شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

هویت فرهنگی و میراث ایرانیان


هویت فرهنگی و میراث ایرانیان

بشر امروزی میراث دار بشر دیروزی است شاید در دانستن این نكته بدیهی هیچ شكی وجود نداشته باشد اما آن چه از فرآیند این آگاهی و دانش و كنش ها و واكنش های فرهنگی جامعه ما به دست می آید هیچ گاه خوشایند و مفید نبوده است

بشر امروزی میراث دار بشر دیروزی است .شاید در دانستن این نكته بدیهی هیچ شكی وجود نداشته باشد اما آن چه از فرآیند این آگاهی و دانش و كنش ها و واكنش های فرهنگی جامعه ما به دست می آید هیچ گاه خوشایند و مفید نبوده است. به عبارت دیگر ما ارزش و اعتبار آثار فرهنگی به جای مانده از گذشتگان را می دانیم اما به آن ایمان و باور نداریم. از این رو اگر اثری فرهنگی ـ هنری به دست ناآگاهان یا آگاهان دژخیم به تاراج رود،‌نه زبان به اعتراض می گشاییم و نه تنمان به لرزه می افتد. آب از آب تكان نمی خورد. این حركت های ناجوانمردانه ادامه می یابد و آثار فرهنگی ـ‌هنری به تاراج رفته خود را به فاصله كوتاهی در یكی از موزه های بزرگ دنیا به تماشا می ایستیم! گویی این آثار،‌فضای موزه ها و مكان های نگهداری این آثار را تنگ كرده اند.پس بی دغدغه و بی هراس بارها و بارها می شنویم كه مهتاب در جنگل به سرقت رفت. اما جدا از این اتفاقات نامیمون ،‌باید بررسی كرد كه جایگاه میراث فرهنگی (cultural heritage) در عصر امروز كجاست و ما در چه شرایطی قرار داریم. فرهنگ و تاریخ چند هزار ساله سرزمین ایران بیش از پیش بر مسئولیت و نقش آفرینی ما افزوده است و همین‌،شهروندان این كهن دیار را به باشندگانی هشیار و بیدار (Alert) تبدیل كرده است . نمی خواهیم بی دلیل بگوییم كه «‌هنر نزد ایرانیان است و بس» اما این حقیقت عریان و بی چون و چرا را نمی توان انكار كرد كه فربهی و تنومندی تاریخی ـ‌فرهنگی این مردمان‌،با دیگر سرزمین های چند صد ساله متمایز است . ایرانیان مردمانی بی ریشه یا سست بنیان نیستند كه با هر شوك یا تكان فرهنگی ( Cultur shock) قد خم كنند و بی رمق و رنجور به مرگ بیندیشند. مردمان این دیار بر بنیانی استوار ومستحكم متكی هستند و بیدی نیستند كه با این بادها بلرزند . اما چراگاه و بی گاه ‌،این سو و آن سو مطرح می شود نسل جوان ما به نوعی از خود بیگانگی یا از خود دورماندگی (Alienation) رسیده است و بعد بلافاصله نتیجه گیری می شود كه جامعه به سوی بی هنجاری فرهنگی ( cultural anomie) و با شتاب فزاینده در حركت است. نكته ای كه هماره مورد بی توجهی یا كم توجهی قرار می گیرد این است كه مردمانی كه از تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله ، برخود می بالند و سالیان دراز خوراك علمی ،فرهنگی و هنری جامعه بشری را تولید كرده اند،‌هیچ گاه از شوك های فرهنگی ـ‌كه بیشتر از فرهنگ های جوان و سست پایه وارد می شود ـ به خود باختگی و انفعال نخواهند رسید. از آنها متأثر خواهند شد اما تسلیم بی چون و چرا،‌هرگز . سرزمین كهن ما از یك سو پایگاه و زمینه های فرهنگی (culturbase) غنی و متفاوتی دارد و از سوی دیگر به علت قرار گرفتن در نقطه ای ممتاز از كره خاكی،‌بیشتر شبیه به جزیره فرهنگی ( cultural island) است. اما این جزیره فرهنگی‌،آن گونه نیست كه بی ریشه باشد و با هر جزر و مدی آسیب ببیند. با وجود موقعیت خاص جغرافیایی ایران و شبه جزیره خواندن آن،‌این سرزمین از نظر ادبیات و معماری تاریخ پرباری داشته است. این كهن دیار حكیمان و ادیبانی چون فردوسی ،‌خیام ، عطار ،‌سعدی ‌،مولوی و حافظ را در خود پرورش داده و آثار گرانسنگ ومنحصر به فرد آنان‌، بشر جویای حقیقت و زیبایی را نسل اندر نسل سیراب كرده است. آثاری كه میراث همیشگی بشریت باقی خواهند ماند. از دیگر سو بناهای تاریخی به جا مانده از انسان های با ذوق و هنرمند ایرانی ـ كه قدمت آنها چندین قرن باز می گردد ـ‌نیز نشانی از شیوه زندگی و فرهنگ گذشتگان این سرزمین است. استان های فارس ،‌همدان‌،خراسان‌، آذربایجان‌(شرقی و غربی) ،‌خوزستان ،‌سیستان و بلوچستان ،‌اصفهان و ... پر از بناهای تاریخی اند كه این بنا ها سرشار از هنر و ذوق ایرانیان است و چشم جهانیان را به خود خیره كرده است . بنابراین گرچه ایران همواره در معرض ورود و یا هجوم فرهنگ های بیگانه بوده است اما هویت فرهنگی خود را از دست نداده است. به عبارتی فراوانی آثار فرهنگی گذشتگان سبب شده تا سرزمین ما با انباشت فرهنگی (CULTURAL accumulatuion) روبه رو شود و همین امر به ایمن سازی فرهنگی منجر شده است . به رغم این كه سازمان میراث فرهنگی تلاش های گسترده ای در زمینه گردآوری و نگهداری نسخ خطی كهن انجام داده است،‌باز هم گهگاه می شنویم كه در كتابخانه های شخصی افراد این نسخ پیدا می شوند. این فراوانی و انباشت فرهنگی گرچه مسئولیت های مسئولان را سنگین تر می كند اما امتیاز بسیار بزرگی است كه برخی از كشورها از این نظر تنها حرص و حسرت نصیبشان است و بس. نكته ای كه باید به آن بیش از پیش توجه كرد این است كه چگونه می توان از این امتیاز بزرگ به گونه ای مناسب سود جست. آیا فضای مناسب برای بهره وری از میراث فرهنگی گذشتگان وجود دارد؟ متأسفانه ‌،‌ باید گفت هنوز چنین فضایی وجود ندارد. هنوز باور نداریم كه ما مردمان هزار ساله ایم و آثار به جا مانده از گذشتگان بخشی از وجود و هویت تاریخی ماست. به تاراج رفتن هر یك از این آثار یعنی فرسایش و نابودی بخشی از هویت فرهنگی ما . بنابراین برای ماندگاری هر یك از این آثار فرهنگی ـ در كنار هم همانند اندامواره عمل می كنند ـ‌ نیازمند عزمی ملی و همگانی هستیم. همگان باید پاسدار فرهنگی و میراث فرهنگی غنی و ارزشمند كشورمان باشیم . اما و هزار اما كه این میراث گرانسنگ برای تمامی هم میهنان و به ویژه نسل جوان به تمامی آشنا نیست . از این روست كه برخی از جوانان در دامان سرزمین ستبر خود،‌همچون شهروندی بیگانه (Alien) رفتار می كنند و آمال و آرزوهای خود را در فرهنگ نو پا و پر تناقض سرزمین های نوپا ونو ساخته جستجو می كنند . موضوعی كه اندیشمندان و شخصیت های فرهنگی بسیاری از كشورها را نیز نگران كرده و همواره هشدار می دهند كه فرهنگ ملی را باید در برابر فرهنگ مخرب و انحصاط طلب ایمن كرد. این در حالی است كه آنها از چنین تاریخ فرهنگی گرانسنگی نیز برخوردار نیستند. ما باید جوانان خود را با فرهنگ سازان و بزرگان فرهنگی خود آشنا كنیم تا آنها دریابند كه در كدام سرزمین نفس می كشند و دارای چه گنجینه سترگ فرهنگی و هنری هستند. باید آنها را بیش از گذشته در جریان آزاد اطلاعات قرار دهیم تا ‌آنها باور كنند كه بسیاری از آثار ادبی و هنری گذشته و معاصر كه از دیگر سرزمین ها ارزش جهانی یافته اند،‌از خوان گسترده بزرگان ادب و هنر این دیار بهره برده اند. باید زمینه را به گونه ای فراهم كنیم كه نسل امروز این دیار از انفعال و ناامیدی فاصله بگیرد و با آگاهی از فرهنگ پربار گذشته خود به خود آگاهی فرهنگی برسد . در آن صورت یا مولدان فرهنگ خواهند بود و یا ناظران و تماشاگران فرهیخته و با فرهنگ . فراهم كردن این زمینه كه شهروند فرهیخته (cultured) به جامعه تحویل دهیم جز از راه افزایش دانش و معرفت بشری میسر نخواهد شد. تلاشگر یا تماشاگر فرهنگی بودن ،‌تفاوت بسیار با شهروند بی تفاوت و مصرف كننده دارد. آن ، خود را در برابر امروزیان و آیندگان مسئول می داند و این بی دغدغه تنها مصرف كننده فرهنگی است و حسرت افزاتر آن كه مصداق بدون تردید این شعر حافظ هم هستند و آن چه در درون خود دارند از بیگانگان می خواهند! ‌سال ها دل طلب جام جم از ما می كرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می كرد در چنین اوضاعی كه رسانه ها با تبلیغات گسترده حقیقت را مخدوش كرده اندو سره و ناسره چنان در هم تنیده شده اند كه داوری ها را بسیار سخت كرده است،‌آیا بهتر نیست ما هم از سویدای جان فریاد زنیم كه ما مردمان هزار ساله و بلكه چند هزار ساله ایم؟