دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

یك زوج فلسفی


یك زوج فلسفی

مطلب نخست نگاهی دارد به آغاز شكل گیری «پدیدار شناسی» در نزد هوسرل و سپس قوام آن با ظهور هایدگر و ماكس شلر با این وجود, نویسنده سهم هایدگر را در توسعه پدیدارشناسی بیش از هر كس دیگری می داند به گونه ای كه از هوسرل و هایدگر در این حوزه پدیدار شناسی به عنوان زوج فلسفی یاد می كند این مطلب را با هم می خوانیم

سرآغاز جنبش پدیدارشناسی: هوسرل

جنبش پدیدارشناسانه را می توان تقریباً مطابق با قرن بیستم دانست. اثری كه عموماً اولین اثر واقعی پدیدارشناسانه لحاظ می شود، پژوهش های منطقی ادموند هوسرل است كه در دو بخش در سال های ۱۹۰۰ و ۱۹۰۱ منتشر گردید، بنابراین، این حركت جدید دقیقاً با طلیعه قرن بیستم آغاز گردید. علاوه بر این، آغاز قرن بیستم واقعاً سرآغاز جدیدی بود، زیرا هوسرل حقیقتاً فیلسوف اصیلی بود، بدین معنی كه نمی توان او را ادامه دهنده سنتی دانست كه پیش از او صورت گرفته بود؛ حتی مارتین هایدگر را با آنكه فیلسوف برجسته ای بود، تنها در سنتی می توان درك كرد كه توسط هوسرل آغاز گردید، اما هوسرل چنین اسلافی نداشت كه او را تحت الشعاع خود قرار دهند. او از آثار برنتانو و كارل استامپ روانشناس استفاده می كرد، اما اغلب از آنها فراتر می رفت. برای نمونه، نظریه حیث التفاتی او بسیار عالی تر است از حیث التفاتی برنتانو. اثری كه هوسرل قبل از ۱۹۰۰ نگاشت (فلسفه حساب او كه در ۱۸۹۱ منتشر شد و مباحث جدیدی كه به دنبال آن كتاب مطرح گردید) هر چند از برخی اندیشه های متأخر او حكایت داشت، دقیقاً پیش پدیدارشناسانه تلقی می شود، به طریقی كه آثار كانت قبل از رساله استادی او در ۱۷۷۰ پیش انتقادی تلقی می شوند. بنابراین امروزه، همانطور كه ما در انتهای قرن بیستم قرار گرفته ایم، می توانیم به گذشته باز گردیم و به جنبش پدیدارشناسانه ای بنگریم كه در سال ۱۹۰۰ آغاز گردید و تلاش كنیم تا آن را مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم.هوسرل برای ۱۴ سال در دانشگاه هاله بود، یعنی سال هایی كه به خاطر موفقیت پژوهش های منطقی دعوت شد تا به سمت استادی دانشگاه گوتینگن درآید. او از سال ۱۹۰۱ تا ۱۹۱۶ در دانشگاه گوتینگن بود و پس از آن او به سوی فرایبورگ حركت كرد یعنی به جایی كه او از ۱۹۱۶ تا زمان بازنشستگی اش در سال ۱۹۲۸ در آنجا تعلیم می داد. او ده سال دیگر تا زمان مرگش در ۱۹۳۸ در سن ۷۹ سالگی، در فرایبورگ ماند. هوسرل در دوران زندگی اش تنها شش اثر را منتشر كرد: فلسفه حساب (۱۸۹۱)، پژوهش های منطقی (۱ _ ۱۹۰۰)، ایده ها I (۱۹۱۳)، منطق صوری و استعلایی (۱۹۲۹) و تأملات دكارتی (۱۹۳۱) كه در فرانسه منتشر شد. اما او هزاران صفحه دستنوشته هم تألیف كرد: درس گفتارهای گوناگون، طرح ها و تأملات فلسفی، شرح و تفسیرها، طرح های مقدماتی برای آثاری كه شاید در آینده به چاپ می رسیدند؛ اساساً او با نوشتن فلسفه ورزی می كرد، تمامی این مكتوبات در آرشیو مجموعه آثار هوسرل جمع آوری شده است و بسیاری از آثار او نیز پس از مرگ هوسرل در دوره های هوسرلی منتشر شده است، كه امروزه به ۲۹ عنوان می رسد و هنوز هم جمع آوری و محاسبه آنها ادامه دارد. بطور كلی حدود چهل جلد از آثار او تهیه شده است.الیزابت استروكر (كسی كه اغلب با هوسرل در ارتباط بود) می گوید كه هوسرل همیشه تا حدودی یك دانشمند طبیعی باقی می ماند حتی زمانی كه او به فلسفه گروید؛ او مطالعات و موضوع رساله دكترایش را در زمینه ریاضیات آغاز كرد و همچنین قبل از وارد شدن به حوزه فلسفه، اخترشناسی و روانشناسی نیز مطالعه می كرد. استروكر می گوید او در مقام یك دانشمند تجربی بیشتر به مطالعات تجربی علاقه داشت تا مونوگرافی و بسیاری از آثار فلسفی او در زمینه مطالعات و پژوهش های تجربی بود.هوسرل در دوران زندگیش از خلال تعالیم و نوشته هایش باعث رشد شاخه های گوناگونی از پدیدارشناسی گردید. او از طریق مهم دیگری نیز اثرگذار بود و آن را خلال مقاله ای در حوزه پدیدارشناسی بود كه در ۱۹۱۳ صورت گرفت. بسیاری از تك نوشته های مهم آلمانی نیز در آن سال منتشر شد، از جمله، وجود و زمان هایدگر، ایده های خود هوسرل، منطق صوری و استعلایی او، فرمالیزم در اخلاق اثر ماكس شلر و آثاری دیگر. بین سال های ۱۹۱۳ تا ۱۹۳۰ حدود یازده جلد در این دوره ها منتشر شد كه برخی از آنها بیش از یك اثر را دربرمی گرفت. آخرین اثری كه در این دوره منتشر شد، اثری بود. از Eugen fink با عنوان Representation and image .در طی دورانی كه هوسرل مشغول به تعلیم بود، دو گروه فلسفی تحت تأثیر او قرار گرفتند، یك گروه در گوتینگن و دیگری در مونیخ. گروهی كه در مونیخ بودند بطور خودانگیخته با مطالعه پژوهش های منطقی هوسرل پدید آمدند. در دانشگاه مونیخ، دانشجویان تئودور لیپس (Theodor Lipps) در اوایل قرن بیستم گروهی را تشكیل دادند كه در ابتدا متشكل بود از افرادی چون یوهانس دابرت و بعدها نیز كسانی چون آدلف ریناچ (Adolf Reinach) و ماكس شلر تحت تأثیر پژوهش های منطقی هوسرل قرار گرفتند و به تدریج، مركز پدیدارشناسی مستقلی را تشكیل دادند.اعضای این گروه بارها هوسرل را در دانشگاه گوتینگن ملاقات می كردند و او را برای سخنرانی به دانشگاه مونیخ دعوت می كردند و برخی از آنها هم به گوتینگن می رفتند تا مستقیماً از كلاس درس او بهره مند شوند. آنچه كه فیلسوفان مونیخ را به خود جذب كرده بود، سیطره اصالت روانشناسی هوسرل و احیاء رئالیسم توسط هوسرل در فلسفه بود. اما پرداختن و بسط دادن هوسرل به فلسفه استعلایی مورد خوشایند آنها نبود؛چرا كه از نظر فیلسوفان مونیخ این كار، بازگشتن به ایده آلیسم است در حالیكه آنها كار خود را فقط پدیدارشناسی می دانستند بدون اینكه تحویلی در آن صورت گیرد. اما متعاقباً در گوتینگن گروه دیگری پدید آمد. برخی از اعضای آن گروه مانند دابرت از مونیخ به آنجا آمدند و به كسانی همچون جان هرینگ پیوستند.

رومن اینگاردن و برخی دیگر نیز به این گروه پیوستند و بعدها به همراه هوسرل به فرایبورگ رفتند.زمانی كه هوسرل در سال ۱۹۱۶ به فرایبورگ سفر كرد، هیچ حلقه پدیدارشناسی در آنجا تأسیس نشده بود ولی چهره های برجسته بسیاری در آنجا با او همكاری می كردند. كسانی مانند: اینگاردن، فینك و بویژه مارتین هایدگر. در مناطق دیگری هم در سال ۱۹۲۰ شخصیت های دیگری تحت تأثیر هوسرل قرار گرفتند مانند یاكوب كلین و هانس گئورگ گادامر كه در ماربورگ بود و بطور مستقیم تر تحت تأثیر هایدگر بود.

مرحله دوم: هوسرل، هایدگر و شلر

در سال ،۱۹۲۰ جنبش فلسفی هوسرل، چونان پدیده ای فرهنگی، تا حدودی با ظهور مارتین هایدگر در صحنه آكادمیك و نظری آن دوران، مسیر تازه ای پیدا كرد. هایدگر در آلمان تأثیر عمیقی بر جهان فلسفی گذاشت و بر هوسرل پیشی گرفت. هایدگر و هوسرل یكی از زوج های متفكر بزرگی بودند كه تاریخ فلسفه به خود دیده بود و اجازه دهید برای فهم بهتر رابطه آنها چند سالی به عقب برگردیم یعنی به سال ۱۹۰۷ زمانی كه هایدگر به مطالعه اثر برنتانو درباره معانی متعدد وجود نزد ارسطو پرداخت. او دو سال بعد بعنوان دانشجوی فرایبورگ، پژوهش های منطقی هوسرل را مطالعه كرد. او رساله دكتری خود را تحت نظر هاینریش ویكت در ۱۹۱۳ به اتمام رساند و در ۱۹۱۵ تدریس در فرایبورگ را آغاز كرد، درست همان موقعی كه هوسرل به آنجا آمد. هایدگر چونان آموزگاری جوان، درباره فیلسوفان یونانی و در خصوص پدیدارشناسی و نیز در باب فلسفه دین به سخنرانی می پرداخت.او برای تدریس به دانشگاه ماربورگ دعوت شد و در ۱۹۲۳ فرایبورگ را ترك كرد. او در زمستان ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۴ اولین طرح مقدماتی وجود و زمان را شكل داد و در ۱۹۲۴ در ماربورگ آغاز به تدریس كرد. وجود و زمان در ۱۹۲۷ منتشر شد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.