جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
بگذارید نقش دلقك را من بازی كنم
![بگذارید نقش دلقك را من بازی كنم](/web/imgs/16/145/4thx71.jpeg)
زندگی ساده است آنچنان كه میتوان آن را نوشت. این اولین پیش فرضی است كه برای نویسنده بودن لازم است. اكنون نوشتن آغاز شده است. كدام نوشتن؟ نوشتنی كه برای نوشتن باشد و انگار این اصل كار است. وقتی در مورد اصالت یك چیز حرف میزنیم در دوری فلسفی به این نتیجه میرسیم كه هر چیزی باید خودش باشد، البته این نه كاملا شدنی كه تنها یك ایدهآل است. قرار نیست انسان به تمام ایدهآلهای خود برسد اما انسان بیایدهآل هم نه تنها به ایدهآل خود نمیرسد كه به هیچ جایی نمیرسد. زندگی ساده است آنچنان كه میتوان آن را نوشت و حالا كار شروع میشود. كاری به این نداریم كه چیزهای زیادی هستند كه ما را از نوشتن باز میدارند.
زندگی برای زندگی، خواب برای خواب، نوشتن برای نوشتن و باز هم زندگی برای زندگی. فلسفه جالبی است. اینها را انگار آلبركامو بهتر از ما در رمان «بیگانه» توضیح داده است. ادبیات جستوجوی پایانناپذیر برای یافتن پاسخ این پرسش است كه چرا زندگی همه انسانها به خودكشی ختم نمیشود. این را هم آلبركامو میگوید و بیشك این سوال را در ذهن هر خوانندهیی ایجاد میكند كه چرا زندگی همه انسانها به خودكشی ختم نمیشود. پاسخش روشن است، برای اینكه همه انسانها زندگی میكنند برای اینكه زندگی كنند.
كاری به ظواهر و آن چیزهایی كه دیده میشوند نداریم فقط با استناد به این جمله كامو میخواهیم به این نتیجه احتمالا فلسفی برسیم كه زندگی همه انسانها به خودكشی ختم نمیشود چون آنها زندگی میكنند برای اینكه زندگی كنند. خب حالا باز هم نقب به نوشتن برای نوشتن. آنچنان كه ثابت شد نوشتن برای نوشتن فعلی است به موازات زندگی. باری، زندگی و از آنجا كه این افعال یعنی نوشتن و زندگی كردن با هم سخت در رابطهاند، اگر نوشتن برای نوشتن را اصیل و قابل اعتنا بدانیم میبایست زندگی برای زندگی را هم اصیل بدانیم. انگار بحثمان خیلی فلسفی شد. برخلاف آنچه همگان میپندارند راهانداختن یك بحث فلسفی آسانترین كار است. توجیه آن هم خیلی ساده و همه فهم است.
فلسفه خاصه فلسفهیی كه اكنون به سبب پیدایش جامعهشناسی به فلسفه اولی تعبیر میشود از آنجا كه ما به ازای خارجی ندارد مصادیقش را بطور ذهنی پیدا میكند و ذهن انسان گنجایش نامحدودی برای ساختن چیزهای گوناگون دارد. آنچه سخت است نه خود فلسفه كه عملكردن به فلسفه است. وقتی كامو در رمان «بیگانه» فلسفه هر چیز برای خودش این اسم را ما برایش انتخاب كردهایم را مطرح كرد اگر زمانی به این فكر افتاده بود كه در عمل چگونه میتوان اینگونه بود هرگز چنین نمیكرد. نه! اگر او این چنین كرد برای این بود كه خودش اینگونه بود. زندگی برای زندگی، چگونه میتوان به این درجه رسید؟ توجه كنید كه رسیدن به این درجه نیازمند گذشتن از مراحل سیر و سلوك مثلا آنچنان كه عطار كرد، است. سیمرغی میخواهد تا به این نقطه برسد. حالا سیمرغ كه اینجا همان كامو است چگونه به این درجه رسیده است؟ باز باید نكتهیی را برای توجه بیشتر یادآور شد كه این مقاله اصلا راجع به كامو نیست. این جور موقعها تعبیر خوبی در میان عامه مردم در ادامه روشن خواهد شد كه چرا از اول این نوشته به عامه مردم توجه شد وجود دارد كه میگوید: «فلانی گلوله دم توپ بود» كامو گلوله دم توپ ما بود. فقط و فقط برای اینكه زمانی به خودش جرات داد فكر كند زندگی آسان است آنچنان كه میتوان آن را نوشت.
این نوشته در مورد شكسپیر است هرچند كه شاید تا دیرگاهی در مورد او بطور مستقیم صحبت نشود. كامو چطور سیمرغ شد؟ چطور توانست مراحل سیر و سلوك به اصطلاح عرفانی را برای رسیدن به كمال یعنی زندگی برای زندگی، بپیماید؟ سریدن به این نكته كه باید زندگی كرد بخاطر اینكه زندگی كرد كار آسانی نیست، اما وقتی انسان از مراحل خاص آن گذر كند و به این مرحله برسد درست مثل چیزی كه خودش بازتولید خودش باشد. زندگی برای زندگی بازتولید خودش میشود. اینجاست كه انسان واقعا مینویسد برای اینكه بنویسد، میخوابد برای اینكه بخوابد و خلاصه زندگی میكند برای اینكه زندگی كند. همیشه برای رفتن از مرحلهیی به مرحله دیگر یك جهش لازم است. اگر در این مورد دنبال مثال بگردیم در اجتماع میتوانیم آن را پیدا كنیم. مثلا گذار انسان از دوره كلاسیسیسم به مدرنیسم حالا مثلا در اروپا با آن شكل و شمایلش كاملا اؤبات ادعای ماست. یك جهش برای رفتن از این مرحله به مرحله دیگر. جنگهای صلیبی در قرن یازدهم و دوازدهم و آشنایی اروپاییان با تمدن اسلامی و پس از آن جنبشهایی كه در اروپا اتفاق میافتد. جنبش پروتستان، پدید آمدن دولتها و به تبع آن به وجود آمدن حس وطندوستی و بالاخ
ره اختراع ماشین بخار توسط «جیمزوات».
از این آخری اصلا ساده نگذرید. جهش اروپا از كلاسیسیسم به مدرنیسم تنها و تنها به واسطه اختراع ماشین بخار بوده است. باید خیلی ساده به نظر برسد اما اینچنین است. ما در دورههای قبلی هم اینچنین سراغ داریم مثلا كشف آتش در نزد انسان اولیه چیزی بود كه او را در پختن غذا كمك كرد و پختن غذا یعنی آغاز یكسری اعمال تكاملی كه انسان را به صورت انسان امروزی درآورد. توضیح آنكه زبانشناسان در تبیین علت پدید آمدن زبان قایل به این پیشفرض هستند كه انسان از زمانی توانست از خود آواهایی اینچنین منظم تولید كند كه توانست روی دوپای خود بایستد. انسان چهارپا به فراخور زندگیاش دارای پوزهیی خاص بود كه او را در تكلم یاری نمیداد. ایستادن روی دوپا كه معلول شیوه شكار او برای پختن غذا بود و به فراخور آن تغییر شكل تدریجی پوزه و فك او زمان آغاز سخن گفتن او بود. پس نتیجه میگیریم چیزی مثل كشف آتش كه شاید تنها به واسطه یك اتفاق بود چقدر در زندگی انسان تاثیر میگذارد و ماشین بخار برای انسان عصر جدید حكم همان آتش را داشت. گفتیم اتفاق، ما میخواهیم در اینجا برای جهشی كه وصف آن رفت ماهیت تصادف و اتفاق را قایل شویم. توجیهمان هم خیلی ساده است، زندگی آسان است آنچنان كه میتوان آن را نوشت، پس با همان تساهل و تسامح پیش میرویم و میگوییم جهش انسان برای رسیدن به مرحلهیی كه بفهمد باید زندگی كند برای زندگی یك اتفاق است، همان طور كه كشف آتش اتفاق بوده است. كشف آتش، یك اتفاق جالب.
فردوسی در شاهنامه كشف آتش را به هوشنگ نسبت میدهد. قصه از این قرار است كه هوشنگ برای كشتن ماری كه به سمت او میآید سنگ بر میدارد و به سمت او پرتاب میكند. سنگ هوشنگ به سنگ دیگری میخورد و از این برخورد جرقهیی ایجاد میشود و این جرقه فكر هوشنگ را به سمت كشف آتش هدایت میكند.
«برآمد به سنگ گران سنگ خرد/ همان و همین سنگ شكست خرد/ فروغی پدید آمد از هر دو سنگ/ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ/ نشد مار كشته و لیكن زراز/ پدید آمد آتش از آن سنگ باز/ هر آن كس كه بر سنگ آهن زدی/ ازو روشنایی پدید آمدی».
و حالا سخنی از شكسپیر كه از نمایشنامه «شب دوازدهم» آمده است: «بعضی مردم بزرگ آفریده
شده اند، بعضی بزرگی را به دست میآورند و بعضی بزرگی را به زور بر خود میبندند.»
ما قصد نداریم ماهیت اتفاق و تصادف را برای اثبات ادعای خود با اتكا به فطرت و ذات و سرشت ثابت كنیم؛ بلكه نظری كاملا برعكس داریم و آن باز هم اتفاق به نفس اتفاق است. حال چطور این پیشامد رخ میدهد سوالی است كه با روحیه تساهل و تسامح ما جور در نمی آید.
از طرف دیگر نپذیرفتن اتفاقی بودن جهشها هیچ كمكی به ما نمیكند ولی برعكس اگر این پیش فرض را در نظر بگیریم كه برای رسیدن به اصل زندگی برای زندگی یك جهش لازم است و این جهش هم یك اتفاق است میتوانیم بحثمان را ادامه دهیم و به مسائل مهمتر و كلانتر بپردازیم. گاهی باید قبول كرد برای رسیدن به چیزی در زندگی باید ساده انگار بود. در مورد همه چیز همین طور است. این یك توجیه كلی دارد. در مورد علوم گفته میشود كه مادر تمام علوم فلسفه است. چرا چون فلسفه فكر ناب شهری و مخصوص انسان اصیل بوده است. تدریجا و در طی گذشت زمان علوم دیگر از فلسفه جدا شدهاند پس حالا آنچنان كحه در اول نوشته نیز گفته شد كه فلسفه ساده است چون مصادیق زیادی دارد پس علوم دیگر نیز با تمام پیچیدگیهایشان یك جا سادگی را قبول كردهاند تا به پیچیدگی رسیدهاند. پس ما اكنون برای رسیدن به بحث اصلی سادهانگاری میكنیم و جهش انسان برای توفیق در به دست آوردن زندگی برای زندگی را اتفاقی تلقی میكنیم.
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست