سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا

شعر ناخدای «والت ویتمن»


شعر ناخدای «والت ویتمن»

آی ناخدا , ناخدا ی من , سفر دهشتبارمان به پایان رسیده است
کشتی از همه ی مغاک ها به سلامت رست , به پاداش موعود رسیده ایم

(Walt Whitman)والت ویتمن

والت ویتمن دومین پسر والتر ویتمن و لوئیزا ون ولر در ۳۱ می ۱۸۱۹ به دنیا آمد در سن ۱۲ سالگی یادگیری حرفه ی چاپ و نشر را شروع کرد و دلبسته ی واژه ها شد .بیش تر خودآموخته و با اشتیاقی سیری ناپذیر مطالعه می کرد .

با آثار هومر، دانته ، شکسپیر و کتاب مقدس آشنا شد .در نیویورک مدتی کارگر چاپ خانه بود ، تا این که آتشی خانمان سوز کارخانه را از بین برد .در سال ۱۸۳۶در سن ۱۷ سالگی در یک مدرسه ی تک کلاسه در لانگ آیلند شروع بتدریس کرد که تا سال ۱۸۴۱ نیز ادامه یافت تا این که در همان سال به پیشه ی خبرنگاری به صورت تمام وقت روی آورد .

در ابتدا با روزنامه ی هفتگی " لانگ آیلندر" شروع نمود و سپس ویراستار بعضی از مطبوعات بروکلین و لانگ آیلند شد در سال ۱۸۴۸ ویتمن از کار در ایگل دیلی" بروکلین کناره گرفت تا در روزنامه ی" کرسنت " نیو اورلئان ویراستار شود و در آن جا بود که" برای اولین بار خشونت برده داری را در بازار برده داران به چشم دید .

در بازگشت به نیواورلئان در پاییز ۱۸۴۸ با روزنامه ی " بکر" آشنا شد . آزاد مرد بروکلین از همان اوان به

بسط شیوه ای یگانه در شعر پرداخت که بعدها موجب تحسین رالف والر و امرسون گردید .در سال ۱۸۵۵ حق انتشار اولین چاپ کتاب " برگ های سبزه زار" را گرفت . این کتاب دارای ۱۲ شعر بدون مطلع و یک پیش گفتار بود . خود او نیز کتاب را منتشر کرد .

نسخه ای از آن را در جولای ۱۸۵۵ برای امرسون

فرستاد.ویتمن چاپ دوم کتاب را در سال ۱۸۵۶ انجام داد که دارای ۳۳ شعر و نامه ای از امرسون در

تحسین نشر اول و شعری بلند از ویتمن در پاسخ به آن بود .در طی کارهای پی در پی ، او مجموعه

اشعارش را سر و سامانی داد و چند بار دیگر منتشر کرد

با بروز جنگ داخلی ، ویتمن کناره گرفت و مقالات اجتماعی نوشت و به دیدار زخمی های جنگ در

بیمارستان های نیویورک رفت .

او ۱۱ سال در واشنگتن ماند و شغلی در وزارت کشور به دست آورد ، اما وقتی منشی وزیر پی برد که او همان شاعر برگ های سبزه زار است کار او نیز پایان پذیرفت در ابتدای دهه ی ۱۸۷۰ ، ویتمن در "کامدن" سکنی گزید جایی که در خانه ی برادرش به دیدار مادر محتضرش رفت . او پس از مرگ مادرش هرگز به واشنگتن برنگشت و تا سال ۱۸۸۲ نزد برادرش ماند. واپسین سال های عمرش را در خانه ی دو اشکوبه ی تخته کوب گذراند پس از مرگ ش در ۲۶ مارس ۱۸۹۲ در آرامگاهی که خودش طرح ش را ریخته بود و ساخته بود ، در قطعه زمینی در گورستان هارلی به خاک سپرده شد

آی ناخدا ! ناخدا ی من

آی ناخدا ، ناخدا ی من ، سفر دهشتبارمان به پایان رسیده است

کشتی از همه ی مغاک ها به سلامت رست ، به پاداش موعود رسیده ایم

بندرگاه نزدیک است ، طنین ناقوس ها را می شنویم ، مردمان در جشن و سرورند

چشم های شان پذیرای حصار حصین کشتی است ، آن سرسخت بی باک

امّا ای دل ، ای دل ، ای دل

وای از این قطره های سرخ خون فشان

بر این عرشه که ناخدای من آرمیده است

سرد و بی جان

آی ناخدا ، ناخدا ی من ، برخیز و طنین ناقوس ها را بشنو

برخیز ، پرچم برای تو در اهتزاز است ، برای تو در شیپور ها دمیده اند

برای توست این دسته ها و تاج های گل ، این ساحل پر همهمه

این خلق بی تاب و توان نام تو را آواز می دهند ، چهره های مشتاق تو را می جویند

بیا ناخدا ، ای پدر بزرگوار من

سر بر بازوی من بگذار

این وهمی بیش نیست که تو سرد و بی جان آرمیده ای

ناخدای من پاسخم نمی دهد ، لبانش رنگ پریده و خاموش است

پدرم بازوی مرا حس نمی کند ، کرخت و بی اراده است

سفر به انجام رسید و کشتی ایمن و استوار کناره گرفت

از این سفر سهمناک ، کشتی پیروزمند ، گوی توفیق ربود و به ساحل رسید

سرور از نو کنید ای مردمان ساحل ، طنین در افکنید ای ناقوس ها

امّا من با گام های سوگوار

ره می سپارم بر این عرشه

منبع : degaran.com