چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
بازشناسی صلح امام حسن
صلح امام حسن با معاویه و قیام امامحسیندر زمان یزید دارای نکات آموزنده بسیاری برای پیروان آن حضرات است. نخست صلح در شرایطیکه امام حسن در زمان معاویه با آن روبهرو بود؛ برحسب بندهایی از پیمان معاویه میبایست برطبق کتاب خدا و سنت پیامبر رفتار کند و آزادگان در هر کجا هستند باید از آزادی برخوردار باشند.
چنین بخشهاییدر پیماننامه نشان از آن دارد که اختلاف امام حسن با معاویه یا هر کس دیگری، شخصی نیست، بلکه، به هدف، روش و منش طرف مقابل بستگی دارد و امام حسن تضمین از معاویه میگیرد برای مراعات آن سه و از سویی دیگر عملاً نشان میدهد که نه خواهان قدرت است و نه تشنه خلافت، و اگر در صورتی که قرآن و سنت توسط هر کس پیگیری شود، امام با او مخالفتی ندارد و حتیحاضر است از حق خود نیز بگذرد، به خاطر خدا و برای صلاح مسلمانان و جلوگیری از خونریزی. مفاد پیماننامه تحمیلی به امام حسن نبود، چون که معاویه آنقدر تشنه قدرت بود که برگه ای سفید برای آن حضرت فرستاد تا هر چه میخواهد در آن بنویسد!
پس صلح امام و پیماننامه او، نه از ناچاری و اجبار، بلکه به سبب مصلحت اندیشی (عدم خونریزی بین مسلمانان) و بخشایش (گذشت از حقخود) ایشان بود. بیسبب نبود که پیامبر اکرم فرمود امام حسن سرشت آن حضرت (پیامبر) را داراست و گذشت ایشان چه بسا از حق خود بیش از سایرین بود. از این روی مدارا و گذشت با مخالفان همواره نشانه ضعف یا کوتاهینیست و چه بسا ازعلّو روح ناشی میشود و نباید اهل صلح و مدارا را به تسلیم شدن در برابر دشمن یا تفکرات سازشکارانه یا حتیخیانتکارانه متهمکرد، چنان که نمیتوان پیمان صلح امامحسن را با معاویه خدای ناکرده چنان تعبیر کرد و حتی با وجود عدم بیعت امام حسین با معاویه، ایشان با بیعت امام حسن نیز مخالفت نکرد و آن را به حساب تفاوت منششان گذاشت و هر دو رفتار نیز اسلامی و اخلاقی است، نه تنها یکی از آن ها.
توجه به این نکته بسیار ضروری است. چون بسیاری از ما فکر میکنیم در مواجهه با دشمنان تنها یک راه درست وجود دارد و بقیه را به هرچه که بتوانیم محکوم میکنیم، در حالی که راه دینی و اخلاقی همواره یک راه نیست و به تفاوت روش و منش نیز بستگی دارد که نمونه آن نحوه برخورد (تشابهات و تمایزات) دو امام با معاویه است.
اینکه معاویه تا چه حد بر اساس کتاب و سنت عمل کرد، جای بحث بسیار دارد، اما صبر امام حسن و حسین و عدم قیام آنان، خود حکایت از آن دارد، هر چه که بود، آنقدر نبود که آنان عملاً قیام را رسالت خود کنند (گرچه امام حسین لفظاً معاویه را به قیام تهدید کرد) و با او مدارا کردند. تنها تفاوتیکه بین برخورد دو امام با معاویه دیده میشود، آن بود که امام حسین با معاویه بیعت نکرد.
برطبق برخی از برداشتها صلح امام حسن بدین سبببود که شرایط قیام در زمان معاویه مهیا نبود. اما این استدلال با دو مشکل اساسی مواجه است. نخست این که در زمان یزید شرایط دشوارتر شد، هم به سبب شخصیت ضعیف یزید در تحمل و مدارا و هم به خاطر سیاستمداری معاویه. دوم آن که امام حسین نیز در زمان معاویه قیام نکرد و این فصل مشترک آن دو امام بود. با آن که مدام معاویه را زیر نظر داشت و در نامهاش به او پیداست منتظر بود در صورتی که قیام بر او واجب است، کوتاهینکند. تنها تفاوتیکه در منش برخورد امام حسنو حسین با معاویه دیدهمیشود، لحن وی تندتر و امامحسین با معاویه بیعت نمیکند، نکتهای که امام حسن نیز به معاویه گوشزد میکند.
اما این که تا چه حد شرایط تعیین کننده بود، شرایط دوران یزید خود پاسخ این پرسش را میدهد؛ از آنجاییکه پس از امام حسن نیز امام حسین با معاویه مدارا میکند، خود حکایت از آن دارد که این تفاوت به منش آن دو امام مربوط نمیشد، بلکه به شرایط آنان ارتباط پیدا میکرد. تفاوتمنش در همان دست بیعت دادن یا ندادن با معاویه بود.
اما در زمان یزید، امامحسین قیام میکند، که این حکایت از تغییر شرایط میکند و نشان از آن دارد که دیگر مدارا جایز نیست و چه بسا اگر امامحسن نیز بود، عمل مشابهای انجام میداد و شاید با منشتوام با گذشت بیشتری و در هر صورت بعید است که سکوت میکرد. وقایع و نحوه روشو منش امام حسن و حسین درسی است برای پیروان شان تا بدانند در کجا و تا چه حد باید گذشت و مدارا کرد و در کجا و تا چد حد باید ایستاد و کوتاه نیامد و هر دو عمل اسلامی و اخلاقی است و آن ها مکمل یکدیگرند، نه در تضاد با هم. آن کسیکه صلح امام حسن را درک نکرده، نفسصلح حدیبه پیامبر را نیز نفهمیده است؛ صلحهایی که(بنا بر تعبیر آن حضرات) از هزاران جنگ پرمنفعتتر برای مسلمین بودند.
ما با این روایات بهگونهای رفتار میکنیم که انگار آنها قصهای هستند و رفتار ما الهام گرفته از آن بزرگواران نیست. با اصرار به غیر مسلمانان میخواهیم بفهمانیم که پیامبر و پیشوایان دینیما دارای گذشت و بردباری و مدارای بسیار بودند، اما رفتار ما چنان چیزی را نشان نمیدهد، و چون شمر و یزید مدام شمشیر به چپ بستهایم و چون کوچکترین حقی که از ما ضایع شود، کمترینگذشتی نمیکنیم و حتی بلوایی به پا میکنیم و زمین و آسمان را محکوم میکنیم! و هیچکس به غیر از خود را قبول نداریمو با چنان رفتاری پیداست که در درون تنها به یک اصل پایبندیم:
نهعدالتخواهی، بلکه «خودخواهیخود»!
طبیعیاست کهنا آشنایان با دین اسلام نیز حرفهای ما را باور نکنند و حتی روایت تاریخیما از بزرگان دینیمان را چون در رفتارمان نمیبینند، بسان افسانه و اسطورهای بپندارند. پیشوایان دینیما نیازی بهتعریف و توصیفات ما ندارند، این ما هستیم که باید از آن روایات در عمل درس بگیریم و با نرمخویی، مهرورزی و مدارای عملی، اول خود را درست بار آوریم و سپس بدنبال آن باشیم که درس اخلاقی به غیرمسلمانان بدهیم.
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکترای فلسفه و ادیان از تگزاس آمریکا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست