چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

پدر, تو جورج كلونی انگلیس هستی


پدر, تو جورج كلونی انگلیس هستی

مركز پزشكی در روستای زیبای در بی شایر در حومه كاردیل می گذرد البته آن را روی نقشه پیدا نخواهید كرد, چون وجود خارجی ندارد جز دربی شایر, سایر محل هایی كه در سریال نام برده می شود واقعی اند مثل موزه كریچ تراموی كه زمان فیلمبرداری به عنوان مقر گروه فیلمبرداری هم مورد استفاده قرار می گرفت و یا كاردیل چیپی كه محل بازدید بسیاری از توریست ها است

مركز پزشكی در روستای زیبای در بی شایر در حومه كاردیل می گذرد. البته آن را روی نقشه پیدا نخواهید كرد، چون وجود خارجی ندارد. جز دربی شایر، سایر محل هایی كه در سریال نام برده می شود واقعی اند. مثل: موزه كریچ تراموی كه زمان فیلمبرداری به عنوان مقر گروه فیلمبرداری هم مورد استفاده قرار می گرفت و یا كاردیل چیپی كه محل بازدید بسیاری از توریست ها است. مجموعه مركز پزشكی از ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۲ از شبكه یك آی تی وی انگلستان پخش شد. پس از نه سال مدیران تلویزیون به این نتیجه رسیدند كه دیگر از رونق افتاده است و باید متوقف شود. با این حال سریالی كه به جای آن ساخته و پخش شد هم در واقع دنباله مركز پزشكی بود و اكثر بازیگران اصلی مركز پزشكی هم در آن بازی می كردند

● سایمون شپرد به نقش دكتر ویل پریستون

او متولد ۲۰ اوت ۱۹۵۶ در بریستول انگلستان است. از ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۷ و از ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ با این مجموعه همكاری كرده است.

● خوب سایمون، تو یكی از باسابقه ترین بازیگران این مجموعه ای. ۷ سال با آن كار كردی...

▪ فقط سه سال از وسط مجموعه را با آن نبودم...

● علت جدا شدنت از مجموعه چه بود

▪ چون احساس می كردم كوین و تیلی، آماندا برتون ومن آغاز گر مجموعه بودیم. آنها رفتند. من بعد از آنها یك سال هم كار كردم و بعد ناگهان با خودم فكر كردم بازیگر نشده ام كه فقط یك نقش را بازی كنم. حالا هر چقدر هم كه این نقش مهم باشد و هر چقدر كه مجموعه بزرگ و با ارزشی باشد با ترس و لرز مجموعه را رها كردم و پس از آن پیشنهادهای زیادی داشتم. اول در فیلمی به اسم رستگاری بازی كردم. بعد در یك فیلم دیگر و چندین مجموعه تلویزیونی. آن موقع بود كه از من خواستند دوباره به مركز پزشكی برگردم.

● چه چیزی باعث شد دوباره برگردی

▪ مردم همیشه و همیشه از من می پرسیدند دكتر ویل كی برمی گردد این فشار فرساینده باعث شد به خودم بگویم: خب باشه. چرا برنگردم برمی گردم.

● وقتی جایزه خوش تیپ ترین پزشك تلویزیونی را بردی چه احساسی داشتی

▪ بچه هایم به من می گفتند: پدر تو جورج كلونی انگلیس هستی. عنوان خوبی بود ولی چیزی بیش از یك جایزه یا لقب نبود. من القاب را جدی نمی گیرم.

● فكر كنم در طالع تو بازیگری ثبت شده بود چون در استرافورد، درست نزدیك تئاتر رویال بزرگ شده ای...

▪ فقط نزدیك تئاتر. در یك كافه. اگر كسی استرافورد را بشناسد می داند كه روبه روی تئاتر است و ما طبقه بالای كافه ای در نزدیكی تئاتر زندگی می كردیم و پدرم به مدت سی سال صاحب آن كافه بود.

● پس همیشه بازیگر ها را می دیدی

▪ بله، بازیگرها را می دیدیم و همهمه رفت و آمدشان تا خانه ما می آمد. یادم هست آن موقع پاپیون مد بود. هنگام اجرای شبانه، پدرم پاپیون می زد و مادرم لباس مشكی تورداری می پوشید. بعد از اجرا همه می آمدند سراغ كافه و مهمانی آغاز می شد. مهمانی هایی كه تا ساعات اولیه صبح طول می كشید. جشنی درست زیر اتاق خواب من و برادرم.

● پدرت از تو نمی خواست صاحب كافه یا بازیگر شوی

▪ نه. پدرم چیزی نخواست اما من بازیگر شدم و برادرم صاحب كافه. به همین خاطر است هیچ وقت بچه هایم را به كاری وادار نمی كنم.

بازیگری حرفه ناپایداری است. از این لحاظ كه گاهی پیشنهاد كار هست و گاهی نیست. از مشكلات كارت بگو. تا جایی كه می دانم یك بار نزدیك بود خانه ات را هم از دست بدهی.

ما در بریتنی خانه داشتیم كه نزدیك بود از دستش بدهیم. براساس یك اشتباه كلاسیك خانه ای قسطی می خری بعد موعد پرداخت می رسد، نوزادی هم در راه است و مشكلاتی از این قبیل، .خانه، مالیات، پول، قسط... در همین دوران بود كه مركز پزشكی از راه رسید و نجاتم داد. این سریال یكی از بهترین كارهای حرفه ای من بود.

● نكته جالبی كه در مورد تو وجود داشت این بود كه در قسمت اول از سری چهارم سریال سمتی از تو را دیدیم كه تا به حال نمی شناختیمش: یك بدل كار

▪ بله. بدل كاری من درست وسط تغییرات بی سروته و باغ وحش گونی رخ داد كه مجموعه دچارش بود. از من خواستند... نه، به من اعلام كردند دكتر ویل در این قسمت قرار است كمی اعمال قهرمانانه انجام دهد و باید از یك نردبان ۳۰ متری بالا برود. فكر كردم كار سختی است و حتما به مشكل بر می خوریم اما نمی خواستم اسباب زحمت گروه شوم و دردسر درست كنم. گفتم مشكلی نیست. اما صبح روز بعد كه از خواب بیدار شدم با خودم گفتم: چه دردسری برای خودت درست كردی اصلا می دانی ۳۰ متر چقدر است.

اما كار از كار گذشته بود. از نردبان بالا رفتم و وقتی به آن بالا رسیدم دیدم شكر خدا هنوز زنده ام.

● قبلا هم تجربه این جور كارها را داشتی

▪ بله. اما نه در زمینه بلندی و ارتفاع. مثلا تجربه ای دارم از سال ۱۹۹۰. در سوئیس فیلم خیلی با مزه ای با راجر مور بازی كردم: آتش، یخ و دینامیت.

● چیزی درباره اش نشنیده ام.

▪ خیلی خوشحالم كه چیزی درباره اش نشنیده ای

● عده زیادی این فیلم را دیده اند كی نمایش داده شده

▪ هیچ وقت اینجا نمایش داده نشد. فكر كنم در ویدئو كلوپ ها باشد... البته نباید این را می گفتم. مجوز مرگ خودم را امضا كردم من در این فیلم نقش آرایشگر جلفی را بازی كردم كه پسر راجر مور است. فیلم خیلی با مزه ای است.

● می توانی ادای راجر مور را برای ما در بیاوری

▪ نه،

● اما ظاهرا... راجر را می شناسی

▪ نه، شخصا نه.

● فكر می كردم قبلا با او مصاحبه كرده ای. پس تا به حال روی این صندلی ننشسته

▪ هنوز نه.

او بی تردید بهترین بازیگری است كه تا به حال با او كار كرده ام. او واقعا مهربان ترین و داناترین مردی است كه می شناسم.

● كوین ویتلی به نقش دكتر جك كروئیش

او در۹ فوریه ۱۹۵۱ در نیوكاسل انگلستان متولد شد. گیتار می زند. به پینك فلوید و دایر استریتس گوش می دهد. در دانشكده مركزی هنرهای نمایشی درس خوانده، به رغم این كه در لندن آموزش بازیگری دیده، همچنان لهجه غلیظ نیوكاسلی اش را حفظ كرده است كه برای بازیگری در آن دوران غیر معمول است. برادرش فرانك نیز در دانشگاه لندن در رشته هنرهای نمایشی تدریس می كند. كوین پیش از این كه بازیگر شود در رشته حسابداری درس خوانده است.

● آیا پیش از این كه این نقش را قبول كنی درباره حرفه و زندگی پزشكان تحقیق كرده بودی

▪ اگر بگویم بله دروغ گفته ام. هنگام فیلمبرداری پرستاری همراه گروه بود كه وقتی می خواستیم كسی را معاینه كنیم یا تزریقی انجام دهیم می گفت دقیقا چطور باید این كارها را انجام بدهیم. چه شیوه ای را به كار بگیریم و چه شیوه ای را نه.

● تزریق ها را واقعا انجام می دادید

▪ نه. واقعا كه نه. تا مرزش پیش می رفتیم.

● علت محبوبیت مركز پزشكی را در چه می بینی

▪ سریال فوق العاده ای است. البته هیچ كدام ما در آغاز فكر نمی كردیم مجموعه به چنین موفقیتی برسد. به نظر من علت این موفقیت تركیب سخت كوشی های من، سایمون شپرد، آماندا برتون در آغاز مجموعه و بعد تر نبوغ لوسی گانون و تونی ویرگو بود.

و كار سریال به جایی رسید كه حتی پس از رفتن برخی بازیگران اصلی همچنان محبوب ماند.

كه به نظر من همه به قدرت فیلمنامه برمی گردد. قدرت خطوط داستانی و این مسئله كه مردم صرفا دوست دارند شخصیت ها را در آن فضای فوق العاده دنبال كنند.

● چه توصیه ای داری برای كسانی كه می خواهند بازیگر شوند

▪ اگر هر كار دیگری هست كه می توانند انجام بدهند بروند سراغ همان كار. فقط وقتی وارد این گود شوند كه واقعا كار دیگری برای انجام دادن نداشته باشند. تنها در این صورت به آن بچسبند. اما جهان فوق العاده ای است و من از حضور در آن بسیار مفتخرم.

آماندا برتون به نقش دكتر بت گلور

متولد ۱۰ اكتبر ۱۹۵۶ در ایرلند شمالی و یكی از محبوب ترین بازیگران بریتانیایی. او دو فرزند ۱۵ و ۱۷ساله دارد، ساكن لندن است و از طرف مادری نسبش به اسكار وایلد می رسد. عاشق اسب سواری است و دوست دارد شام را با دوستانش بیرون خانه بخورد.

● شخصا چقدر از مسائل پزشكی سردر می آوری

▪ خواهر شوهرم پزشك عمومی است. یك چیزهایی از او یاد گرفته ام.

● درباره حرفه اش چه چیزهایی به تو گفته

▪ او از پزشكان داخل شهر است كه كارش كمی با پزشكان سریال ما فرق می كند اما خب می شود فضای كلی زندگی پزشكان را تخیل كرد. همیشه پیجر به همراه دارد حتی آخر هفته و مواقعی كه برای تفریح به خارج شهر می رویم. بچه هایش هم كوچكند با این حال به محض این كه صدای پیجرش بلند شود باید بچه هایش را بگذارد و برود. ممكن است موضوع بیماری كه به خاطرش پیج شده به سادگی یك سردرد یا وخامت یك تومور مغزی باشد اما به هر حال باید برود.

واقعا وضعیت دشواری است مواجهه با مشكلی كه ساده به نظر می رسد اما ممكن است زندگی یك انسان را تهدید كند.

به نظر من كار پزشك های عمومی از كار متخصص ها هم سخت تر است. چون آنها باید درباره همه چیز بدانند و همه همیشه از آنها منتظر جواب هستند. مردم لزوما به خاطر بیماریشان نیست كه به پزشك مراجعه می كنند، بعضی اوقات فقط به خاطر نیازی كه به صحبت كردن با شخصیت دیگری دارند به مطب مراجعه می كنند. گاهی آدم های تنهایی هستند كه چه بسا مشكلات روانی دارند. بنابراین باید كارهای زیادی بلد باشی.

● پس از خروج از سریال سراغ چه برنامه هایی رفتی

▪ چندین مجموعه تلویزیونی داشتم. با الیزابت تایلر هم كار كردم كه خیلی جالب بود. نقش كوچكی داشتم اما الیزابت شگفت انگیز بود.

واقعا دوست داشتنی بود چون من چندین بار از او در پشت صحنه مجموعه ها فیلم گرفته ام و باید بگویم هرچند می دانم طرفداران الیزابت از من متنفر خواهند شد كمی شبیه جادوگرهای پیر است با آدم های دوروبرش ابدا رفتار خوبی ندارد.

وقتی من سر صحنه رفتم رفتار خیلی سردی داشت. داشتم از ترس به خودم می لرزیدم. ترس از این كه داشتم كنار ستاره ای چون الیزابت تایلر كار می كردم. اما رفتارش كم كم گرم تر شد و آدم دوست داشتنی از آب درآمد. چهره زیبایی هم دارد. چشمانش ارغوانی است. فقط چند ساعت اول ترسناك بود.

گفت وگو با برخی از عوامل مجموعه مركز پزشكی

ترجمه: مهرناز مصباح


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.