یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

اینگمار برگمن, نمادی از سینمای اندیشه


اینگمار برگمن, نمادی از سینمای اندیشه

پنج سال از رفتن اینگمار برگمن فیلمساز سوئدی گذشت برگمان را می توان از بنیانگذاران سینمای اندیشه در جهان دانست سینمایی انسان محور, اندیشه محور و مساله محور که همواره مخاطب را در افقی فراتر از زیست بوم جاری اش مورد پرسش قرار می دهد

پنج سال از رفتن اینگمار برگمن فیلمساز سوئدی گذشت. برگمان را می‌توان از بنیانگذاران سینمای اندیشه در جهان دانست. سینمایی انسان-محور، اندیشه- محور و مساله-محور که همواره مخاطب را در افقی فراتر از زیست‌بوم جاری‌اش مورد پرسش قرار می‌دهد. از اضطراب‌های عمیق درونی اگزیستانسیالیستی تا شک و تردید‌های او نسبت به هستی و جایگاهی که در عالم دارد، از ابهامات انسان مدرن در فضای سُکنایی که برای خود ساخته تا التهابات و اضطراب‌های زنانه‌ای که زن به مثابه یک انسان با آن روبه‌رو است... (بازیگران شاخص زنی که توانستند زنانگی به روایت برگمن‌ را به تصویر بکشند عبارتند از: بی‌بی آندرسون، اینگرید تولین، اوا دالبگ، لیو اولمن و هریت اندرسون).

برگمان را می‌توان نمادی از تئوری pen- camera یا «دوربین- قلم» دانست. او مولفی بود که با دوربین‌، رمان می‌نوشت، با دوربین شعر می‌گفت و با دوربین پرسش فلسفی مطرح می‌کرد. اوج خلاقیت هنری برگمن را می‌توان در فیلم «پرسونا» دید. فیلمسازان بزرگی در جهان امروز تحت تاثیر برگمن قرار گرفته‌اند، از جمله آنها، تارکوفسکی، کیشلوفسکی و وودی‌آلن است. آلن، خود و فیلمسازی‌اش را مدیون برگمن می‌داند و در برخی از فیلم‌هایش به او ادای دین کرده است. وودی آلن مقاله‌ای درباره برگمان در نیویورک تایمز(۱) نوشته با عنوان: مردی که سوال‌های سخت می‌پرسد.

او در بخشی از این مقاله چنین نوشته است: «خبر (درگذشت برگمان) را در اوویدو، یک شهر کوچک دوست‌داشتنی در شمال اسپانیا که در آن مشغول فیلمبرداری هستم، گرفتم که برگمان مرده است. یک پیام تلفنی از طرف یک دوست مشترک برایم ارسال شد، وقتی سر صحنه فیلمبرداری بودم. برگمان یک‌بار به من گفت که نمی‌خواهد در یک روز آفتابی بمیرد. من آنجا نبودم، فقط می‌توانم امیدوار باشم او به هوای خنکی که همه کارگردان‌ها دوست دارند، رسیده باشد.

من قبلا به افرادی که دیدگاه رمانتیک به هنر دارند و خلق (اثر هنری) را امری مقدس می‌دانند گفته‌ام: در نهایت، هنرتان شما را نجات نمی‌دهد. اهمیت ندارد چه کارهای عالی‌ای ساخته باشید (برگمان منویی از شاهکارهای شگفت‌انگیز به ما داده بود). کارهای‌تان از شما در برابر سرنوشتی که در می‌زند و شوالیه و دوستانش را در پایان «مهر هفتم» از هم جدا می‌کند، محافظت نمی‌کند. و این‌گونه بود که در یک روز تابستانی در ماه ژوئیه، برگمان، شاعر سینمایی بزرگ مرگ، نتوانست مات‌شدن ناگزیرش را به تاخیر بیندازد و بهترین فیلمساز تمام دوران زندگی‌ام درگذشت.» مارتین اسکورسیزی هم در نیویورک تایمز مقاله‌ای درباره برگمن دارد:

The Man Who Set Film Free که خواندنی‌است(۲) سینمای شاعرانه اندیشه-محور و مساله-محور هر چند گیشه-محور و مخاطب-محور نیست و ممکن است با استقبال در گیشه مواجه نشود ولی تاریخ هنر و اندیشه هم بدون سینمای اندیشه، ناقص و کور خواهد بود... آنچه در عالم هنر و اندیشه می‌ماند آثاری ا‌ست که از محتوای غنی مفهومی، شاعرانگی و مساله‌گرایانه انسانی برخوردار بوده‌اند. برگمان خاطرات خواندنی خود را در کتاب «فانوس جادو» ثبت و به یادگار گذاشته که چندباره خواندنی ا‌ست. برگمن در بخشی از این کتاب، خاطرات دوران کودکی‌اش را سخت و عذاب‌آور می‌داند و از این دوران با ناراحتی و درد یاد کرده است. از پدر کشیش‌اش که مردی سخت‌گیر و متعصب و مستبد بود و استبداد را در خانه اعمال می‌کرد، با بیزاری یاد می‌کند و فضای خشن و سرکوبگر خانه را غیرقابل تحمل توصیف می‌کند.

از خاطرات بد او زمانی ا‌ست که خود را در رختخواب‌اش خیس می‌کرد و پدرش او را در کمد حبس می‌کرد و دامن دخترانه تن او می‌کرد. او سرانجام توانست با پناه‌بردن به فانتزی و خیال، خود را از شر شرایط استبدادی خانه پدری آزاد کند، هر چند سال‌ها طول کشید تا دوباره بتواند از فضای خیال به دنیای واقعی برگردد. تئاتر و سینما عامل نجات برگمن از محیط استبدادی و جزم‌گرای خانه پدرسالار و سرکوبگر بود. تم سرکوب در عموم فیلم‌های او وجود دارد. برگمان ۵۴ فیلم ساخت که از مهم‌ترین و دیدنی‌ترین آنها می‌توان به پرسونا (اگزیستانسیالیست‌ترین فیلم برگمان) و فانی و الکساندر که نوعی اتوبیوگرافی فیلمساز است، اشاره کرد.

محسن خیمه‌دوز

پی‌نوشت‌ها:

۱- http: //www. nytimes. com/۲۰۰۷/۰۸/۱۲/movies/۱۲alle. html?em&ex=۱۱۸۷۱۵۰۴۰۰&en=eda۱cb۵d۶c۹۳۸۸f۳&ei=۵۰۸۷%۰A

۲- http: //www. nytimes. com/۲۰۰۷/۰۸/۱۲/movies/۱۲scor. html?_r=۲&oref=slogin