پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
ابوالفضل پورعرب در اولین مصاحبه اش چه گفت

آنچه خواهید خواند مصاحبهای پرسروصداست که در سال ۱۳۷۰ در مجله فیلم منتشر شد. گفتوگوی هوشنگ گلمکانی، سردبیر مجله فیلم با ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی. دو جوانی که ناگهان در فضای بیستاره سینمای ایران درخشیدند و رکوردها را جابهجا کردند. آن مصاحبه، با حضور این دو و یک منتقد دیگر به جز آقای گلمکانی سروصدای زیادی به پا کرد و با توجه به اینکه مجله فیلم یک نشریه روشنفکری بود انتقاداتی را هم برانگیخت، چرا که به عنوان مثال نیکی کریمی در این گفتوگو ادعا کرد که شب اول اکران «عروس» ۱۰ خواستگار به خانهشان آمدند!بخشی از حرفهای پورعرب را که مناسب فضای مجله ایدهآل و یادآوری آن روزهاست انتخاب کردهایم. این اولین گفتوگوی مطبوعاتی اوست.
● جایی نمی روم و معاشرت چندانی ندارم
راستی، چرا سبیل گذاشتهاید؟
برای فیلم اخیرم و نمایش فیلم عروس.
که در کوچه و خیابان چهرهتان شناخته نشود؟
بله.
با این حال، طی این مدت کسی شما را نشناخت؟
اصلا، من زیاد جایی نمیروم و معاشرت چندانی ندارم.
یعنی از برخورد با مردم طفره میروید؟
نه، خیلی دلم میخواهد فیلم را در کنار مردم تماشا کنم و آنها ندانند که من هم در کنارشان نشستهام.
میخواهید عکسالعمل خالص آنها را ببینید؟
بله، عکسالعمل واقعی. اگر مرا بشناسد. اظهارنظرها با مقداری تعارف آمیخته میشود. مردم هم لطف دارند.
در آغاز، بیشتر هنرمندان دلشان میخواهد شناخته شوند، البته بعدها ممکن است شهرت دردسرآفرین شود. اما گویا شما از همان آغاز از این ویژگی شهرت گریزان بودهاید.
ببینید، با توجه به مدتی که کار تئاتر میکنم برخورد با تماشاگر برایم تازگی ندارد. بارها اتفاق اتفاده که پس از یک اجرا، با تماشاگران بحث و برخورد داشتهام. یک خسته نباشید پس از یک اجرای «خستهکننده» بسیار دوستداشتنی بود. آدم عاقل از کارخوبی که میکند و مورد توجه قرار میگیرد بدش نمیآید و لذت میبرد، اما شهرت سینمایی برایم فربینده نیست.
البته امضا و یادگاری خواستن و با انگشت نشان دادن به مرور خستهکننده و گاه عذابآور میشود.
البته این را که نمیتوان منکر شد.
ازدواج هم کردهاید؟
بله یک دختر ۵ساله دارم؛ رعنا.
● آدم خاص روی من تاثیر نمیگذارد
چطور شد که برای بازی در فیلم «عروس» انتخاب شدید؟
قطعا هیچ رابطهای پشت این انتخاب نبوده. کار تئاتر میکردم که پیشنهاد شد در فیلم عروس بازی کنم.
قبل از عروس هیچ تجربهای در سینما یا تلویزیون نداشتید؟
در فیلم «دزد و نویسنده» کاظم معصومی، ۱۳۶۵ دستیار کارگردان بودم. در تلویزیون فیلم «نارنج» (مجید افشاریان ۱۳۶۴) را در مرکز شیراز بازی کردم.
آقای پورعرب شما فیلم میبینید؟
من زیاد فیلم نمیبینم. چون گیرم نمیآید. سینما هم خیلی کم میروم. پلنگ صورتی را خیلی دوست دارم. از میان بازیگران هم همفری بوگارت.
گفتید همفری بوگارت را دوست دارید. آیا او تاثیری در بازیگری شما نداشته است؟
لطفا شوخی نکنید! آیا در فیلم عروس این تاثیر را میبینید؟ من حضور این بازیگر را دوست دارم، همانطوری که حضور پیتر سلرز را. این به معنای تاثیرپذیری نیست.
هنگام تماشای فیلم به نظر میآید که شما به جای بازی کردن، رفتار زندگی روزمره خودتان را دارید...
من در زندگی، آدم کمحرف و آرامی هستم.
در جشنواره فجر سال ۷۰ شما کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر بودید و در مورد شما، خیلی صحبت بود که جایزه حقتان است. نظرتان در این مورد چیست؟
مهم این بود که در اولین فیلم، نظرهای مثبتی درباره کارم و کل فیلم شنیدم و این بهترین جایزه بود. کسانی که جایزه گرفتند، مورد تایید و احترام من هستند و به عنوان پیشکسوت، جایزه را حق آنها میدانم.
شما گفتید فیلم زیاد نمیبینید آیا تاثیر فیلم دیدن را روی کار یک سینماگر و به طور مشخص بازیگر نفی میکنید؟
اگر فیلم دیدن به قصد تقلید باشد، این کار را نمیپسندم. اعتقادی به این نوع تاثیرپذیریها ندارم. بازیگر نقش را باید بر اساس شناختی که از شخصیت مورد نظرش دارد، ارائه دهد. یک بازیگر به نظر من از دنیای اطرافش بیشتر میتواند الهام بگیرد. ما نباید زیاد با واقعیتهای پیرامونمان بیگانه باشیم. نمونههای واقعی آن آدمها در اطرافمان زیادند و میتوانند منبع آموختن باشند. من منکر یاد گرفتن فنون بازیگری نیستم. اما با بحث و تعمق درباره یک شخصیت بهتر میشود نقش او را بازی کرد.
● شبی که فقط ۱۱ تماشاچی در سالن بود
در طول تجربههای تئاتریتان کمترین تماشاگری که در یک شب داشتید چند نفر بود؟
۱۱ نفر، در یک شب اجرای نمایش «شکست غروب» به کارگردانی رضا شالچی در تالار وحدت.
بیشترینش؟
حدود ۴۰۰نفر برای همان نمایش. تماشاگر، تماشاگر میآورد.
آن شبی که با ۱۱ تماشاگر نمایش را اجرا کردید، حالتان چطور بود؟
بد... خیلی بد... اما فقط به خاطر...
میخواستم به همین جا برسم...
بله. میفهمم. اما تئاتر همین است. یک استادی با ما کار میکرد که این را گفت: «تئاتر همین است، شب اول است.»
گفتید شبی که ۱۱ تماشاگر داشتید، حالتان خوش نبود، به هر حال شما در آن لحظه که زندگی میکردید نداشتن تماشاگر کافی برایتان ناگوار بوده و این قابل انکار نیست.
ولی با همان حال، ما تمام سعی خودمان را کردیم. این اتفاق منحصر به تئاتر نیست. در سینما هم این اتفاق میافتد.
تئاتریها اصطلاحی دارند با این مضمون که «بازیگر به نفس تماشاگر زنده است». بازیگر سینما در سالن کمتماشاگر حضور ندارد، اما بازیگر تئاتر در سالن سرد و خلوت، یخ میزند.
به هر حال برای شخص من، نفس همان ۱۱ تماشاگر فرقی با ۴۰۰نفر ندارد. من در هر حالی و با هر تعداد تماشاگر، کار خودم را انجام میدهم. شما نمیدانید صدای دست زدن همان تماشاگر اندک در سالن چه طنین خوشی دارد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست