یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چه کسانی افکار عمومی را بر می انگیزند


چه کسانی افکار عمومی را بر می انگیزند

اطلاعات جدیدی که عقیده و نظر افراد را درباره سیاستهای دولت تغییر می دهد می تواند کارایی مورد انتظار این سیاست های را نیز تغییر دهد

● شهروندان عقل گرا و رسانه های ارتباط جمعی

اطلاعات جدیدی که عقیده و نظر افراد را درباره سیاستهای دولت تغییر می دهد می تواند کارایی مورد انتظار این سیاست های را نیز تغییر دهد. این تغییر عقیده به شرطی رخ می دهد که اطلاعات:

۱) واقعاً دریافت شود.

۲) درک شود

۳) صریحاً مربوط به ارزیابی سیاستهای دولت باشد.

۴) متفاوت از اطلاعات و عقاید گذشته باشد

۵) معتبر و قابل اطمینان باشد.

برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: (Jaccard ۱۹۸۱. Zaller ۱۹۸).

وقتی این شرایط به حد کافی مهیا باشد، اطلاعات جدید می تواند اولویت ها را انتخابهای شهروندان را در مورد این سیاستها تغییر دهد. و اگر این شرایط برای همه یکسان باشد ممکن است چنان تغییری در افکار عمومی جمعی به وجود آید که در نظرسنجی ها محسوس و قابل سنجش باشد.

مثلاً اگر اولویت های شهروندان درباره سیاستهای دولت مبتنی بر عقیده خاصی باشد:

چون روس ها در زمینه قدرت نظامی از ما پیشی گرفته اند پس باید بودجه بیشتری را به دفاع ملی اختصاص دهیم. و آنگاه اطلاعات جدید و موثقی که به خوبی در بین مردم اشاعه یافته باشد این عقیده را به چالش بطلبد.

گزارشها حاکی از آن است که هزینه ارتش آمریکا به شدت افزایش یافته است و مطالعه CIA هم نشان می دهد که بودجه نظامی شوروی از ۱۹۷۶ به بعد بسیار کاهش یافته است.

نتیجه این خواهد بود که اشتیاق و علاقه شهروندان به افزایش بودجه ارتش کاهش خواهد یافت.

از آنجایی هم که اکثر مردم انگیزه چندانی ندارند تا وقت و تلاش خود را صرف فراگرفتن زیر و بم سیاست های جایگزین کنند(Downs ۱۹۷۵) پس نباید انتظار داشته باشیم که اطلاعات جدید تغییرات عمده و سریعی در افکار عمومی ایجاد کند. در واقع شواهد حاکی از آن است که کلیت افکار عمومی درباره سیاستهای دولت از ثبات نسبی برخوردار است.(Page and Shapiro ۱۹۸۲). اما اگر به هر دلیلی بخواهند چیزی در مورد این سیاستها بیاموزند، عمدتاً به ارزان ترین و قابل دسترس ترین منابع متوسل خواهند شد: روزنامه ها، رادیو و تلویزیون- مخصوصاً اخبار شبکه های تلویزیونی- وقتی که اخبار رسانه ها به گوش گستره وسیعی از مخاطبان برسد و پنج شرط فوق نیز مهیا باشد باید منتظر تغییر افکار عمومی عمومی بود.

اخبار تلویزیون عمدتاً شرط مواجهه را داراست (شرط اول). اکثر خانواده های آمریکایی دارای تلویزیون هستند و هر از گاهی در جریان اخباری که پخش می شود قرار می گیرند. بینندگان ممکن است در حین پخش اخبار توجهی به آن نداشته باشند، در حال قدم زدن صحبت کردن و یا سرگرم بچه ها باشند؛ اما به هرحال هر روز، میلیونها شهروند آمریکایی حداقل نظری اجمالی به اخبار تلویزیون می اندازند، بعضی هم تیترهای روزنامه ها را می بینند و یا چکیده اخبار را از اعضای خانواده یا دوستانشان می شوند. به هر حال پس از چند هفته یاچند ماه اطلاعات جزء دریافت وانباشت اطلاعات صورت می گیرد.

دو شرط درک و مربوط بودن (شروط دوم و سوم) هم اغلب مهیا است. رسانه ها به سختی می کوشند تا مطمئن شوند که مخاطبانشان می توانند پیام های ارسالی را درک کنند. آنها مطالبشان را به صورت کوتاه، رسا و ساده ارائه و عکسها و تصاویری به قدرت بعدی بالا ضمیمه آن می کنند به طوری که هر دانش آموز زرنگ دبستانی بتواند به مفهوم آن پی برد. اغلب مطالب هم به عقایدی مرتبط است که هسته و عنصر اصلی ارزیابی سیاستهای دولت را تشکیل می دهد.

معتبر و موثق بودن مطالب(شرط پنجم) موضوع پیچیده تری است. شهروندان عقل گرا برخی مواقع ناچارند تحصیل و ارزیابی اطلاعات را به همفکران و عوامل مورد اعتماد خود واگذارند(Downs ۱۹۷۵, ۲۰۳- ۳۴). رسانه ها اظهارات و کنش های طیف گسترده ای از کنشگران را که به سیاستهای مربوط است پوشش می دهند. از اظهارات و کنش های روسای جمهور محبوب و مفسران خبری مورد احترام گرفته تا اظهارات و کنش های سیاستمداران غیرقابل اعتماد و گروههای ذینفع و خودمدار. اخباری که از چنین منابع متفاوتی نشات می گیرد احتمالاً از میزان متفاوتی از اعتبار و برجستگی (Salience) هم برخوردار است؛ و در نتیجه تاثیرات کاملاً متفاوتی هم بر افکار عمومی خواهد داشت(Hovland and Weiss ۱۹۵۱ -۵۲) . در تحلیل تاثیر رسانه ها بر افکار عمومی نباید این تفاوتها را از نظر دور داشت.

اخبار ممکن است بر حسب میزان متفاوت بودن با اخبار و عقاید گذشته نیز متفاوت باشند (شرط چهارم). اگر اخبار دقیقاً شبیه آنچه باشد که در ماهها یا سالهای گذشته پخش شده و تقویت کننده عقاید و نظرات موجود باشد نباید از آن انتظار داشت که افکار عمومی را تغییر دهد.

اما برعکس اگر اخبار و اطلاعات جدید و موثق عقاید و نظرات را زیر سوال برد، تغییر در افکار عمومی دور از انتظار نیست. البته باید میزان تفاوت اخبار و نظرات جدید را با نظرات و عقاید گذشته در تحلیل منظور کرد.

البته ما از نظریه ای که مبتنی بر تاثیرات حداقلی محتوای و رسانه های جمعی است آگاهیم(Chaffee ۱۹۷۵, klapper ۱۹۶۰, Karaus and Davis ۱۹۷۶, McGuire ۱۹۸۵, cp. Graber ۱۹۸۴, Noelleneumann ۱۹۷۳, ۱۹۸۰, ۱۹۸۴). به نظر می رسد علی رغم وجود یافته هایی درباره تاثیرات برجسته سازی و اینکه برجسته سازی است که تعیین می کنند چه چیزی مهم شمرده شود، همچنان بر تاثیرات حداقلی رسانه های جمعی تاکید می شود(cook , tyler, Getz, Gordon, protess, lepeand Molotch ۱۹۸۳, Erbning , Goldenborg,and Miller ۱۹۸۰, funkhauser ۱۹۷۳, yengar , peters , and kinder ۱۹۸۲, mc combs and show ۱۹۷۲, Maekkuen ۱۹۸۱.۱۹۸۴).

ما بر آنیم که نظریه تاثیرات حداقلی در مورد اولویت گذاری سیاست های صدق نمی کند. مطمئناً دلیل بطلان نظریه تاثیرات حداقلی از چشم پژوهشگران مخفی مانده است چرا که آنها نتوانسته اند افکار عمومی را در دوره های مختلف زمانی و در شرایط طبیعی مورد بررسی قرار دهند و نیز تمایزی میان منابع اخبار قائل نشده اند.مطالعات یک حزب شبه آزمایشی نتوانسته اند اثرات سریع و وسیع [رسانه ها را بر افکار عمومی] بیابند.

مطالعات مقطعی هم در جستجوی تفاوت بین دو گروه است: گروهی که در معرض پیام رسانه ها قرار می گیرند و گروهی که در معرض این پیامها قرار نمی گیرند. که البته گروه دوم وجود ندارد، امروزه هر کسی مستقیم یا غیر مستقیم از در معرض آنچه رسانه ها پخش می کنند قرار می گیرد.(Denpsy ۱۹۸۵, ۲-۴). البته طرحهای تحقیقاتی مناسب تر نتایج متفاوتی به دست خواهد داد.

● داده ها و روش ها

با استفاده از داده های منحصر به فردی که در اختیار داشتیم مطالعه شبه آزمایشی را به مرحله اجرا گذاشتیم که بر بسیاری از محدودیتهای پژوهش های قبلی فائق آمد. این طرح شامل مجموعه داده هایی از چندین جفت پرسش مربوط به اولویت گذاری سیاستها است که در پیمایش های ملی از شهروندان آمریکایی پرسیده شده است. کدگذاری محتوای اخبار تلویزیونی که در فاصله زمانی بین هر دو پیمایش پخش شده بود، هم بخش دیگری از این طرح تحقیقاتی را شامل می شود.

پیش بینی و تبیین میزان تفاوت و جهت تغییر افکار عمومی هم به وسیله تفاوت در محتوای رسانه ها صورت گرفته است.[بدین معنی که تغییر در محتوای رسانه ها تغییر در افکار عمومی را به دنبال دارد].

طرح تحقیقاتی ما استنباط علی را سهولت بخشیده و مقایسه بین انواع موضوعات و دوره های زمانی را نیز میسر کرده است. استفاده از شرایط و موقعیت طبیعی هم بدین معناست که رویدادها و فرایندهای عالم واقع باید در تحقیق تاثیر داشته باشد، از قبیل: رویدادها و واکنش کنشگران، تفسیر مفسران و غیر مفسران از اخبار، اشاعه اطلاعات از طریق جریان دو مرحله ای یا چند مرحله ای و شبکه های اجتماعی(cp. Katz and lazaresfeld ۱۹۶۵). بررسی دوره های زمانی نسبتاً طولانی (چند هفته یا چند ماه) هم فرصت کافی در اختیار ما گذاشت تا اینگونه روندهای طبیعی را مطالعه و حتی تغییرات فزاینده –ولی تدریجی – افکار عمومی را مشاهده کنیم.

وانگهی این طرح ما را قادر ساخت تا میان منابع مختلف اخبار تمایز قائل شویم و میزان مرتبط بودن اخبار به پرسش های پیمایش ها، درجه تفاوت بین محتوای کنونی و محتوای گذشته رسانه نیز و میزان اعتبار منابع خبری را بسنجیم.

به عنوان بخشی از این طرح که در مورد افکار عمومی و دموکراسی بود، ما مجموعه جامعه و منسجمی از داده ها درباره اولویت گذاری سیاستها از نظر شهروندان آمریکایی را گردآوری کردیم. این داده ها شامل فراوانی های نهانی پاسخ های شهروندان آمریکایی به هزاران پرسش مربوط به سیاستهای دولت است که از ۱۹۳۵ به بعد توسط چندین سازمان پیمایشی جمع آوری شده است(Page and Shepiro ۱۹۸۲, ۱۹۸۳ a).

برای پژوهش حاضر ۸۰ جفت پرسش از میان پیمایش های پانزده سال گذشته انتخاب کردیم که به طور متوسط در فاصله زمانی هر سه ماه یکبار تکرار شده بود( پرسشهایی را انتخاب کردیم که داده های اخبار تلویزیونی مرتبط با محتوای آنها در دسترس بود).

البته این نمونه هشتاد موردی ما، دقیقاً تمام پرسشهای نظرسنجی های مرتبط با موضوعات سیاستها را پوشش نمی دهد، بلکه نمونه ای تصادفی را شامل می شود پرسشهای پیمایشی قابل دسترس انتخاب شده اند. این هشتاد جفت پرسش بسیار گوناگون و متنوع است و انواع متفاوتی از موضوعات مربوط به سیاستهای خارجی و دفاعی (۳۲= n) و سیاستهای داخلی(۴۸=n) را شامل می شود. تقریباً در نیمی از موارد افکار عمومی به طرز معناداری تغییر کرده است( با ۹۵ درصد اطمینان، ۶ نقطه درصدی یا بیشتر تغییر یافته است). این نسبت در نمونه ها تقریباً همان نسبتی است که در کل داده ها برقرار است. برای مطالعه بیشتر در خصوص بحثهای جزئی تر روش شناسی و لیست کل موارد مراجعه شود به (Page, Shapiro and Pempsey ۱۹۸۵ a, b).

متغییر وابسته برای هر مورد به طور ساده عبارت است از سطح افکار عمومی در زمان انجام پیمایش دوم (T۲) که شامل درصدی از نمونه پیمایشی است که مهمترین سیاستی را که در پرسش به آن اشاره شده تایید کرده اند( یعنی با حذف کسانی که پاسخ های «نمی دانم» و « بی نظرم» داده اند). چنان که خواهیم دید، روش ما در استفاده از سطح T۲ افکار عمومی به عنوان متغیر وابسته و سطح T۱ افکار عمومی (سطح افکار عمومی در زمان پیمایش اول) به عنوان متغییر پیشگو تقریباً همان برآوردی را از تاثیرات رسانه به دست می دهد که اگر از دامنه و جهت تغییرات افکار عمومی به عنوان متغیر وابسته استفاده می کردیم باز هم همان برآوردها حاصل می شد.

ما و همکارانمان با مراجعه به خلاصه اخبار موجود در نمایه اخبار تلویزیونی و آرشیو اخبار تلویزیونی واندر بیلت، اخباری که به نوعی با هشتاد پرسش انتخاب شده ارتباط محتوایی داشت کد گذاری کردیم. بدین صورت که برای هر روز یک شبکه را به طور تصادفی انتخاب کردیم- البته اخبار مرتبط دارای برجستگی خاصی بود هم شبکه هایی که این اخبار را برجسته کرده بودند انتخاب کردیم.

این اخبار با اینکه بسیار خلاصه و فشرده بود و برای چنین مقاصدی هم تهیه نشده بود. ولی در کل برای ما که به دنبال اطلاعات سرراست و روشنی بودیم رضایت بخش بود. بویژه که این اطلاعات به صورت تدریجی در طی هفته ها و ماهها روی هم انباشته شده بود. ما تمام مطالب خبری که حداقل از لحاظ نحوه بیان و کلمات به کار رفته در آن با پرسش های موجود در نظر سنجی ها مرتبط بودند کدگذاری کردیم و برای اینکه تاثیرات تدریجی و تغییرات محتوایی رسانه ها را هم لحاظ کنیم، از مطالب خبری که درماه قبل از پیمایش T۱ پخش شده بود شروع کردیم و مطالب خبری هر روز تلویزیون را تا زمان انجام پیمایش T۱، و سپس تا T۲ کد گذاری کردیم .

ما علاقه مند بودیم بدانیم کنشگران و منابعی که کنش ها و اظهاراتشان در رسانه منعکس می شود چه تاثیری بر افکار عمومی دارند. به همین خاطر میان منابع اصلی مطالب خبری تمایز قائل شدیم. ما این منابع را به ده دسته جامع و مانع تقسیم کردیم:

۱) رئیس جمهور

۲) هوادارن و اعضای کابینه

۳) اعضای حزب مخالف

۴) گروههای ذینفع و خودمدار که در هیچکدام از دسته های دیگر جا نمی گیرند.

۵) کارشناسان

۶) مفسران و گزارشگران خبری

۷) شخصیت ها و ملتهای دوست و بی طرف خارجی

۸) شخصیت ها و دولتهای دشمن خارجی

۹) مقامات قضایی

۱۰) شرایط عینی و رویدادهایی که عامل انسانی مشخصی در خود ندارند(بلایای طبیعی، اعمال تروریستی، آمار بیکاران و ...).

متغییر مستقل ما در این پژوهش، اظهارات و واکنش هایی هر کدام از این منابع است که در رسانه ها منعکس شده است. در کدگذاری اظهارات و کنش های منعکس شده از سوی منابع فوق الذکر این مقولات را استخراج کردیم:

۱) درجه ارتباط محتوایی آن به پرسش های مذکور

الف) غیرمستقیم مربوط است

ب) مرتبط است

ج) بسیار مرتبط است

۲) برجستگی آن در پخش (اولین عنوان خبری هست یا نیست؛ میزان نزدیکی اش به شروع اخبار، زمان اختصاص یافته به آن)

۳) جهت گیری خبر نسبت به سیاست مربوطه (که در پرسش به آن اشاره شده است).

الف) جهت گیری مثبت

ب) جهت گیری منفی

۴) محبوبیت رئیس جمهور عنوان شاخصی برای سنجش اعتبار منبع در زمان اظهار نظر یا انجام کنش منعکس شده در رسانه ها( این محبوبیت با استفاده از پرسش های استاندارد گالوپ اندازه گیری شده است).

۵) بعضی قضاوتهای مربوط به کیفیت اطلاعات اشاعه یافته که مثل منطق و درجه درستی و نادرستی

تشخیص نوع جهت گیری نهفته در اظهارات و کنش های منابع مختلف بخش کدگذاری بود. ما در این روش که اندکی با پژوهش قبلی مان درباره روزنامه ها متفاوت بود (Page , shapiro, ۱۹۸۳ b,۱۹۸۴) جهت گیری ها را برحسب مقاصد و مواضع جانبدارانه سخنگویان و کنشگران سنجیدیم. در آموزش کدگذاران، نظارات به آنها و بررسی دایمی کارشان نهایت دقت را مبذول داشتیم. دستور العمل های جزئی و مکتوبی فراهم کردیم و درباره قواعد کدگذاری و چگونگی مواجهه با برخی موارد مسئله دار نشست ها و مباحثه های گروهی زیادی برگزار کردیم.

روایی و اعتبار تمام تصمیمات مربوط به کدگذاری و تصمیمات مربوط به متغییرهایی که مبنای تحلیل بودند توسط یک کدگذار دیگر و نیز توسط یکی از نویسندگان حاضر مورد تایید قرار گرفته است. ما داده های حاصل از نظر سنجی ها را از دسترسی کدگذاران دو نگه داشتیم تا آنها در کدگذاری مطالب خبری تحت تاثیر آگاهی از چگونگی تغییر افکار عمومی قرار نگیرند. ما فقط عین عبارات پرسش های نظر سنجی ها و دوره زمانی مورد بررسی را در اختیار کدگذاران گذاشتیم.

ما مطمئنیم که درنتیجه این تلاشها، داده هایی با کیفیت بسیار بالا تولید شده است. به سهولت دریافتیم که بهتر است اظهارات و کنش های گزارش شده را با استفاده از یک مقیاس مدرج پیج قسمتی کدگذاری کنیم و آن را به مقولات زیر تقیسم کنیم:

● کاملاً موافق، موافق، بی نظر، مخالف و کاملاً مخالف

پس هرکدام از مقولات را ارزش گذاری کردیم، بدین ترتیب که به مقولات«بسیار مخالف» نمره ۲- و به مقوله«بسیار موافق» نمره ۲+ دادیم و مقوله« بی نظر» را هم صفر دادیم.در پایان با محاسبه میانگین مجموعه نمرات برای هر دسته ازمنابع خبری جهت گیری هر کدام از منابع را به لحاظ کمی اندازه گیری کردیم.

مجموع و میانگین کدهای جانبدارانه محتوای اخبار تلویزیونی از T۱و T۲ متغیر مستقل اصلی این پژوهش را تشکیل می دهد.

عمده تحلیل بر مبنای کنش ها و اظهاراتی صورت گرفته که از نظر کد گذران با اولویت گذاری سیاست ها «مرتبط» یا« بسیار مرتبط» بوده است؛ و چون گنجاندن مطالب خبری کمی مرتبط موجب تضعیف رابطه مشاهده شده می شد آن را حذف کردیم.

روش اصلی ما در تحلیل داده ها، تحلیل رگرسیونی مجذور حداقلی بود که بر اساس آن تاثیر هر کدام از منابع خبری( یا همه منابع با هم) به همراه تاثیر سطح افکار عمومی T۱ را بر سطح افکار عمومی T۲ برآورد کردیم. ما یکبار همه ۸۰ مورد را با هم و بار دیگر در زیر مجموعه ۴۰ موردی را جداگانه تحلیل کردیم و نیز زیر مجموعه هایی را که بر اساس موضوعات متفاوت تشکیل داده بودیم مثلا زیر مجموعه مربوط به سیاست خارجی، زیر مجموعه های مربوط براساس دوره های زمانی زیر مجموعه هایی براساس سطح اعتبار منبع را تشکیل و آن را مورد تحلیل قرار دادایم.

بعد از تست کردن فرضیه ها و مطالعه دقیق کل داده ها، موارد فردی تغییر در افکار عمومی نیز و کنش ، اظهارات و سلسله رویدادهایی را که در رسانه ها منعکس شده بود مورد بررسی قرار دادیم، این کار دو هدف را برآورده می کرد: اول، استنباط علی را میسر و تاثیرات کاذب و معکوس را آشکار می کرد؛ دوم، ما را قادر می ساخت را به فرضیه های جدیدی درباره تاثیرات دسته ای منابع خاص بر افکار عمومی دست یابیم که در این تحقیق دقیقاً از هم متمایز نشده بود.

● یافته ها:

براساس تحلیل چنین برآورد شد تفسیرهای خبری(اظهارات گوینده خبر، گزارشگران و مفسران ویژه) که فاصله زمانی بین دو پیمایش T۱ و T۲ پخش شده قوی ترین تاثیرات را در افکار عمومی گذاشته است.

مثلاً یک تفسیر خبری که کدگذران آن را «بسیار مرتبط» با اولویت گذاری سیاستها ارزیابی کرده اند تغییر بیش از ۴ نقطه درصدی افکار عمومی را به همراه داشته است. چنین یافته ای شگفت انگیز است که یافته ای که به آسانی نمی توان پذیرفت، اما آنچه به پذیرفتن این یافته کمک می کند این است ما در تحقیقات پیشینی خود نیز به همین نتیجه دست یافته بودیم. این یافته هم در مورد تحلیل محتوای سرمقاله های نیویورک تایمز صادق است (Page and Shapiro ۱۹۸۶)؛ هم در مورد تحلیل ۴۰ مورد از اخبار تلویزیونی (Page and Shapiro and penpsey ۱۹۸۴) و هم در مورد ۴۰ خبری تلویزیونی که قبل از اینکه ۸۰ مورد کنونی را با هم تحلیل کنیم آن ۴۰ مورد را جداگانه تحلیل کردیم.

ما هنوز متقاعد نشده ایم که مفسران اخبار به خودی خود چنین پتانسیل بالایی برای بر انگیختن افکار عمومی دارند. چه بسا که مفسران خبری معرف اجماع نخبگان یا عموم جامعه باشند(Hallin ۱۹۸۴, macclasky and zaller ۱۹۸۴, neolle – neu ,ann ۱۹۷۳,۱۹۸۰) و یا اینکه اگر این تفاسیر با مواضع مدیر شبکه و گرایشات گزارشگران هماهنگ باشد، مثلاً این تفاسیر الگویی برای گزارشگران باشد، می توان نشانگر وجود نوعی سوگیری در پوشش رسانه ای باشد.

و [این سوگیری باعث می شود که رویدادها به گونه ای پوشش یابد که ممکن و موید تفاسیر پخش شده باشد] این سوگیری می تواند شامل انتخاب منابع خبری، نقل قولها تصاویر، زوایه دوربین، و حتی سوالاتی باشد که از مصاحبه شوندگان پرسیده می شود.

دیگر اثرات برآورده نشده بر افکار عمومی نیز مطمئناً مهم هستند، هرچند ممکن است به سطح ۰۵/۰ از معنا داری آماری هم نرسند...

نکته قابل توجه دیگر اینکه یک اظهار نظر کارشناسان یا پژوهشگران که کد گذاران آن را «مقوله» بسیار مرتبط گنجانده اند، تغییر ۳ نقطه درصدی افکار عمومی را در پی داشته است که تغییر قابل توجهی به شمار می آید. همچنین برآورد شد که اظهار نظر«بسیار مرتبط» روسای جمهور تاثیر کمتری (چیزی در حدود سه دهم درصد) بر افکار عمومی داشته است.

محمد حسین خطیبی بایگی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید