پنجشنبه, ۱۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 6 June, 2024
مجله ویستا

تأثیر تربیتی شغل ها


تأثیر تربیتی شغل ها

روش هایی را که انسان یاد می گیرد, غالبا از طریق دیداری است, یا گفتاری و یا رفتاری انسان معمولا از این سه راه, روش می گیرد

● تدریجی بودن تأثیر تربیت

روش هایی را که انسان یاد می گیرد، غالبا از طریق دیداری است، یا گفتاری و یا رفتاری. انسان معمولا از این سه راه، روش می گیرد. یعنی این امور، در قوه خیال انسان تأثیر می گذارد و انسان الگوبرداری کرده و یک نوع رفتار را یاد می گیرد. من قبلا توضیح داده ام که انسان با دیدار، گفتار و همچنین کردار، روش می گیرد. اما این امر درصورتی است که آن عمل تکرارشود. اگر عملی تکرار شد، به تدریج برای انسان به صورت ملکه درآمده و ما اسم آن را «روش» می گذاریم. روش یعنی چه؟ یعنی همان ملکه ای که بر اثر تکرار عمل برای انسان حاصل شده است.

● سه بحث محوری پیرامون محیط شغلی

بحث محیط شغلی یک بحث بسیار گسترده ای است. اگر ما بخواهیم وارد آن شویم، بحث خیلی مفصل خواهدشد من هم نمی خواهم که این گونه وارد آن شوم و فقط فهرست وار رئوس مسایلی را که دارای جنبه ها و نقش های اساسی هستند، عرض می کنم.اگر بخواهیم درباره شغل بررسی کنیم، باید بگویم که گاهی بحث ما در ارتباط با نفس شغل و خود شغل است که به انسان روش می دهد؛ یک وقت هم بحث پیرامون محیط شغلی است. این دو، با هم فرق دارند و هرکدام تأثیر خودشان را بر روی انسان می گذارند. شغل من یک تأثیر بر روی من دارد و محیط کاری ام نیز تأثیر دیگری دارد. من همه اینها را توضیح خواهم داد.

گاهی هم هست که جدای از شغل و محیط شغلی، مراجعاتی در محیط کاری هست که این را هم باید از موارد قبلی تفکیک کرد. حالا من اشارتاً عرض کنم که ممکن است شغل خوب باشد، ولی در محیطی باشد که آن محیط مناسب نباشد و نقش تخریبی داشته باشد. ممکن است شغل خوب باشد، محیط هم خوب باشد ولی مراجعانی که به آنجا مراجعه می کنند، افراد مناسبی نباشند.

اینکه من این سه مورد را تفکیک کردم برای این است که اینها هرکدام بحث خاص خود را دارد. ما باید ابتدا به سراغ خود شغل برویم، بعد هم محیط و بعد هم مراجعه ها مثل مشتری هایی که به آدم مراجعه می کنند. در ادارات هم همین طور است که مراجعه کنندگانی هستند که در روش گیری انسان تأثیرگذار هستند. این مسائل، از امور مبتلا به همه ماست.

● تأثیر شغل ها از نظر تربیتی

اما اول؛ نفس شغل و حرفه. ما در اسلام راجع به حرفه ها احکام متفاوتی داریم. مثلا حرفه هایی هست که حرام هستند و برخی حرفه ها مکروه اند و... ما به سراغ حرفه های حرام نمی رویم. بحث در مورد آنها معلوم است و لازم نیست بگوییم چه آثار تخریبی بر روی تربیت انسان می گذارند. اگر هم بخواهیم به جنبه های فقهی این مشاغل بپردازیم، باید مکاسب محرمه بگوییم که اینجا جای این حرف ها نیست. لذا بحث ما در مورد شغل های غیرحرام است.

● بررسی انواع شغل های غیرحرام

ما می بینیم که شارع مقدس، از بعضی مشاغل به نوعی تنزیه کرده و به اصطلاح آنها را به عنوان شغل های مکروه معرفی نموده است. مثلا گفته است که فلان شغل، مکروه است. یک دسته از مشاغل و حرفه ها را هم می بینیم برعکس ترغیب کرده و گفته است که مستحب است. هر دو مورد اشکال شرعی ندارد ولی یک مکروه و دیگری مستحب است. چرا این طور است که نسبت به یک شغل، تنزیه شرعی وجود دارد و به یکی ترغیب شده است؟ چون من دارم کلی بحث می کنم، لذا اول پاسخ را به صورت کلی می گویم و بعد بعضی از مصادیق را نیز با روایات توضیح می دهم.

● جهت کراهت داشتن برخی شغل ها

در همان روایاتی که درباره نهی از بعضی شغل ها و حرفه ها وارد شده است، اشاره ای هم به جهت حکم وجود دارد. مثلا در روایاتی این طور آمده است که شما به دنبال این حرفه نباشید و سراغ آن نروید، در ادامه هم به جهت این کراهت اشاره کرده اند که دلیل این حکم آن است که این شغل، بر روی روح شما نقش تخریبی دارد. به طور کلی نقش تخریبی یک حرفه نسبت به روح انسان، دلیل کراهت داشتن آن شغل است. این همان نکته ای است که ما در باب تربیت می گوییم که انسان باید مواظب چیزهایی که بر روی روش و ملکات او تأثیر می گذارند باشد؛ لذا چون این شغل ها بر روی روح انسان اثر منفی گذاشته و به آدمی ملکه و روشی می دهد که زشت است، به ضرر انسان بوده و مکروه است.

عکس این قضیه هم در شرع وجود دارد که شارع بعضی از مشاغل را تحسین کرده و گفته است که فلان شغل و حرفه نه تنها نقش تخریبی ندارد، بلکه سازنده است. آن وقت نقش تخریبی و سازندگی مشاغل نسبت به روح انسان، هر کدام ابعادی دارد که من الآن به آنها نمی پردازم و اگر بخواهیم مباحث را خرد کنیم، باید ده ها جلسه بلکه بیشتر بیاییم و مورد به مورد مشاغل را بررسی کنیم و با معارفمان تطبیق بدهیم.

جهت کلی این تنزیه ها و ترغیب های شرعی نسبت به مشاغل و حرفه ها، این است که شارع نسبت به آثار تخریبی و یا سازندگی این حرفه ها بر روی روح انسان ها نظر داشته است، لذا برخی از شغل ها را مورد تحسین قرار داده است، چون برای انسان نقش سازندگی داشته و برخی از حرفه ها را مذمت کرده است، زیرا نقش تخریبی داشته است. توجه کنید که بحث ما در مورد خود شغل است، مراحل بعدی را بعداً بررسی می کنیم. این کل قضیه بود.

● بررسی معیار انتخاب شغل از منظر ائمه اطهار(ع)

اما من می خواهم بعضی از مشاغل را به عنوان مثال ذکر کنم و این مطلب را در مورد آنها توضیح و تطبیق دهم. ما در مجموعه روایاتمان، روایات متعددی نسبت به مشاغل داریم که شارع مقدس بعضی از آنها را نهی کرده است. در روایت مفصلی از امام صادق(ع) که اسحاق بن عمار آن را نقل می کند، آمده است که: اسحاق به حضرت وارد شد و به ایشان گفت: خداوند پسری را به من داده است و... اسحاق می گوید: به حضرت عرض کردم «فقلت جعلت فداک فی أی الاعمال أضعه؟» من می خواهم فرزندم را بر سر یک کار گذاشته و شغلی برایش انتخاب کنم. چه کنم و او را بر سر چه کاری بفرستم؟ یعنی شما دوست دارید پسرم چه کاره شود؟

● نهی از کار زرگری

حضرت به او فرمودند: او را بر سر یک سری از کارها مگذار! «لاتسلمه صیرفیاً»، او را به زرگری نفرست. جهت آن را هم گفتند و من عین آن را می خوانم: «فان الصیرفی لایسلم من الربا»(کافی/۵)، اگر او را به زرگری بفرستی، سر از ربا در می آورد. چون شما می دانید که زرگری از شغل ها و معاملاتی است که به سرعت ربا در آن پیدا می شود. مثلا در تبدیل طلا به طلا، اگر یک گرم اضافه تر شود، این ربا است. آدم یک باره به چاله حرام خواری می افتد. این شغل مخاطره دارد. اصل شغل حرام نیست ولی چون ممکن است تو را به گناه بیندازد و گناه هم روح تو را تخریب کرده و استمرار آن روش صحیح تو را تخریب می کند، لذا شغل مکروهی است و از آن نهی شده است.

● زراعت کار انبیاء است

حالا من می خواهم به یک نکته روانی اشاره کنم که در روایاتمان هست و آن مقابل این حرف است. یعنی در روایات ما نسبت به زرگری نهی وجود دارد و در مقابل آن نسبت به شغلی دیگر ترغیب و تشویق وجود دارد که اینها از نظر روانی در مقابل هم هستند. یکی نهی است، حالا مقابلش آن شغلی که امر است را نگاه کنید! تا ببینیم چه نکته ای از آن به دست می آید. در میان مشاغل، شغلی که به آن بسیار امر شده است «فلاحت و زراعت» است. هارون واسطی که از اصحاب امام صادق(ع) است، می گوید: «سألت جعفر بن محمد علیهما السلام عن الفلاحین» از امام صادق(ع) درباره زارعان سؤال کردم؛«فقال هم الزارعون کنوز الله فی أرضه و ما فی الاعمال شیء أحب الی الله من الزراعه و ما بعث الله نبیاً الا زارعاً الا ادریس علیه السلام فانه کان خیاطاً للفلاحین(تهذیب الاحکام/۶/۳۸۴) حضرت فرمودند: آنها کشاورزان هستند و هیچ کاری نزد خداوند از کشاورزی بهتر نیست. هیچ پیغمبری نبود مگر آنکه زراعت می کرد جز ادریس که خیاط بود. من این روایت را برای مقابله با روایت قبلی آوردم.

● کار با «گرم» و کار با «خروار» فرق دارد!

من می خواهم نکته دقیقی را عرض کنم؛ این شغل ها از نظر اثرگذاری بر روی روح، کاملا تقابل دارند. یکی تنگ نظری می آورد، یکی وسعت نظر می آورد. چرا این را نهی می کند و به آن امر می کند؟ چون زرگری، با وزن کم یعنی مثقال و گرم سر و کار دارد و تنگ نظری می آورد. آدمی که هر روز با «گرم» کار می کند، از نظر روحی تنگ نظری پیدا می کند. اما زراعت، کاری است که سر و کار آدم با خروار است و روح انسان را کوچک نمی کند. این شغل از نظر روانی حسن دارد و برای آدم بلندنظری می آورد. معارف ما خیلی دقیق است.

این مطالبی را که من می گویم، از خودم نیست، همه از آیات و روایات ما گرفته شده است و محصل معارف ما است. «و زنوا بالقسطاس المستقیم» (شعراء/۱۸۲) با مکیال و ترازوی دقیق وزن کنید. کم گذاشتن که حرام است، منظور این است که طوری وزن کنید که مطمئن شوید، کم نگذاشته اید. این کار، با روحیه تنگ نظری قابل انجام نیست. لذا حضرت در روایت قبلی به این سراشیبی اشاره می کنند که این حرفه انسان را به سمت سقوط در گناه سوق می دهد. بسیار احتمال دارد که انسان در این شغل به حرام آلوده شود. وقتی تنگ نظر شدی، به ربا می افتی، ربایی که در روایات و در آیات قرآن کریم شدیداً از آن نهی شده است.

● شکسته شدن قبح ربا

انسان با چنین شغلی، از نظر روحی و روانی، حریمش نسبت به ربا، از بین می رود. یعنی یک انسان مسلمان، که آیات و روایات، اینهمه دارند اورا از ربا می ترسانند، وقتی وارد این کار می شود، کم کم ترسش از بین می رود و آرام آرام به رباخواری عادت می کند. حرمت این کار شکسته می شود و کار تمام می شود. این شغل اثر سوء روی روح می گذارد. وقتی هم که رباخواری عادی شد که دیگر وامصیبت است! به این می گویند: نقش تخریبی در بعد دینی و حضرت هم به همین مطلب اشاره می کنند، لذا نهی می کنند که فرزندت را بر سر این کار نگذار!

البته این طور نیست که فقط به همین خاطر از این کار نهی شده باشد و چه بسا ابعاد گوناگون و نقش های دیگری وجود داشته باشد که به خاطر آنها از این شغل ها نهی کرده اند، ولی آنچه اشاره شده است این جنبه است. روح با استمرار یک عمل، روش می گیرد و کار برایش عادی می شود. وقتی یک چیز عادت شد یعنی ملکه شده است و ملکه هم همان تربیت است. در اینجا محیط شغلی و خود شغل، مربی من شده است. «شغل» چگونه دارد من را تربیت می کند؟ با تکرار عمل، تربیت تخریبی و اثر سوء دارد. چنین روشی را می دهد که قبح برخی گناهان را از بین می برد. زرگری قبح رباخواری را پیش من از بین می برد.

● کفن فروش، مرگ مردم را می خواهد!

«ولا تسلمه بیاع الاکفان فان صاحب الاکفان یسره الوباء اذا کان»، حضرت در ادامه فرمودند: فرزندت را به کفن فروشی هم نفرست. ما در روایات داریم که این شغل هم مکروه است. چون کفن فروش، دائماً در فکر این است که مردم زودتر بمیرند تا او کفن هایش را بفروشد. بدانید جمله به جمله این مطالبی که من می گویم، متن روایات است و من از خودم حرفی ندارم. در روایت آمده است که کفن فروش می گوید: هرچه مرده بیشتر شود، برای من بهتر است؛ لذا این شغل هم مکروه است. نفس شغل بر روش روح اثر سوء دارد.

دل سختی در کار قصابی

بعد در ادامه حدیث دارد: «ولا تسلمه جزارا»، جزار یعنی سلاخ؛ حضرت فرمودند: فرزندت را به کار سلاخی نگمار! در روایت دیگری که آن هم از امام صادق(ع) آمده است که آن حضرت از پیغمبر اکرم نقل می کند: من به خاله ام غلامی را هدیه دادم و گفتم: «انی اعطیت خالتی غلاما و نهیتها ان تجعله قصابا »، این غلام را برای کار قصابی نگذار! «اوحجاما او صائغا» (وسایل الشیعه/ ۷۱/۱۳۶) «صائغ» همان زرگر است و حجام یعنی حجامت-کننده.

● قصاب با گوشت فروش فرق دارد

در روایت قبلی داشت «جزار» و در اینجا دارد «قصاب» که البته معنای اینها قصابی به معنایی که امروزه متداول است، نیست. اصل آن از نظر لغت، به کسی گفته می شود که شتر وگوسفند را سر می برد، یعنی کارش سر بریدن است نه گوشت فروختن. روایت می گوید ولو این که قصاب سر حیوان را می برد، ولی این شغل و حرفه، از نظر تربیتی اثر سوء دارد. حضرت در ادامه جهت این نهی را بیان می فرماید که: «فان الجزار نسلب منه الرحمه»، چرا که قصاب، مهربانی اش را از دست می دهد. در روایت دیگر در مورد جهت این نهی آمده است: «و اما القصاب فانه یذبح حتی تذهب الرحمه من قلبه» (من لایحضره الفقیه/۳/۱۵۸) قصاب آن قدر ذبح می کند تا مهر و عطوفت از دلش می رود.

انسان از نظر فطری این گونه است که از کشتار بدش می آید. این جزء فطرت همه ماست. انسان از کشتن بدش می آید. چه بسا انسان از کشتن بعضی از جانوران موذی هم خوشش نمی آید. اگر بنا شود که کشتار، حرفه آدم شود، این روحیه ملکه خواهد شد. می دانید اگر این روش، برای انسان ملکه شود، چه می شود؟ فطرت انسان ضربه می خورد. این شغل به فطرت، ضربه می زند. اگر این یک روش شود، روش بدی است. ملکه، ملکه ای است که برای انسان مضر است. این شغل به بعد انسانی تو ضرر می زند.

● برده فروشی، بدترین کار

«حجام» کسی است که شغلش حجامت کردن است. حجام هم مثل سلاخ است که به دیگری تیغ می زند، ولی تیغ سلاخ بزرگ تر است. در بعضی از روایات دارد، «نحاسی» هم مکروه است. در همان روایت اولی که خواندم فرمود: «ولا تسلمه نحاسا فان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال شر الناس من باع الناس» آن موقع ها بوده است و امروزه بحمدالله، دیگر از برده فروشی خبری نیست.

چون من به طور کلی بحث کردم، اینها را به عنوان مثال مطرح کردم و می خواستم به عنوان نمونه چند روایت را بخوانم و توضیح دهم که خود شغل اهمیت دارد. از آنجایی که شغل هایی وجود دارد که اثر سوئی بر روی روح انسان دارد، لذا شارع مقدس هم روی آنها دست گذاشته و از آنها نهی کرده است.

البته گاهی پیش می آید که آدم باید کاری را انجام دهد؛ این شغل شدن آن کار نیست. مثلا ممکن است آدم به دکان بزازی برود و کفن بخرد. این بزار که کفن فروش نیست. کراهت در مورد جایی است که این کار بشود شغل و حرفه دائمی انسان. اینها را اشتباه نکنید! حرفه چون تکرار دارد و مدام تجدید می شود، بر روی اثر تخریبی دارد و ملکات زشتی را به دنبال می آورد. ممکن است که این حرفه ها به ملکات نیکوی اخلاقی و محسنات فطری انسان ضربه بزند. لذا از این حرفه ها نهی شده است.

همه اینها مربوط به نفس شغل است. اینکه من عرض کردم محیط شغلی، ممکن است هم نقش سازندگی داشته باشد و هم نقش تخریبی، این در رابطه با نفس شغل است و ما در روایاتمان هم این مطلب را داریم. شغلی انتخاب کنید که بر روی روح شما نقش تخریبی نداشته باشد، بلکه بر عکس، شغلی انتخاب کنید که بر روی روح شما نقش سازندگی داشته باشد.

آیت الله شیخ مجتبی تهرانی