جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
راهپله؛ وقتی که تو باشی
دو شعر از شاعران نوجوانان، اولی از مهجبین شیراوندی و دومی از مریم عرفانیان. در ادامه، یادداشت عباس تربن، مسئول بخش شعر «دوچرخه» را درباره این دو شعر میخوانید.
وقتی که تو باشی
در شمع چشمانت
گرمای جانبخشی است
با من بمان تا صبح
چشمان شب، وحشی است
میترسم از شبها
وقتی نباشی تو
میترسم از سایه
از داس ماه نو
میترسم از هر باد
میترسم از هر نام
میترسم از هر بند
میترسم از هر دام
وقتی که تو باشی،
«وحشت» چه بیکار است
وقتی نباشی، شهر
همواره بیمار است
در شمع چشمانت
گرمای جانبخشی است
با من بمان تا صبح
چشمان شب وحشی است
درد
این درد موذی سرکش
پس میکشد و پیش میآید
خواب، چشمهایم را میرباید و
درد، پسشان میگیرد
شب را پایانی نیست انگار!
یک شب از دو پنجره
«درد» و «وقتی که تو باشی» از بعضی نظرها به هم شبیهاند. در هر دو شعر صحبت از «شب» است؛ اما هر کدام از این دو نوجوان شاعر، سعی کرده نگاه شخصی خود را به شب داشته باشد. یکی از دردی میگوید که تا بودن شب، دست از سرش برنمیدارد (و چهبسا بخشی از این درد، خودِ شب باشد) و دیگری شب را ترسناک و صاحب چشمهایی وحشی تصویر میکند.
دو شعر، یکی در قالب چهارپاره و بناشده بر وزن عروضی و قافیههای تازهای مثل «جانبخشی» و «وحشی»؛ و دیگری شعری سپید و دلنشینشده با چیدن آگاهانۀ کلمهها کنار هم و سطرهایی روان و بهرهمند از موسیقی. از این نظر «درد» و «وقتی که تو باشی» در نوع خود، شعرهای نسبتاً موفقی محسوب میشوند.
در یک شعر، صحبت از درد است و در آنیکی، حرف از ترس. و هر دوی اینها به شکل محسوسی، تداعیکنندۀ شب است. به این ترتیب دو گوینده، از یک نظر دیگر نیز به هم شباهت پیدا میکنند: این که تمام شب را بیدارند و چشم برهم نمیگذارند. البته با این فرق که اولی منفعلانه واداده و تابع دردی شده که یک لحظه پس میکشد و لحظهای بعد پیش میآید؛ و دومی مشروط بر حضور گرم یک «تو» آرام میشود و جرأت پیدا میکند. بههرحال در هیچیک از شعرها، اثری از «من» مقتدر و مبارز نیست، و البته ما هم اجازۀ نقد شعر را از این زاویه نداریم. تنها میتوانیم مثل وقتی که دلمان میخواهد قهرمان داستان بر همۀ سختیها پیروز شود، در دل بگوییم: کاش «من» این دو شعر، قدری محکمتر و شجاعتر بودند.
«درد» شعر عرفانیان دو خصوصیت دارد: موذیگری و سرکشی! و این نشان میدهد که شاعر با نگاهی دقیق، دو صفتی را برگزیده که نزدیکترینها به حس اویند: «موذی» برای این که آزار دارد و رنج میدهد و «سرکش» برای آن که مطیع نیست و فرمانبرداری نمی کند. «وقتی که تو باشی» هم در عین سادگی، برخوردار از تعبیرهای شاعرانه است؛ از شبی که در دو چشم وحشی خلاصه میشود تا چشمی که تبدیل به شمع میشود و گرما میبخشد.
و آخرین نکته دربارۀ «درد» و «وقتی که تو باشی» این که زبان ساده و امروزی آنها در ارتباطگیری موفقیتآمیزشان با مخاطب تأثیر فراوانی داشته است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست