جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تفرج معنوی در وادی سیاست


تفرج معنوی در وادی سیاست

بدون تردید, مبانی گفت وگوی دینی طی سال های اخیر متاثر از مباحث سیاسی بوده است چراكه دین و سیاست دو حوزه جدا از هم نیستند

بدون تردید، مبانی گفت‌وگوی دینی طی سال‌های اخیر متاثر از مباحث سیاسی بوده است چراكه دین و سیاست دو حوزه جدا از هم نیستند.

● تصویر ذهنی اسلام در جهان

به نظر می‌رسد كه اسلام به عنوان یك حركت سیاسی صرف وارد برنامه جهانی شده است. افزون بر تمایل و آرزوی آنهایی كه این برنامه را تشكیل می‌دهند، حركت‌های مختلف موجود در كشور‌های اسلامی نیز به این امر كمك می‌كند. تدریس آموزه‌های اسلامی در دانشكده‌های علوم سیاسی و دانشكده‌های مشابه غربی موید این نظریه است. اسلام حامل معنویات، باطن و روحی توانمند است و نهاد‌های اجتماعی – سیاسی اسلامی نیز نماد‌هایی از این روح و معنویات نادیده گرفته شده هستند و تا زمانی كه در این راستا خدمت می‌كنند، مقصود و منظوری را القا می‌كنند.

مسلمان به حكم آیه قرآن كریم كه می‌فرماید: «برای مومن آخرت از دنیا بهتر است» «صص ۴و ۹۳» اهمیتی به مال دنیا نمی‌دهد و با كسب قدرت دنیوی مخالف است، نمی‌توان قبول كرد كه اسلام دیندار را از نادیندار جدا نمی‌سازد. و نباید پذیرفت كه اسلام هدف را فدای هدف می‌كند و هرگونه روش و اقدام سیاسی مبتنی بر منابع غیر‌اسلامی را برای كسب قدرت اسلام مشروع می‌شمارد، افزون بر آن مسلمان مسمومیتی را كه با كینه و نفرت صورت می‌پذیرد، به اندازه مسمومیت از راه مواد‌مخدر جدی می‌بیند و چنین نفرت مسموم كننده‌ای را به عنوان چاره و راهی معتبر در حل مشكلات فكری، معنوی و اجتماعی دنیای اسلام قبول نمی‌كند.

از دیگر سو بعضی‌ها شكل سیاسی به اسلام می‌دهند و به چشم دنیوی و آرمانی بدان می‌نگرند و بدین‌ترتیب اسلامی را به صورت گزینه آرمان‌های موجود در می‌آورند. این مساله باعث می‌شود كه اسلام تخریب شود و ضمن تجرید از زمینه مقدس، به صورت یكی از مسائل عادی روزمره در‌آید و در نتیجه عده‌ای از اسلام به خاطر منافع شخصی خود استفاده كنند. اگر اسلام به صورت آرمان درآید، گریزی نیست كه با مقولاتی چون خشونت، ترور و غیره تداعی شود.

آنچه اسلام را به صورت یك حركت سیاسی صرف نشان می‌دهد، ذهنیت آشكار‌سازی تفكر نوین است. یكی از تاثیرات نوگرایی، آشكار‌سازی یك بعد اسلامی یعنی بعد فقهی آن در ذهن اغلب انسان‌ها و محروم كردن اسلام از گویش‌های فكری است كه می‌تواند در مقابل تعرضات تفكر نوین مقاومت كند. اندیشه تصوفی نیز از گویش‌هایی است كه خواسته تا از حیات مسلمانان زدوده شود.

اكثریت غالب مسلمانان در سطح جهان از اینكه اسلام با این انگاره معرفی می‌شود، ناراحت هستند به عنوان مثال دكتر ایتاز یوسف، عضو هیات علمی دانشگاه چرنس سونقكلا (songkla) در تایلند، معتقد است: «اسلام سیاسی كه ذهن افكار عمومی جهان را مشغول كرده، خدا را به عنوان مدیری نشان می‌دهد كه تنها به وضع قانون دست می‌یازد. اینك سوالی به ذهن من می‌‌رسد: خدایی را كه عبادت می‌كنیم. خالقی مشفق است یا یك رهبر سیاسی، یا موقعیتی چون یك سلطان دارد؟ بعضا به جواب این پرسش می‌اندیشیم».

سایر ادیان نیز از این مساله شكایت می‌كنند. پاتریاك مسیحیان استانبول پس از اشاره به اینكه طرفدار گفت‌وگو با اسلام و سایر كلیساهاست، چنین می‌گوید: ‌«این اساس و مایه هزاره سوم، خواهد بود. باید واژه دین را از انگاره‌ای كه جنگ، درگیری و... را تداعی می‌كند، خارج كرد و حال و هوای اخروی و روحانی بدان داد».

در این خصوص نمونه‌های بیشتری می‌توان ذكر كرد.مضافا تاكید باید كرد كه در دنیای اسلام و در جهان ادیان دیگر، ناسازگار‌ی‌ها و مشكلات سیاسی، اقتصادی و حتی آرمانی، نقش دینی می‌گیرند و به زبان دینی ادا می‌شوند و بدین شكل در جامعه انعكاس پیدا می‌كنند، برای اصلاح این وضع كه تصویر ذهنی ادیان را تخریب می‌كند، باید از مقوله گفت‌وگو استمداد كرد و بر مراجع صلاحیتدار است كه در صورت لزوم با توضیحاتی كه می‌دهند، ‌از استثمار دین جلوگیری كنند.

به نظر می‌رسد تصوف كه در طول تاریخ وظیفه در رسالت ایجاد توازن را عهده‌دار بوده، در عصر حاضر نیزكه سعی می‌شود دین به تمام معنا شكل و حالت دنیوی به خود بگیرد، می‌تواند دین را در مجرای اصلی خود بنشاند.

● موضوعات دینی

هرچند گفت‌وگو را نباید با مسیونری / دعوت یكی گرفت، هر كس به اصول دین خود وابسته است و در صورت لزوم از این اصول دفاع می‌كند. گفت‌وگو در چنین صورتی ‌می‌تواند مطرح گردد. گفت‌وگو در صحنه دین تا زمانی كه ایمان و اعتقاد به آنچه كه از آن دفاع می‌شود، وجود نداشته باشد، بسیار آسان است.

از دیگر سو در گفت‌وگو بین ادیان كه مجددا شروع شده، مذاكرات در خصوص ساختار دین حداقل در حال حاضر از نظر اهمیت در مراحل بعدی قرار گرفته است.امروز توجه بیشتری به سوی آشنایی‌های همه‌جانبه و اقدامات مشترك جهت حل مشكلات جهانی معطوف است. بدین سبب در این فرصت به سهم تصوف در ساختار دینی كمتر اشاره به ذكر بعضی از سر عنوان‌ها بسنده خواهیم كرد.

● نقش تصوف در گفت‌وگوی بین ادیان

۱) اتحاد فزاینده ادیان: مقوله اتحاد فزاینده ادیان كه در غرب رواج یافته، از تصوف منشأ می‌گیرد. تصوف معتقد است كه همه ادیان به رغم اختلاف شكل و ظاهر از یك منبع واحد سرچشمه گرفته‌اند و هدف مشتركی را دنبال می‌كنند.

براساس ذهنیت هستی شناسانه در تصوف، هستی كیهانی، جمع نمادی از واحد است. ادیان نیز هر كدام نمادی هستند و از «واحد» سخن می‌رانند، در چنین حالتی همه آموزه‌ها «اگر صمیمی باشیم» متناسب با ضروریات زمان و مكان نمادی از واحد می‌باشند. بعد رسمی و صوری ادیان به رنگ‌های مختلف شباهت دارد. همان‌گونه كه هر رنگی، به شرط انكار تاریكی و اعتقاد به روشنایی، ما را به نوری كه آن رنگ را قابل ملاحظه می‌كند، می‌‌رساند و به ما امكان می‌دهد كه این نور را تا منبعش تعقیب كنیم، به همان شكل هر نماد و هر دین نیز، به شرط رد خطا و تصویب حقیقت، به ما اجازه می‌دهد كه نور وحی را كه چیزی جز نور مدركه ( از صفات ثبوتی خدا) نیست، تا منبع الهی دنبال كنیم. این وضع لازمه صفت عدل خداست، یعنی چون خدا عادل و رحیم است، هیچ انسانی را از پیام الهی محروم نمی‌سازد. این مساله در قرآن به شكل اعزام یك پیامبر برای هر امت بیان شده است.

پیامبران كه از اصل جهانشمول حقیقت اطاعت می‌كردند، بدین سبب به طرد بعضی از شكل‌های سنتی پرداختند كه این سنت‌ها از مجرای اصل خود منحرف شده از حیات معنوی محروم گشته و در بعضی موارد با استناد به قدرت‌های غیر‌معنوی (تاریك) دلیل موجودیت خود را از دست داده بودند، شكی نیست انسان ویژه‌ای كه شایستگی انتخاب شدن را داشته و خود را كانون زنده حقیقت می‌دانست، نمی‌توانست از سنت‌های مرده‌ای كه قادر به اجرای نقش اصلی خود نبوده‌اند، جانبداری كند.

اتحاد از نظر اسلام را می‌توان چنین تشریح كرد: «لازم است پیش از تبیین همه عناصر ایمان، اسلام احسان را به یاد آوریم كه آموزه اصل اسلام را تشكیل می‌دهند. این تعابیر با واژه‌‌های اعتقاد (ایمان)، شریعت (قانون) و طریقت قابل تطبیق است. ایمان به دین حضرت ابراهیم، شریعت با دین حضرت موسی و طریقت با دین حضرت عیسی معادل است. در دین حضرت ابراهیم دو عنصر شریعت و طریقت در عنصر ایمان ذوب شده است. در دین حضرت موسی، حاكمیت با عنصر شریعت است و دو عنصر ایمان و طریقت در آن ذوب شده‌اند. در مسیحیت نیز عنصر طریقت دو عنصر دیگر را در خود حل كرده است. اسلام هر سه عنصر را در توازنی كامل در ساختار خود جمع كرده و در نتیجه شكل كامل و همنهشت ادیان پیش از خود را به دست آورده است.»

۲)مساله توحید: به نظر می‌رسد كه تصوف می‌تواند با ذهنیتی كه در خصوص حقیقت محمدیه، انسان كامل و وحدت وجود دارد و توصیفی كه در این موارد می‌دهد، بتواند مشكلی را كه مسیحیت در توضیح و تبیین تثلیث، تناسخ و حلول و سایر ادیان در تبیین مساله توحید

/ تنزیه دارند، برطرف سازد و اگر اشتباهی موجود است، اصلاح كند. شكی نیست كه این اصلاح می‌تواند در مورد حقیقت محمدیه، انسان كامل و وحدت وجود نیز انجام گیرد. مهم آن است كه حقیقت با زیباترین شكل تجلی كند. می‌دانیم كه در مسیحیت و در عرفان كه بعد درونی آن است وحدت وجود نیز موجود است.

۳) موضوع معرفت: گفته می‌شود كه انجیل نه از طریق وحی كه از راه الهام نوشته شده است. در تصوف نیز الهام یكی از راه‌های دستیابی به علم است. بنابراین گفت‌وگو می‌تواند در درك بهتر و بیشتر متون مقدس و ذهنیت علمی اهل تصوف موثر واقع شود.

به عنوان نتیجه، اگر می‌خواهیم مساله گفت‌وگو به شكلی صحیح و ثمربخش ادامه یابد، نگرش و شكل حیات تصوفی نباید نادیده گرفته شود. از این راه است كه می‌توانیم به ایجاد گفت‌وگو و ارتباط با ریشه‌های معنوی و فرهنگی خود موفق شویم، ارزش‌های والایی را كه در بطن این فرهنگ وجود دارد، كشف كنیم و بدانیم كه اجداد ما به استناد چه ارزش‌هایی هفتاد و دو ملت را به شكلی كامیاب و خرم زیر یك سقف آورده بودند. بدین طریق امكان آشنایی با دین و فرهنگ خود به دست خواهیم آورد كه یكی از اهداف گفت‌و‌گوست و به تحقق هدف گفت‌وگو موفق خواهیم شد.



همچنین مشاهده کنید