یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
مجله ویستا

کیمیایی آغازگر موج نو فیلمسازی در ایران


کیمیایی آغازگر موج نو فیلمسازی در ایران

شاید درک این جمله که کیمیایی موج نو فیلسمازی را با شاهکار قیصر آغاز کرده است، با توجه به تجربه های سالیان اخیر این فیلمساز و تکیه کردن بر همان مضمون آشنای رفاقت تا وجهی برای …

شاید درک این جمله که کیمیایی موج نو فیلسمازی را با شاهکار قیصر آغاز کرده است، با توجه به تجربه های سالیان اخیر این فیلمساز و تکیه کردن بر همان مضمون آشنای رفاقت تا وجهی برای نسل جوان غیر قابل پذیرش باشد اما هنگامی که به شرایط سینمای ایران در اواخر دهه ۴۰ نظر می افکنیم و تاثیرات نگاه نوین کیمیایی، مهر جویی و تقوایی بر سینما را مشاهده می کنیم علت محبوبیت اجتماعی و احترام بالا یی که مردم برای این سه کارگردان و به ویژه کیمیایی قایل هستند، درک شدنی تر جلوه می کند. در حقیقت وقتی گستره فرهنگی جریان موج نوی فیلمسازی می نگریم با نام های آشنایی روبرو می شویم که هر یک با آثارشان به بخشی از خاطرات نسل قدیم بدل شده است; فیلم هایی چون قیصر، گوزن ها، خاک، دایره مینا، رگبار، تنگسیر، تنگنا، شازده احتجاب و طبیعت بی جان از جمله این فیلم ها به شمار می روند; از سویی ویژگی متمایز کیمیایی نسبت به کارگردان های دیگر روح هنری فیلم های وی است و جهان بینی هنری آثارش از دهه ۴۰ تا دهه ۶۰ از نشانه ها و مولفه های بومی برخوردار بوده و کارگردان در مجموعه آثارش همواره وفاداری خود را به طبقه و پایگاه اجتماعی اش حفظ کرده و نگاه واقع بینانه ای را به جامعه در حال گذار عرضه داشته و بر این مبنا طبقه در سینمای وی تعریف کاملی دارد. از زوایه ای دیگر در تحلیل کیمیایی و آثارش به این مساله پی می بریم که خالق قیصر در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ از طریق شمایل نگاری فرد به ستیز اجتماعی و اعتراض می رسد و این نوع واکنش فاعلا نه و تصمیم فاعل فردی به فاعل اجتماعی به پایه گذاری سینمایی منجر شد که از آن تحت عنوان سینمای کیمیایی نام می برند; این سینما بازتاب دهنده شرایط ملتهب اجتماعی- سیاسی دوران خود بود و به بررسی مباحثی چون جایگاه سنت و مدرنیسم در یک جامعه بی ریشه و هویت باخته مصرفی، مرزبندی های طبقاتی، عدالت اجتماعی و نوع مواجهه فرد در برابر سیستم ناکارآمد می پرداخت.

در واقع گستره این نگاه و سمت گیری اجتماعی آن در امتداد شکل گیری خودجوش و تکامل یافته سینمایی بود که در آن روایت پردازی، بازیگری و سنت ستاره سازی، ریتم و ضرباهنگ، موقعیت های نمایشی، اسطوره پردازی، زبان بصری، توجه به عناصری چون موسیقی متن، فضاسازی و هویت مندی لوکیشن، تفاهم خلا قانه میان کارگردان و فیلم بردار و پرداختن غیر مستقیم به مفاهیم فلسفی اهمیت به سزایی داشت. اما جنس سینمای اجتماعی کیمیایی و نوع مواجهه و نزدیکی او به آدم های برگزیده اش، در دوران پس از انقلا ب اسلا می جلوه ایده آلی ندارد; اگرچه سایه روشن بودن فیلم های این دوران کیمیایی و اوج و فرودهای مداوم ناشی از حضور توام با سرگشتگی اش واقعیت عینی وانکارناپذیر تدبیر فیلم سازی است که در دوران تغییر جامعه همچنان پای اصول و مبانی ارزش و اخلا قی اش می ایستد.

البته این پایمردی در برخی مواقع، انزوا و جدا افتادگی ناگزیری را رقم زده است; با این وجود هنوز هم می توان به جاودانه هایی چون خط قرمز، دندان مار، سرب، ردپای گرگ، اعتراض و حکم دل بست و آنها را در کنار آثاری چون ضیافت، مرسدس، سلطان و سربازهای جمعه تصاویر بی واسطه و صادقانه ای از کیمیایی سال های پس از انقلا ب اسلا می با همه جاذبه ها و دافعه ها و ارزش های تاریخی اش دانست. در پرتو این حضور کنش مند در سینمای ایران است که قاموس رفاقت به عنصری جدا ناشدنی از هویت متنی آثار کیمیایی بدل شده و با مشاهده «محاکمه درخیابان» می توان به این نتیجه رسید که او در جامعه از اصل افتاده و هویت باخته که بحران اخلا قی را در لا یه های وجودی اش احساس می کند همچنان حضوری معترض داشته و نگاهی متفاوت و منطبق با واقعیت های این زمانه به اصول گرایی اخلا ق و کانون خانواده ارایه کرده است. با همه این افت و خیزها و سایه روشن ها که کارنامه تاریخی این فیلمساز را پوشش داده همچنان می توان با فیلمسازی ارتباط درونی و بر گرفته از ذات و جوهره سینما برقرار کرد که خواهان سرپا ماندن و حضور فاعلا نه بوده و نسبت به جامعه و دنیای پیرامون خود منفعل و بی تفاوت نیست.