چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آزادی اندیشه و بیان از منظر شهید مطهری با استناد به آثار ایشان


آزادی اندیشه و بیان از منظر شهید مطهری با استناد به آثار ایشان

«هر موجود زنده ای که می خواهد راه رشد و تکامل را طی کند, یکی از احتیاجاتش آزادی است» ۱ و در این میان انسان و رشد و پرورش او نیازمند برخورداری از آزادی و مواهب آن است

● آزادی و اقسام آن

«هر موجود زنده ای که می‌خواهد راه رشد و تکامل را طی کند، یکی از احتیاجاتش آزادی است»[۱] و در این میان انسان و رشد و پرورش او نیازمند برخورداری از آزادی و مواهب آن است. «انسان های آزاد انسان هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می‌کنند. انسان هایی هستند که تن به وجود مانع نمی‌دهند»[۲]

● آزادی اجتماعی

«انسان، گذشته از آزادی هایی که گیاهان و حیوانات به آن نیازمندند، یک سلسله نیازمندی های دیگری هم دارد که ما آن را به دو قسم تقسیم می‌کنیم، یک نوع آزادی اجتماعی است. یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند، به حالت یک زندانی در نیاورند که جلوی فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استعباد نکنند»[۳]. در نص قرآن مجید، یکی از هدف هایی که انبیاء داشته اند این بوده که به بشر آزادی اجتماعی بدهند. در یکی از این آیات آمده است: «قُل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمه سواء بیننا و بینکم ألا نعبد إلا الله و لا نشرک به شیئاً و لا نتخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله»[۴]، یک جمله این آیه این است: «ألا نعبد إلا الله و لا نشرک به شیئاً» در مقام پرستش، جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم. جمله دوم «و لا نتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله»، اینکه هیچ کدام از ما دیگری را بنده و برده خویش ندانیم و هیچ کس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقای خود نداند، ناظر به آزادی اجتماعی انسان از جانب دیگر افراد اجتماع است.

● آزادی معنوی

نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است که بیشتر از هر چیز دیگر ارزش دارد. آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسّر و عملی نیست و درد امروز جامعه بشری این است که می‌خواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمی‌رود. «این آزادی همان است که در زبان دین، «تزکیه نفس» و «تقوا» گفته می‌شود.»[۵] استاد در ارتباط با این مسأله به ذکر جمله باارزشی از امام علی uمی‌پردازد که «إنّ تقوی الله مفتاح سدادٍ و ذخیرهٔ معادٍ و عتقٌ من کلّ ملکهٔ و نجاهٌٔ من کلّ هلکهٍٔ»[۶]. بشر باید در ناحیه وجود خودش، در ناحیه روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادی بدهد.

● تفکر

یکی از مقدس ترین استعدادهای بشر که بسیار نیازمند آزادی است، تفکر است. «بهترین قسمت از انسان که لازم است پرورش پیدا کند، تفکر است و قهراً چون این پرورش نیازمند به آزادی؛ یعنی نبودن سد و مانع در جلوی تفکر است، بنابراین انسان نیازمند به آزادی در تفکر است»[۷]، تفکر لازمه بشریت است و اسلام نه تنها آزادی تفکر داده بلکه تفکر را یکی از واجبات دانسته که از عبادات محسوب می‌شود.

● اصل فطرت

«اصل فطرت اصلی است که در معارف اسلامی، اصل مادر شمرده می‌شود»[۸]. «حقیقت این است که آزادی انسانی، جز با نظریه فطرت؛ یعنی اینکه انسان در مسیر حرکت جوهری عمومی جهان با بعدی علاوه به جهان می‌آید و پایه اولی شخصیت او را همان بعد می‌سازد و سپس تحت تأثیر عوامل محیط تکمیل می‌شود و پرورش می‌یابد، قابل تصور نیست. این بعد وجودی است که به انسان شخصیت انسانی می‌دهد تا آنجا که سوار و حاکم بر تاریخ می‌شود و مسیر تاریخ را تعیین می‌کند»[۹].

استاد بر این نکته تأکید می‌ورزد که انسان در وجود خویش از خطا و اشتباه مصون نیست؛ اما سرانجام به حکم فطرت می‌تواند راه خویش را باز یابد. «حکم فطرت در نهایت امر تخلف ناپذیر است و انسان پس از یک سلسله چپ و راست رفتن ها و تجربه ها، راه خویش را می‌یابد و آن را رها نمی‌کند»[۱۰].

اما ضرورت بحث این اصل در اینجا به خاطر این است که چون بنا بر اصل فطرت، «روان شناسی انسان بر جامعه شناسی او تقدم دارد و جامعه شناسی انسان از روان شناسی او مایه می‌گیرد»[۱۱] و از طرفی «روح جمعی جامعه وسیله ای است که فطرت نوعی انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده است»[۱۲]، لذا می‌توان از این رهگذر به اهمیت وابستگی آزادی معنوی و تقدم آن بر آزادی اجتماعی اشاره کرد که فطرت انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب می‌کند.

● محورهای آزادی اندیشه و بیان از منظر شهید مطهری

الف) تفاوت آزادی فکر و آزادی عقیده و اشتباه اعلامیه جهانی حقوق بشر در این باب

«فرق است میان فکر و تفکر و میان عقیده. تفکر قوه ای است در انسان ناشی از عقل داشتن. انسان چون یک موجود عاقلی است، موجود متفکری است، قدرت دارد در مسائل فکر کند، به واسطه تفکری که در مسایل می‌کند حقایق را تا حدودی که برایش مقدور است، کشف می‌کند»[۱۳]؛ اما عقیده چطور؟ «ممکن است مبانی اعتقاد انسان، مبانی دل بستن انسان، مبانی انعقاد روح انسان همان تفکر باشد. در این صورت عقیده اش بر مبنای تفکر است. ولی گاهی انسان به چیزی اعتقاد پیدا می‌کند و این اعتقاد بیشتر کار دل است، کار احساسات است نه کار عقل»[۱۴]. استاد در ادامه این سؤال را مطرح می‌کند که «آیا بشر از نظر دلبستگی ها باید آزاد باشد؟ این دلبستگی هاست که در انسان تعصب و جمود و خمود و سکون به وجود می‌آورد و اساساً اغلب عقیده است و پای فکر را می‌بندد.»[۱۵] و نقدی که استاد به ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر وارد می‌کنند از همین رویکرد است. در این ماده آمده است: «هر کسی حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد. در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد»[۱۶].


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.