جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

نفت و جهانی سازی


نفت و جهانی سازی

مارشال هربرت مک لوهان , اندیشمند کانادایی, پیش بینی کرد که پیشرفت ارتباطات, دهکده ای جهانی متشکل از بشر پراکنده در پنج قاره, ایجاد خواهد کرد با شبکه جهانی که چهارگوشه عالم را به هم مرتبط ساخت, این پیش بینی تحقق یافت که آن را فرآیند جهان گستری نامیده اند

مارشال هربرت مک لوهان ، اندیشمند کانادایی، پیش بینی کرد که پیشرفت ارتباطات، دهکده ای جهانی متشکل از بشر پراکنده در پنج قاره، ایجاد خواهد کرد. با شبکه جهانی که چهارگوشه عالم را به هم مرتبط ساخت، این پیش بینی تحقق یافت که آن را فرآیند جهان گستری نامیده اند.

مقوله globalization در زبان فارسی بیشتر به «جهانی شدن» ترجمه شده است. شاید واژه «جهان گستری» ترجمه دقیق تری برای آن باشد.

جهانی شدن مفهوم بسیار وسیعی است که زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در بر می گیرد. فروپاشی دیوار برلین، یکپارچه شدن آلمان و سقوط کمونیسم در شوروی و سایر کشورهای اقماری آن در فاصله سال های ۱۹۸۹ تا۱۹۹۱ سبب شد که گام بزرگی به سوی جهان گرایی اقتصاد برداشته شود.

● نقش نفت

از آنجا که هیچ گونه فعالیتی در هیچ یک از عرصه های زندگی و در جهان هستی بدون استفاده از انرژی مسیر و امکان پذیر نیست؛ بنابراین به سادگی می توان دریافت که اقتصاد جوامع بشری بدون وجود انرژی ناممکن است. باز هم باید تأکید شود که نفت به عنوان یک منبع انرژی که انسان درقیاس با سایر انرژی ها خیلی سریع و در زمان کوتاه تری به استفاده از آن عادت کرده و در همه شئون زندگی به کارگرفته شده است. نفت همچنین به عنوان ماده ای با موارد استفاده همگانی و عمومی و داشتن فرآورده های متعدد وگوناگون، اهمیت فراوان دارد.

از آنجا که نفت به عنوان یکی از منابع مهم تأمین نیازهای انرژی جهانی به شمار می رود، اقتصاد نفت خام جنبه بین المللی پیدا کرده است، هر چند که اقتصاد فرآورده های نفتی مربوط به نیازهای داخلی جوامع و کشورها است، با این حال در زمینه اقتصاد فرآورده های نفتی نیز جنبه جهانی آن آشکار است.

در جهان امروز، نفت نه تنها به عنوان یک عامل تعیین کننده اقتصادی و صنعتی، که به عنوان یک عامل سیاسی و امنیتی نیز مطرح است. در واقع نفت عاملی اساسی برای رسیدن به هدف های اقتصادی، صنعتی، سیاسی و تأمین امنیت ملی به حساب می آید.

هدف همه جوامع بشری و به ویژه همه دولت ها دست یافتن به میزانی از رشد اقتصادی است که بتواند رفاه جامعه را تأمین کند. رسیدن به این هدف یا میزان رشد اقتصادی مورد نظر، نیازمند برخورداری و بهره وری از دو عامل سرمایه و انرژی است. از همین جا ارتباط میان رشد اقتصادی و انرژی آشکار می شود. به بیان دیگر، رفاه نیازمند رشد اقتصادی و رشد اقتصادی نیازمند برخورداری از انرژی است.

تا هنگامی که منبع انرژی دیگری یافت نشود، نفت همچنان اثرهای دامنه داری بر اقتصاد جهان خواهد داشت. تغییرات عمده در بهای نفت می تواند زمینه های رشد اقتصادی را فراهم آورد یا مطمئناً تورم زا شود و رکودهای اقتصادی را متوقف سازد.

امروزه نفت تنها کالایی است که تحولات مربوط به آن و بحث هایی که در باب جنبه های گوناگون آن در می گیرد، نه تنها در صفحه های تجاری مطبوعات که در صفحه اول نیز به چشم می خورد و مانند گذشته همچنان مولد ثروت های عظیم برای افراد، شرکت ها و تمام یک ملت است. با توجه به این که مالک نفت بودن در جهان امروز به معنای تأمین وکسب سرمایه نیز هست، رشد و اهمیت نفت هم به عنوان یک منبع انرژی و هم به عنوان یک منبع تأمین سرمایه، جایگاه والایی می یابد.

از لحاظ تأمین سرمایه باید به این واقعیت اشاره شود که تجارت نفت خام از نظر ارزش پولی، ۱۰درصد از مجموع تجارت جهانی را به خود اختصاص داده است که در قیاس با کالاهای تجاری دیگر مانند گندم با ۳ تا ۴ درصد سهم ازکل تجارت جهانی، اهمیت آن در تأمین سرمایه برای کشورهای دارای نفت و در جهت رشد اقتصادی بیشتر نمایان می شود. امروزه بیش از۷۰ درصد انرژی مورد نیاز انسان را نفت و گاز و ۱۵ تا۲۵ درصد آن را زغال سنگ و حدود۱۰ درصد آن را برق و اتم تأمین می کند.

برای تولید برق نیز باید از انرژی های حاصل از نفت، گاز، آب و یا اتم استفاده شود. انرژی های حاصل از نیروی برق، اتم و زغال سنگ معمولاً تنها به انرژی های حرارتی،گرمایی و مکانیکی تبدیل می شوند. حال آن که نفت به علت کاربرد وسیع در صنایع مختلف، علاوه بر تأمین انرژی های حرارتی و مکانیکی، قابل تبدیل به فرآورده های مختلف شیمیایی و قابل استفاده در شیمی صنعتی نیز هست. به همین سبب، الگوی مصرف انرژی در قرن بیستم در جهت استفاده و مصرف بیشتر از نفت به تدریج و پیوسته تغییر یافته است.

با پایان یافتن جنگ سرد، یک نظم نوین جهان شکل می گیرد. رقابت اقتصادی، مبارزات محلی و رویارویی های قومی جانشین ایدئولوژی به عنوان کانون تعارض های بین المللی و ملی می شود. تعارض هایی که گسترش سلاح های مدرن به آن کمک می کند، اما قطع نظر از تحول این نظم جدید بین المللی، نفت همچنان کالایی راهبردی باقی خواهد ماند و عاملی عمده در راهبردهای ملی و سیاست های بین المللی به شمار خواهد رفت. نفت و صنعت نفت در بنای اقتصادی کشورهای تولید کننده این ماده گرانبها، نقشی اساسی ایفا می کند.

● جهانی شدن اقتصاد نفت

پیشینه جهان گرایی اقتصاد سرمایه داری، به بیش از یک قرن پیش بر می گردد؛ هنگامی که کشورهای مسلط بر بخشی از اقتصاد اروپای آن زمان، رویکرد تجارت بین الملل را پیش گرفتند و با استفاده از سرمایه و تشکیلات سازمانی خود در بیرون از مرز کشورها، با سرمایه گذاری های اندک، بهره برداری از منابع و عوامل تولید ارزان قیمت کشورهای عقب مانده از قافله صنعتی شدن را آغاز کردند که به این ترتیب نخستین گام ها به سوی جهانی شدن اقتصاد برداشته شد.

نام های آشنایی در اقتصاد، بیش از یک قرن گذشته در تجارت جهانی، مانند شرکت هلند شرقی و یا شرکت انگلیسی هند شرقی، نخستین اقدام های موفق دنیای سرمایه داری به سوی تحمیل کردن سیاست های اقتصادی خود به کشورهای دیگر بوده است.

پس از ظهور نفت در نیمه دوم قرن ۱۹ به عنوان کالای مورد نیاز کشورهای در حال صنعتی شدن، بر مجموعه مبادلات تجاری جهانی افزوده شد و صنعت نفت که نقطه آغاز آن، کشور آمریکا بود، گام های بلندی پس از یک دوره کوتاه حتی پیش از پایان قرن نوزدهم برای بین المللی کردن خود برداشت.

از نام های آشنا که در دوره کوتاهی در صحنه بین الملل در بخش انرژی توانستند نقش تعیین کننده ای در تولید، پالایش، مبادلات تجاری و حمل و نقل نفت خام داشته باشند، می توان از شرکت نفت آمریکایی استاندارد اویل و شرکت هلندی شل نام برد، ولی پس ازآغاز قرن بیستم و رخ دادن تحولات عظیم، آن چنان مشکلاتی فراروی بین المللی شدن تجارت در سطح جهانی ایجاد شد که بسیاری از شرکت های بزرگی که زمینه های اولیه بین المللی شدن خود را فراهم کرده بودند، مجبور به ترک بازارهای بین المللی شدند و یا در رقابت با برخی از شرکت های دیگر به طور کامل ورشکسته و از صحنه رقابت های بین المللی به خارج رانده شدند و به همین دلیل، روند سریع رشد تفکر سرمایه داری با مشکلاتی روبه رو شد.

امروزه جهانی شدن به ویژه در بعد اقتصادی آن به سرعت در حال تکامل است و این فرآیند موجب می شود تا بازاری که بدون محدودیت است، به یک نیروی مقاومت ناپذیر و خرد کننده جهانی تبدیل شود که مرزها را در می نوردد، قدرت دولت های ملی برای تنظیم اقتصاد وگرفتن مالیات را ضعیف می کند، شکاف طبقاتی میان کشورها و درون کشورها را افزایش می دهد، به محیط زیست صدمه می زند و اجازه نمی دهد که ملت ها سرنوشت اقتصادی خود را تعیین کنند و به یک اقتصاد جهانی منجر می شود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.