چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

از نیچه تا مكتب فرانكفورت


از نیچه تا مكتب فرانكفورت

اكثر پژوهشگران نیچه را بحث برانگیزترین و تأثیرگذارترین فیلسوف معاصر دانسته اند اگر چه نیچه پایه گذار شیوه ای در فلسفه ورزی شد كه شاید بتوان بر آن نام تفكر غیرسامانمند غیرسیستماتیك گذارد اما رهیافت خردگریز و انتقادی وی به دستاوردهای فلسفی زمانه اش, راه را بر تفكرات بعدی گشود

مطلبی كه از پی می آید، بخشی از پیش گفتار مترجم كتاب «مكتب فرانكفورت و نیچه» نوشته هانس گئورگ گادامر است. گادامر در این كتاب بر تأثیر آرای خردگریز و انتقادی نیچه بر پایه گذاران مكتب فرانكفورت اشاره می كند. این كتاب توسط دكتر حامد فولادوند از نیچه پژوهان ایرانی به فارسی ترجمه شده كه تا چندی دیگر توسط انتشارات مهر نیوشا به چاپ خواهد رسید. دفاع از «عقلانیت» به هر قیمت كاری خطرناك و ضد حیات است.

نیچه

اكثر اندیشمندان مكتب فرانكفورت تحت تأثیر افكار نیچه قرار گرفته اند، بویژه نسل اول، یعنی هوركهایمر، آدرنو و ماركوزه. آنها در مسأله نقد خرد از نیچه الهام می گیرند و به همین دلیل لازم است موضع نیچه را نسبت به خرد بازبینی كنیم تا ارتباط نیچه با خرد و نیز با خرد دوران روشنگری مشخص گردد. خواننده باید توجه داشته باشد كه نقد خرد موجب «خردستیزی» و نفی خرد نیست. نیچه و مكتب فرانكفورت خرد را لازمه حیات بشر می دانند و مانند كانت خردورز هستند. آنان می كوشند كاركرد اندیشه انسان را درست ارزیابی كنند و عقل و عقلانیت را مطلق نكنند؛ یعنی «دیدگاه انتقادی» خود را نسبت به پدیده ها و مسائل از دست ندهند. می توان گفت كه آنان «خردگریز» هستند، زیرا از خردزدگی یا كیش خرد دوری می جویند تا از سلطه ایدئولوژیك ذهنیات یا مفاهیم (ذهن بافی، سفسطه) در امان باشند. لوكر بوزیه، بنیانگذار معماری مدرن، از مریدان نیچه بود. او می نویسد: «متعصبان منطق مانند زنبور غیرقابل تحمل اند» .

نیچه و خرد

گفتیم كه نقد خرد، نفی خرد نیست. نیچه اهل اندیشه ورزی است، اما از آدم خرد شیفته و خردزده گریزان است. مارتین هیدگر به برداشت انتقادی او از عقلانیت دقت كرده و نیچه را خردستیز نمی داند.

نقد نیچه به خرد شكل های مختلفی به خود می گیرد و می توان آنها را دسته بندی كرد، همان طور كه یاسپرس بررسی و ترسیم كرده است.

نكته اول- نیچه اندیشه و فكر را برای مهار زندگی و شناخت حیات لازم و مفید می داند، یعنی او بر این باور است كه ذهن و خرد آدمی اساساً وسیله ای است در خدمت حفظ و شكوفایی حیات و بافت و نقش معرفتی آن بیش از این نیست. در واقع عقل و به طور كلی اندیشه انسان قادر نیست هستی و شدن را بفهمد. اگر بخواهیم به زبان حافظ سخن بگوییم انسان قادر نیست «رازدهر» را كشف كند. عقل و ذهن بسیاری از چیزها را درك می كنند، اما همه داده های نهفته در جهان برای عقل انسان دست یافتنی نیست. نیچه در اكثر نوشته های خود بر مرزها و محدودیت های خرد انسان تكیه می كند.

نكته دوم- به عقیده نیچه خرد می تواند در زندگی انسان خطرناك و مضر نیز باشد، یعنی انسان كنونی در اشتباه است اگر فكر كند كه خرد پاسخ همه چیز را می دهد در واقع ما شاهد دستاوردهای علمی خطرناكی كه انسان قرن بیستم با عقل خود به دست آورده می باشیم. در مورد كاركرد منفی عقل، نیچه می گوید: «اگر عملكرد بشر تنها بر پایه خرد و عقلانیت بود انسان مدت ها پیش از بین رفته بود» .

نكته سوم- برخلاف متفكرانی كه مدعی هستند جهان بر خرد استوار است نیچه می گوید تنها عنصر عقلانی كه در جهان می شناسیم همین «رشته عقل» بشر است و بس. برای نیچه روند ناموزون جهان بر عقل و عقلانیت استوار نیست و عقل ناچیز آدمی قادر نیست عظمت كیهان را بشناسد. نیچه بیشتر به وضع نابسامان و پریشان گیتی توجه دارد و مانند هراكلیت گردش آن را بر جنگ و تضاد نیروهای هستی بنا می كند. یعنی اساس حیات دنیا بر جدال و آشفتگی قرار دارد و خرد آدمی تنها «چاشنی» و «رشته» نازكی است. از دید نیچه وجود خرد و منطق در جهان امری اتفاقی و نادر تلقی می شود، زیرا او شاهد «بی خردی» انسان و جهانش می باشد، به خصوص كه از نظر نیچه هنوز انسان «زیادی انسانی» و ناآگاه است.

نكته چهارم- بدون شك، نیچه مورخ، آگاه از نابخردی های بشر و مخالف خوش باوری منطق گرایان است: آنان خیال می كنند منطق می تواند مشكل گشای تمام مسایل انسان باشد، زیرا «منطق زده ها» فكر می كنند منطق آنان معیار مطلق همه چیز است و در واقع اینان از خرد و منطق ناچیز خود خدایی ساخته اند، خدای جدیدی كه به پرستش آن می پردازند. نیچه بر این باور است كه چنین برداشتی، ایدئولوژیك و كوركورانه است زیرا كه این منطق زده ها برای خود كیش جدیدی درست كرده اند.

نكاتی كه مطرح كردیم نشان می دهد كه نیچه خرد را لازمه زندگی و ابزار بسیار مفید و مؤثری برای مهار جهان و سرنوشت انسان می داند، ولی او توصیه می كند كه انسان شیفته و دلباخته عقل و خرد نشود. انسان از طریق خرد و عقل می تواند زندگی روزمره و سرنوشت خود را مهار كند و در نتیجه به نقش خرد نباید كم بها داد.انسان با همین عقل و خرد كوچك خود تلاش می كند كه محیط و زندگی خود را بشناسد و مهار كند و از طریق عقل تصویری ترسیم كند كه اساساً حقیقی نیست. با همین شناخت نسبی و غیرحقیقی انسان می تواند زندگی خود را پیش برد.نیچه براین باور است كه این «منطق ذهنی» با خود واقعیت فاصله دارد و اساساً نوعی تخیل، تخمین و اشتباه است، ولی با همین زبان نارسا و دور از حقیقت به خواسته ها و احتیاجات عینی روزمره خود پاسخ می دهد و زندگی خویش را می سازد. بنابر این ما انسان ها با ترسیم و تعبیر غلط از جهان و زندگی می توانیم زندگی مان را پیش ببریم یا حداقل حفظ كنیم.

بنابر این دیدگاه، انسان سعی می كند كه نیروها و پدیده های جهان را بشناسد و آنها را تا حدودی درك كند، اما هرگز این شناخت نمی تواند درست و كامل باشد.هر اندازه پیوند انسان با حیات و غریزه های او بیشتر شود و گسترش یابد مهار كردن و شناخت او غنی و قوی تر خواهد شد. هر چه پیوند بین چیزی كه ما آن را «عقل» می نامیم و چیزی كه «دل» نامیده می شود محكم تر باشد، انسان شكوفاتر و شناخت او بیشتر می شود. نیچه می گوید: انسان متجدد یا انسانی كه گرفتار «نیست پنداری» می شود انسانی است كه خردش از حیات و در واقع از دل جدا شده. برای این كه بتوانیم بهتر این وضع «خرد گریز» نیچه را بشناسیم به چند فیلسوف و اندیشمند اشاره خواهیم كرد: سقراط، دكارت و كانت.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.