سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
آقاسی, رسانه مظلوم شهیدان
محمد رضا آقاسی شاعری است که در زمانه خودش به اقبالی عجیب در میان مخاطبان دست یافته است، بهگونهای که همه او را میشناسند و شعرش را با صدای خودش شنیده اند.
چنین اقبالی، آن هم در دورانی که شمارگان بهترین کتاب های شعر به زحمت از ده هزار می گذرد، الحق که نعمتی است برای شعر، چراکه آقاسی هر چه کرد و هر که بود، به هر حال فعالیت او ذیل شعر تعریف میشود. آقاسی با ویژگی های خاص خودش توانست این اقبال را بهدست آورد و به دلیل برخورداری از همین اقبال بیشتر، مورد حسد حاسدان و طعن بدگویان نیز قرار گیرد.در سفری به دانشگاهی در محلات، با آقاسی همراه بودم، تا رسیدیم آقاسی ناپدید شد و در انتهای مراسم، زمانیکه چند دقیقه به نوبت شعرخوانی خود او مانده بود، وارد سالن شد تا عطش مخاطبانش با دیدن چهره او بیشتر شود. در مورد دکلمه و ویژگی های ظاهری آقاسی، بسیار نوشته و گفته اند، از جمله مهارت او در استفاده از ویژگی های ظاهری و صدای تأثیرگذارش که در شهرت او بی تأثیر نیست و شاید یک مؤلفه بسیار مهم باشد، اما آقاسی توانایی ها و شاخصه های دیگری داشت که باعث این همه نفوذ او در دل های مردم می شد، هر شاعر بزرگی از چند ویژگی برخوردار است، که یکی از آنها دانش و میزان شناخت او از تواناییهای خودش است، اما چرا آقاسی توانست این همه موفق شود، و چرا کسانی با ویژگی هایی مشابه او با همان ظاهر و صدا، نتوانستند و نمیتوانند، این موفقیت را تکرار کنند؟ زمانیکه مریم حیدرزاده تازه کارش را شروع کرده بود و به دلیل محبوبیت فراوانش از هر طرف، مورد طعن شاعران حرفهای بود، در روزنامه ابرار درباره او نوشتم که نباید به او تاخت و باید او را شناخت. چرا مریم حیدرزاده از اقبال برخوردار شد، قطعا ویژگیهای ظاهری و صدایش تأثیر داشت، اما این همه ماجرا نبود. حیدرزاده توانست در غیاب شاعران حرفهای، میدان بیان مسایل عاطفی و تغزلی را از آن خود کند و نماینده جنبه های فراموش شدهای از زیست مردم باشد که به همین دلیل تا امروز هم مخاطبان خودش را دارد. به تعبیری خواسته یا ناخواسته او به نیاز بازار پاسخ داد و به آن نفوذ عجیب رسید که برای هر دختر نابینای خوش صدایی، تکرار نخواهد شد.آن ها که خیلی می دانند، درباره پدیده هایی این چنین، به انکار آن پدیده و مهمتر از آن انکار و تقبیح مردم و وجود و علایقشان ناچار می شوند. اما آنها که کمی میفهمند با تحلیل و شناخت درست، ریشه های واقعی پدیده را با احترام به مردم پیدا میکنند.
مریم حیدرزاده با شناخت و شکار جنبه عاطفی وجود مخاطبان، تبدیل به چهرهای محبوب شد، در سطحی بسیار متفاوت و در حیطهای جلیل، محمدرضا آقاسی این درویش پاک باخته، به جنبه های دیگری از وجود ایرانی توجه کرد و به اعتراضی حماسی و عرفانی، با نگاهی ولایی روی آورد و جالب این است که او هم موفق شد.
همان انسانی که پاسخ نیازش به تغزل را در شعر و صدای مریم حیدرزاده می یابد، پاسخ نیازش بهنوعی شعر روزآمد معترض و حماسی و عرفانی را در شعر و صدا و تصویر آقاسی می یابند. آن هم در عصری که برنامه ریزان و سیاست گذاران هم زمان از هر دوی این جنبه ها غفلت کرده اند. و اگر درست بررسی کنیم این دو جنبه با هم هیچ تعارضی ندارند، بلکه این درشتی و آن نرمی به هم در به است و طینت انسانی چنین است که اگر تغزل و عاطفه درست نداشته باشد، حماسه و عرفان درست هم نخواهد داشت.این نیاز باید بهدرستی در رسانه و هنر و از آن مهمتر در برنامه ریزی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دیده می شد که متأسفانه اینگونه نشد، این لنگی بیش از هرچیز، نتیجه نقص عضو و فقری دردناک در دانشگاه و به ویژه حوزه، یعنی در جریان تولید فکر بومی ما بود و البته چشم اسفندیار ما از دید آنها پنهان نماند. سرداران سازندگی با واردات مدل های توسعه غربی و سخت افزارهای ملایم آن، شالوده خانواده را به هم ریختند[۱] و اصلاحات چی ها با ترویج مدل های جدید تعامل عاطفی و نصب نرم افزارهای تساهل و تجاهل، پروژه را تکمیل کردند، تا جایی که امروزه مهمترین آسیب های جامعه ما ناشی از عدم توجه عادلانه به همین جنبه های متفاوت انسان ایرانی است. تشکیل خانواده بسیار به تأخیر افتاده است و طبیعی است که آدم هایی که تا سنین نزدیک چهل سالگی، با تمنیات و رؤیاپردازی های نوجوانی و جوانی و بعد عقده های روحی ناشی از آن سر می کنند، هر چه بشوند، انسان درست و درمانی نخواهند شد تا بتوانند متصف به صفت مسلمان ایرانی شوند و در برابر تهاجم های مختلف از آن هویت دفاع کنند.آقاسی در زمانه توسعه و غلبه همه جانبه گفتمان غرب گرایی و انکار تدریجی امام خمینی و در زمانهای که شهرداری کم کم عکس شهیدان را از دیوارها پاک می کرد، با استفاده صحیح از مجموعه قابلیت هایش، حنجره میلیون ها مردمی شد که دل باخته خمینی عزیز و شهیدان راه او بودند.
آقاسی جای خالی رسانه این مردم را شناخت و خود را به رسانهای برای این مردم تبدیل کرد. آن هم در زمانیکه همه متولیان مباحث فرهنگی و رسانه ها بهدنبال ترویج الگوهای غربی و جذب جمعیت علاقمند به این الگوها بودند! پدیده آقاسی شاخص خوبی برای شناخت میزان غفلت یا خیانت متولیان فرهنگی دوران پس از جنگ، در حق امام خمینی و آرمان های اوست.زمانیکه صدا و سیما فوتبال و خوش باشی و شنگولی را ترویج می کرد و مجلات زرد و شیک آقازاده های فرهنگی، نوعی غرب گرایی با لعاب سلام و صلوات را جا می انداختند، آقاسی برخلاف جریان رسمی مدیران و بوروکرات ها خوش اشتهای از راه رسیده و البته هم صدا با جمعیتی عظیم از مردمان فراموش شده، از امام و اسلام انقلابی او گفت و محبوب شد، آن قدر که همان مدیران و نوچه های فرهنگی شان با آن همه بودجه و دفتر و دستک، از حقد و حسد به او که از لحاظ فن شاعری، شاعر خیلی بزرگی هم نبود، اما نمادگروه بزرگی از مردم شده بود، بتازند! شاید نام و وضعیت میثم تمار که در برخی از شعرهای او تکرار شده است، بهترین توصیف برای شعر و شخصیت آقاسی باشد. گفتی پیوسته و دردآلود از محبوبی از دست رفته میسراید، در حالیکه تمام تن در گلوی دار به حرف بدل شده است.[۲]
مهارت های بیان تنی و کیفیت ادبی متوسط به بالای آقاسی، بهعلاوه توجه او به موضوعات متنوع روز و شجاعت او در تاختن و اعتراض به آنچه او و جمعیت عظیم مخاطبانش ناصواب میدانستند، مانند تشبیه دوچرخه به جمل در زمانیکه دختر رییس جمهور آن را برای زنان ترویج می کرد، اشتهار بی مانند آقاسی را موجب شد. او درویشی رند و لاابالی بود که شهر به شهر میچرخید و بر سفره های چرب و چیل صوفیان می شورید. محمدرضا آقاسی را نمی توان صرفا ذیل شعر بررسی کرد، او رسانه مظلوم شهیدان و قشر عظیمی از دوستداران خمینی بود که همچون آرمان های آن مردم سوخت و سوخت و به جوان مرگی دچار شد. و میزان محبوبیت او هنوز هم نشانه و نمادیست از غفلت و خیانت مدیران فرهنگی و حتی ما جماعت مثلا اهل فرهنگ!
پینوشت:
۱- در سال های پایانی آن دوره، یکی از مدیران ارشد آن سیستم، در مصاحبهای با محمدحسین بدری خبرنگار روزنامه ابرار، بهطور رسمی سخن از طبیعی بودن فروپاشی خانواده ها بر اثر سیاست های توسعهای گفت و همین منتشر شد و آب هم از آب تکان نخورد!
۲- زنده یاد احمد زارعی نیز در وضعیتی مشابه از میثم تمار سخن گفته است: (گل با شکفتنی که سر دار می کند/ تکرار کار میثم تمار می کند). جالب است که او هم از معترضان به سیاستهای عصر سازندگی بود. یکی از دوستان تعریف می کرد که در دوران نخست سازندگی و در اوج قدرت تبلیغی آن، من تحت تأثیر مرحوم احمد زارعی و دوستان اصفهانیاش، به سردار سازندگی رأی ندادم.
نویسنده: علی محمد مودب
منبع: پنجره - شماره ۱۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست