیهماالسلام)، و سایر شهدای فخّ، حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) فرمود: «به خدا سوگند! حسین در حالی از دنیا رفت که مسلمان و نیکوکار و روزه‏دار و آمر به معروف و ناهی از منکر بود.»

● جلوگیری از همکاری با طاغوت

آن حضرت اگر احساس می‏کرد کسانی که به نظام حکومتی داخل می‏شوند، نمی‏توانند به نفع اهل حق و شیعیان عمل نمایند، آنان را از همکاری با طاغوت نهی کرده، از عواقب وخیم آن برحذر می‏داشت.

زیاد بن ابی سلمه از یاران امام کاظم(علیه‏السلام) بود، ولی بدون اطلاع آن حضرت در دستگاه خلافت عباسی مشغول به کار شده بود. او روزی به محضر امام هفتم آمد. حضرت از او پرسید: ای زیاد! آیا تو در امور دولتی اشتغال داری؟ گفت: بلی.

امام فرمود: چرا با حکومت ستمگران همکاری می‏کنی و به شغل آزاد نمی‏پردازی؟

زیاد گفت: سرورم! مخارج من زیاد است؛ چرا که من فردی اجتماعی هستم و خانه‏ام پر رفت و آمد است و افراد تحت تکفل دارم و هیچ‏گونه پشتوانه اقتصادی هم ندارم. درآمد من منحصر به همین شغل دولتی است. امام کاظم(علیه‏السلام) فرمود: ای زیاد! اگر از کوه بلندی سقوط کنم و بدنم قطعه قطعه شود، در نزد من بهتر است از این که با ستمگران همراهی و همکاری نمایم، مگر این که غصه‏ای را از دل مؤمنی برطرف نموده، یا مؤمن گرفتاری را نجات داده، یا مؤمن بدهکاری را از زیر بار بدهی رها سازم. (۳)

صفوان بن مهران جمّال یکی دیگر از دوستان امام موسی بن جعفر(علیهماالسلام) می‏باشد. او شترهای متعددی داشت و آنان را در اختیار کاروان‌های تجارتی و زیارتی قرار داده و از اجاره آنان امرار معاش می‏کرد. او می‏گوید: روزی امام کاظم(علیه‏السلام) را زیارت کردم. امام به من فرمود: صفوان تمام کارها و رفتار تو مورد پسند ماست، جز یک عمل تو! عرضه داشتم: فدایت شوم کدام عمل؟ فرمود: شترانت را به این مرد ستمگر (هارون)کرایه داده‏ای. عرض کردم: به خدا سوگند! من آن را برای فسق و فجور و شکار و لهو کرایه نداده‏ام، بلکه برای زیارت بیت الله اجاره داده‏ام. من هیچگونه علاقه‏ای به آن مرد ندارم و غلامان خود را به همراه کاروان زیارتی هارون فرستاده‏ام تا به غیر از عمل حج در کار دیگری به کار گرفته نشوند.

امام کاظم(علیه‏السلام) فرمود: ای زیاد! اگر از کوه بلندی سقوط کنم و بدنم قطعه قطعه شود، در نزد من بهتر است از این که با ستمگران همراهی و همکاری نمایم، مگر این که غصه‏ای را از دل مؤمنی برطرف نموده، یا مؤمن گرفتاری را نجات داده، یا مؤمن بدهکاری را از زیر بار بدهی رها سازم.

امام فرمود: ای صفوان! آیا کرایه تو هنوز به عهده آنان هست یا پرداخته‏اند؟ گفتم: بلی، هنوز کرایه نگرفته‏ام. فرمود: صفوان! آیا دوست داری که هارون و یارانش تا زمانی که کرایه‏ات را نپرداخته‏اند، زنده بمانند تا برگشته و بدهی تو را بپردازند؟ گفتم: بلی. امام کاظم فرمود: «فَمَنْ أَحَبَّ بَقاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کانَ مِنْهُمْ کانَ وَرَدَ النّار(۴)؛ هر کس بقای ستمگران را (و لو چند روزی) دوست داشته باشد، از آنان محسوب می‏شود و هر کس از آنان محسوب شود، داخل آتش(جهنم) خواهد شد.»

● رسواسازی یاران طاغوت

امام کاظم(علیه السلام) با این که بسیار صبور و بردبار بود و به خاطر کظم غیظ و فرو خوردن خشم خود به «کاظم» معروف شده بود، اما در مقابل افراد جسوری که می‏خواستند برای اربابان ستمگر خود خوش‏خدمتی کنند و پا را از گلیم خویش فراتر نهند و به حریم مقدس امامت و ولایت تعرض روا دارند، هیچگونه امان نمی‏داد و با اراده قاطع و با صلابت کامل برخورد می‏کرد و همفکران آنان را تا ابد پشیمان می‏نمود.

علی بن یقطین می‏گوید: هارون الرشید مرد ساحری را دعوت کرده بود تا در جلسه‏ای با حضور خلیفه و دیگران با کارهای سحرآمیز و خارق‏العاده خویش حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) را خوار و شرمنده سازد. هنگامی که غذا را آوردند، آن مرد ساحر جادویی را به کار برد که وقتی خادم امام می‏خواست برای حضرت کاظم(علیه‏السلام) نان بردارد و نزد حضرت بگذارد، نان از دست او می‏پرید و دور می‏شد. هارون از این عمل ساحر آنچنان خوشحال شده و به وجد آمده بود که در پوست خود نمی‏گنجید و به شدّت می‏خندید. امام وقتی احساس کرد که این نقشه برای اهانت به حجت خدا طراحی شده است، با صلابت و قاطعیت تمام سر مبارک خویش را بلند کرده و به عکس شیری که روی پرده کشیده شده بود اشاره نمود که: «یا اَسَدَ الله‏ِ خُذْ عَدُوَّ الله‏ِ؛ ای شیر خدا بگیر دشمن خدا را!»

آن تصویر به صورت شیر درنده‏ای مجسم شد و در یک لحظه آن مرد ساحر را درید و به کام مرگ فرستاد و سپس به جای خود برگشت. هارون نیز از ترس غش کرد و به رو افتاد. هنگامی که به هوش آمد از امام استدعا کرد که آن مرد را دوباره زنده کند و از شکم شیر بیرون آورد. امام فرمود: اگر عصای حضرت موسی(علیه‏السلام) ریسمان‌ها و سایر لوازم ساحران را برگردانده بود، این تصویر نیز آن مرد را که بلعیده برمی‏گرداند. (۵)

پی‌نوشت‌ها:

۱- معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص ۱۷۹.

۲- مقاتل الطالبین، ص۴۴۹.

۳- الکافی، ج۵، ص۱۱۰.

۴- معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۳۳.

۵- المناقب، ج۴، ص۳۰۰.