شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

روی دوبلین را غبار از کار افتادگی گرفته است


روی دوبلین را غبار از کار افتادگی گرفته است

نگاهی کوتاه به جیمز جویس و دوبلینی ها

● مقدمه:

جیمز جویس نویسنده ای ایرلندی است که آثارش مورد نقد منتقدین بسیاری قرار گرفته است. او برنده جایزه ادبیات نوبل ۱۹۲۳ است. جویس را از بنیان گذاران رمان نو و از پایه گذاران داستانهای واقعگرای نمادین می دانند. وی سال ها در خارج از وطن خود زندگی کرد و فعالیت ادبی اش در قرن بیست، با بحران های اجتماعی روبرو شد. همزمان با رشد ادبیات آوانگارد در اروپا، نوآوری های جیمز با آنچه از زمان رنسانس به بعد در اروپا مرسوم شده بود فرق داشت. جویس، دیکنز، تولستوی، ایبسن و سویفت را از معلمان خود می داند. وی با استفاده از مکتب های واقع گرایی و ناتورالیستی یا نمادگرایی به عنوان یکی از اولین کسانی است که این نوع داستان را عرضه کرده است. این داستان ها دو لایه- درونی و بیرونی- دارند. آثار او با این که به لحاظ کمی زیاد نبوده اند، اما با اقبال روبرو شدند. همچنین با به کارگیری کامل و جامع جریان سیال ذهن در آثار خود سبب بداعت و تازگی آن ها شد، که شاید یکی از دلایل اقبال کارهایش ، همین امر باشد. و دلیل دیگر، به کارگیری زبانی مخصوص به خود او در آثارش است که قبل از وی سابقه نداشته است. نگارنده در این متن، با توجه به آثار جویس به نقد و بررسی دوبلینی ها یکی از مهم ترین آثار او پرداخته است.

● آثار

تعداد آثار جویس زیاد نیست، اما تحولی را که در ادبیات به وجود آورد، زیاد بود. چنان که او را یکی از پایه گذاران رمان نو جهان، به حساب آورده اند. همچنین وی را عامل شکوفا کردن جریان سیال ذهن در داستان نویسی می دانند. اولین اثر او، مجموعه شعرش، موسیقی اتاقی (مجلسی) chamber music، بود که در سال ۱۹۰۷ منتشر شد، تصویر هنرمند در جوانی در سال ۱۹۱۶، در لندن چاپ شد. تبعیدی ها در سال ۱۹۱۸، در نیویورک و مجموعه داستان دوبلینی ها، در سال ۱۹۱۴، و در همان سال تنها نمایشنامه اشfxiles و اویس (یولیسز) در سال ۱۹۲۲ در پاریس منتشر شد. و بیداری فینگان ها finnegans walke- آخرین اثرش- است که گفته شده تقریبا غیرقابل ترجمه است. در رمان یولیسز از تکنیک جریان سیال ذهن استفاده کرده است. برای درک کامل این کتاب، بهتر است ابتدا کتاب اودیسه هومر را خواند. اولیس زندگی یک خانواده را از صبح تا شب روایت می کند. این اثر حدود ۱۲۰۰ صفحه دارد. که پر از تلمیحات تاریخی و اشاراتی به کتب مقدس و اسطوره ها است.

شیوه درک مفاهیم از آثار جویس را می توان مثابه درک مفاهیم از آثار پروست دانست، چنانکه او هم مانند پروست از مخاطب خود انتظار درک متقابل دارد. و این ایرادی است که بعضی به پروست و بعضی به او گرفته اند. خود جویس اعتراف کرده است که در این زمینه مایل نبوده چیزی بشنود. به نظر می رسد همین امر باعث شده که مخاطب خود را به تکاپو و جستجو برای درک بیشتر آثار او وادارد.

● دوبلینی ها:

مجموعه داستان دوبلینی ها شامل ۱۵ داستان کوتاه است. که جویس به زعم خود، خواسته است در آن تاریخ معنوی کشورش، ایرلند را بنویسد. او در این راستا دوبلین را انتخاب می کند. دوبلینی که مردمانش به انحطاط کشیده شده اند، و همه جا را غبار از کار افتادگی پوشانده است. داستان های کتاب عبارتند از: خواهرها، برخورد، عربی، اولین، و پس از مسابقه، ابرهای کوچک، یک روز در ستاد انتخابات، گل، پانسیون، یک حادثه دردناک، مردگان و... گفته اند داستان های این مجموعه دارای مضامین عمیق و طنز و اساطیری و مذهبی و اشارات و کنایات است. جویس وقت نوشتن دوبلینی ها به همسرش گفته است که می خواهد برای دوبلینی ها وجدان خلق کند.

در مجموعه داستان دوبلینی ها، جویس دوبلین را به گونه ای تصویر می کند که می توان این شهر و مردم و خلق و خوی آنها را از نزدیک لمس کرد. داستان های این مجموعه از نوجوانی، تا جوانی و به دست آوردن تجربه -تحولی که در ساختار داستان باید شاهد آن بود- ادامه پیدا می کند. در واقع به نقطه تجلی و یا ظهور- مطلب مهمی که مورد نظر جویس است-، می رسد.

دوبلینی ها در سال ۱۹۱۴، به سبک ناتورالیسم نوشته شده. داستان های این مجموعه همانطور که از نامشان پیداست در مورد زندگی اهالی دوبلین است. مردمی که گفته شده دچار تعصب و خشک مذهبی هستند، نوشته شده است. انسان هایی که با وجود این که در شرایطی نامساعد زندگی می کنند، منزوی و دچار سکون و حتی گاهی دچار یک نوع انفعال برای تصمیم گیری و حرکت هستند.

این نگاه در اکثر داستان های دوبلینی ها به چشم می خورد. در واقع او مردم دوبلین را انسان هایی منفعل می داند که برای رسیدن به هدف های خود هیچ اقدامی نمی کنند تا آنجا که کم کم هدف های خود را را فراموش می کنند. جویس دوبلینی ها را با عینک شک و طنز می بیند. مردمی که دردهایشان علاج ناپذیر است. داستان های دوبلینی ها به تبعیت ازالگوی ذهنی جویس در کتاب ردیف شده اند. -طبق ترتیب زمانی خاص- داستان دو زن توصیفی است از دو آدم بیکاره ای که درصددند که از زن خدمتکاری که معشوقه یکی از آنها است پولی به چنگ آورند. و دومی به توصیف پیر دختری می پردازد که در رختشوی خانه کارمی کند. در این داستان توجه جویس به مردم له شده به طور کامل نمایان است. در داستان نمادین غربی مهمترین مطلب این است که یک غربی می خواهد از یک فضای -بازار عرب ها- شرقی دیدن کند. چون از شرق چیزهایی شنیده که برایش جالب است. او پس از آن که جریاناتی را برای رسیدن به آن جا پشت سرمی گذارد و به بازار می رسد، آن جا را مکانی نامرتب توصیف می کند. در دوبلینی ها زبان جویس هنوز پیچیدگی آثار دیگرش چون اولیس و بیداری فنیننگان ها را ندارد، اما باز بهتر است آن را چند بار خواند تا به طور کامل در فضای کنایی و فلسفی و طنزی که مورد نظر نویسنده است، قرار گرفت. بیداری فنینگان (فنینه گان ها) نه زمان دارد، نه مکان به طور کامل براساس جریان سیال ذهن است -مردی که دچار کابوس می شود و تک گویی درونی می کند. شاید بتوان جنبه هایی از اشراق روح را -آن گونه که گفته اند- از آن دریافت کرد. بعضی از داستان های دوبلینی ها یا پیرنگ ندارند یا این که پیرنگشان ضعیف است و طرح هستند. مثل داستان گل. مهمترین امتیاز داستان گل و شاید بتوان گفت صحنه ماندگار و نقطه ثقل این داستان لحظه ای است که گل را در دست می گذارد- احساس مشترکی که مخاطب با شخصیت می کند- یا در واقع آن را در ذهن ثبت می کند. در داستان گل جویس واقعیت ماریا را به تصویر می کشد نه برایش دلسوزی می کند و نه شادی بی مورد. او به خواننده کدهایی می دهد برای دریافت موضوع موردنظر خود، و خود از توضیح و توصیف خودداری می کند. نام گل خود یکی از کدهای داستان است که معنی نمادین دارد. گل عنصری است که انسان از آن ساخته شده است و بعد از مرگ هم از همان جنس می شود. ماریا پیردختر زشت اما مهربانی است که شخصیتش با خصوصیت زنان دیگر داستان های جویس برابری می کند. این داستان کشمکش ندارد و شخصیت زن با کسی درگیری پیدا نمی کند در واقع تلاشی انجام نمی دهد.

به لحاظ ساختاری دوبلینی ها شامل سه طرح به نام خواهران، برخورد وغربی است. این طرح ها حاوی قسمت هایی از سرگذشت خود نویسنده در کودکی اش است و نموداری است از زمان نوجوانی او که از آلوده شدن محیط اطراف خود در هراسی دائم به سرمی برد. این شخصیت در طول داستان رشد می کند و مخاطب به طور کامل شاهد رشد آرام او، است. هم چنین که در رمان تصویر هنرمند در جوانی نیز چنین است. به نظر می رسد جویس آگاهانه طرح را به داستان ترجیح داده است. داستان های آخر کتاب در دوبلینی ها با داستان های اول کتاب تفاوت دارند. چنانکه از حالت طرح گونه بیرون آمده اند و داستان هستند. بیشتر زن های این مجموعه صاحب استقلال هستند، به طوری که مردهایشان را نیز در پوشش خود قرار داده اند. مانند: دو زن، پانسیون، مردگان و... گفته شده است تا ده سال هیچ ناشری به دلیل اشاره به اسامی واقعی بعضی از دوبلینی ها و بی پرده گویی هایی که در مورد ادوارد هفتم و ملکه ویکتوریا و توهین هایش نسبت به آن ها ابراز داشته بود و همچنین به خاطر گفتن حقایقی در مورد اشخاص و محل ها و...، آن را چاپ نکردند. و البته بعد از چاپ هم کتاب مورد حمله بسیاری قرار گرفت. از بین داستان های این مجموعه داستان مردگان انتخاب شده که به وجوهی از خصوصیات آن پرداخته می شود.

● تحلیل و درونمایه:

در تمام آثار جویس، شاهد توجه او به زندگی خود و مردم و محیط اجتماعی ایرلند هستیم. اگر چه او بیشتر عمرش را در تبعید به سر برد، ولی آثارش نشان می دهد که فکرش یک لحظه هم از ایرلند دور نمانده است. اما این به این معنا نیست که آن چه نوشته فقط و فقط به این مردم اختصاص دارد، بلکه از مسائلی نوشته است که مردم دنیا با آن درگیرند و دوبلینی ها می توانند به عنوان نماد برای مردمی در هر جای دنیا باشند. مردمی که در شرایط و اوضاع ناصحیح و نا به سامانی زندگی می کنند. و برای نجات خود آن گونه که باید سعی و تلاش نمی کنند. و یا آن قدر گرفتار روزمرگی های زندگی می شوند که وضعیت خود را فراموش می کنند و در سکوت و سکون با موقعیت موجود کنار می آیند و منفعل می مانند. این نگاه و نگرش در اکثر آثار جویس دیده می شود. هیچ یک از شخصیت های جویس آن گونه که باید پویا و تلاشگر نیستند و برای رسیدن به هدف خود پایدار نمی مانند آن ها از نیمه راه هدف خود را از دست می دهند. و جویس از این بابت ناراحت است. همانگونه که اشاره شد. در جایی به همسرش می گوید می خواهد با نوشتن، برای مردم دوبلین- هموطنانش-، وجدان خلق کند. اما چگونه؟ آیا جویس بعد از آن همه جدال و درگیری با خود و وجدان خود توانست به نتیجه برسد؟ و جز به عالم مستی روی آوردن تغییری دیگر به زندگی خود داد؟ او در زندگی واقعی اش نیز بعد از آگاهی از بیماری دخترش که توسط یونگ، مانیا- نوعی جنون- تشخیص داده شد، به عصیان روی آورد و آن چنان هم با شدت که همسرش بار دیگر او را ترک کرد. در همین رابطه نیز، او در بخش هایی از بعضی داستان هایش مانند اولیس به هرزه نویسی و هرزه گویی های تهوع آور پرداخت و با لودگی های بیهوده، اهمیت نوشته های خود را کم کرد. جویس انتظار دارد مخاطب آثارش در سطحی از شناخت او قرار داشته باشد که بتواند تمام نمادها و اشارات او را به راحتی دریابد. و باید اذعان داشت که درک همه آثار او برای همگان راحت نبوده است. ارنست همینگوی تنها نویسنده هم قرن جویس و از هواداران او می گوید:

«سال ها طول کشید تا به تکنیک جویس پی ببرم و عاقبت دریافتم هیچ استفاده ای از آن نمی توانم ببرم.» همینگوی ضمن اهمیتی که برای نثر جویس قائل بود در این باره می گوید: «تحول اساسی را باید در نثر رمان خود زندگی نامه جویس یافت. بهتر است به نظریات دوستان جویس که بیشتر درباره رمان بیداری فینگان است، توجه کنیم.»

«او هیچوقت نمی دانست که چه هنگام باید دست بکشد.»

«نمی دانم شوهرم نابغه است یا نه اما از چیزی که مطمئنم این است که هیچ کس مثل او پیدا نمی شود.»

«چرا کتاب های معنی دار نمی نویسی که مردم بتوانند بفهمند؟»

«جفنگیات بی سروته... به قدری خسته کننده که به وصف درنمی آید.»

«شاید به کمک هیچ چیز دیگر مگر امداد غیبی، یا دارویی جدید و معجزه گر نتوان از این حرف های سر گیجه آور سر در آورد.»

«این جویس چگونه جانوری است که انتظار دارد آدم هزار ساعت جان بکند تا اوهام و تخیلات و مهملاتش را درست بفهمد؟»

«اشتهای سیری ناپذیری برای دست انداختن مردم دارد.»

«او مردی بود با طبعی تند و تیز؛ رنج و خشم را با شکیبایی تاب می آورد»

۱) ویل دورانت.

۲) نورا همسرش

۳) نورا همسرش

۴) برادر جویس استانسیلاس

۵) از راپاوند (شاعری که خود سروده های مبهم و پیچیده می سراید)

۶) اچ. جی. ولز (یکی از دوستان جویس که او را در نوشتن اولیس یاری کرده بود)

۷ و ۸) ویل دورانت.

بعضی از نظراتی که در مورد دورنمایه آثار جویس، اظهار شده به رد نظراتی دیگر برخاسته که قطعا نمی توان بر این همه پارادوکس بی توجه ماند. اما آنچه را که می توان با درک معقولی از آثار چنین نویسنده ای دریافت، نویسنده بیماری که مبتلا به نیمه کوری، رماتیسم، سیاتیک، نوعی درگیری با خود، کلیسا و دولت، درگیری مداوم با واژه ها و کلمات، مشاهده علائمی از بیماری جنون، شاهد دیوانه شدن عزیزترین فرزند؛ پناه بردن هر شبه به الکل، اداره اقتصاد زندگی توسط اعانات دوستان و اداراتی مربوط به این امور و... به طور یقین چیزی نیست که بتوان به طور قطعی بر آن تکیه کرد و یا او را نماینده فلسفه ای جدید دانست که اعتقادی روشن داشته باشد. فقط شاید بتوان گفت او در زمیه جریان سیال ذهن و زبان و نثر، هنر نوینی ارائه داد که از همین رو در دنیا از شهرت برخوردار شد. او در زمینه نقد آثارش معتقد است که ابتدا باید به زندگی نامه اش رجوع کرد، و از این بابت باید گفت وی به نقد سنتی توجه داشته زیرا که در بحث نقد سنتی به زندگینامه و رویکردهای رفتاری شخصیت در خارج از کتاب توجه می شده است.

● جویس و جریان سیال ذهن:

یکی از اساسی ترین تفاوت ها میان رمان سنتی با رمان روانشناختی، بکارگیری جریان سیال ذهن است. البته امکان دارد در رمان های کلاسیک هم گاهی به این شیوه برخورد کنیم، اما این به آن معنا نیست که نویسنده آن را در چارچوب یک جریان و یا تکنیک مدون و با آگاهی قبلی و کامل به عنوان یک شیوه، بکار برده باشد. گروهی جویس را بانی جریان سیال ذهن می دانند، بی شک می توان او را از پایه گذاران این جریان دانست. اما این که او بانی این جریان باشد، نمی توان حقیقت داشته باشد. درواقع جویس از اولین کسانی است که از این تکنیک در ابعاد مختلف و به طور کامل استفاده کرد. جریان سیال ذهن قبل او وجود داشت، ولی در حد کمال و جامعیت نبود. خود او اعتراف کرده است که این شیوه را از رمان «درخت های غار بریده شده اند»، گرفته است که اثر ادوارد دوژاردن بوده است، این کتاب مدت ها در کتابخانه خاک می خورد و کسی سراغ آن نمی رفت. جویس سال ها روی مطالب آن فکر کرده و آن را در آثارش به ثمر رسانده است. اما این شیوه در اثر دوژاردن بسیار ابتدایی بود. بعد از جویس ویلیام فاکنر و ویر جینیا وولف این شیوه را ادامه دادند. نکته ای که حائز اهمیت، است این که یکی از دلائل بکارگیری شیوه سیال ذهن از سوی جویس، اشراف او در امر روانشناسی بود.

فرخنده حق شنو



همچنین مشاهده کنید