دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
به رسمیت شناختن هویت فردی و حقوق انسانی زن راه کار گسترش و نهادینه سازی فرهنگ حجاب

جان مک موری از جامعهشناسان دینی در تأکید بر جنبههای اجتماعی دین مینویسد: «دین زنده با ماهیتی که دارد، باید رابطه اجتماعی را خلق کرده و از آن نگهداری کند. بنابراین، دین منحصراً یک امر فردی نیست، بلکه وجوه اجتماعی آن در انجام اعمال و مناسک مذهبی کاملاً پدیدار است».(۱)
دین اسلام در میان دیگر ادیان آسمانی، تفسیر ویژهای از آفرینش جهان و تجربه امور مقدس دارد و هدف آن، رشد و تعالی آنسانها تا سرحد کمال و قرار دادن آنها در جایگاه واقعی خود تا حد قرب به خداوند است. بر همین اساس، اسلام در همه جنبههای فردی و اجتماعی، به تربیت انسانها و تغییر نفوس نظر دارد و هر نهاد و سازمانی را نیز بر چنان مبنایی استوار میکند. در این ساختار، هدف، ایجاد اجتماع دینی با حاکمیت اصول و ارزشهای اسلامی است و حقوق و آزادیهای فردی نیز تابعی از ارزشها و اصولی هستند که بیشتر جنبه اجتماعی دارد.
مثال برجسته این رویکرد، اصل رعایت حجاب برای زنان است که بیشک، نقش جنسیتی ایشان را در جامعه درنظر گرفته است. حجاب و احکام مربوط به آن در جنبههای وسیع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، تکالیفی را برمیانگیزد که از تأکید ویژه بر نوعی از حضور و حرکت زن در جامعه و تعیین روابط با نیمه دیگر جامعه حکایت دارد. بنابراین، حفظ حجاب بیش از آنکه صرفاً امری فردی و مربوط به حوزه خصوصی و امر درونی زن باشد، الزامی برخاسته از ضرورتهای اجتماعی است. نکته ظریف و حساس اینجاست که اگر حجاب درونی نشود و مورد پذیرش قلبی و اعتقادی زنان قرار نگیرد، این ضرورت اجتماعی به شکل مطلوب تحقق نخواهد یافت. در این حال، درونی شدن حجاب نیازمند هویت فردی مستحکم و مستقلی است تا حجاب نه به عنوان عاملی مغلوب کننده اراده فرد، بلکه به عنوان انتخابی منطقی و موضوعی فردی در جهت کسب هویت و خواست زنانه قرار گیرد. بنابراین، آنچه در اینجا باید مورد تأکید یا به عبارت بهتر، پرسش قرار گیرد، این است که آیا بدون دستیابی به یک هویت فردی مستقل و مستحکم میتوان به هویت اجتماعی قابل قبولی رسید؟ آیا بدون به رسمیت شناختن هویت فردی زن و در پی آن، حقوق فردیوی از سوی دولت یا به بیان جامعتر، حکومت، میتوان خواستار انجام درست و کامل مسئولیتها و تکالیف زنان شد؟
بدون تردید، انسان اعم از زن و مرد پیش از کسب هویت فردی مستقل که صاحب اراده و حق انتخاب است، نمی تواند نقش خود را در ساختار جامعه به خوبی ایفا کند و تأکید بر مسئولیتها و وظایف اجتماعی پیش از آنکه هویت فرد شکل گیرد و مورد احترام و صاحب حقوق اعلام شود، نتیجهای نخواهد داشت، هر چند همه دستگاههای فرهنگی دولتی به پندار خود، برای انجام تکالیف زنان، برنامهریزی و تلاش کنند.
به عبارت دیگر، آیا انسان اصالتاً به عنوان موجودی اجتماعی و در قالب قراردادها و مقررات جامعهاش تعریف میشود و هویت مییابد یا اینکه هویت ذاتی و خودآگاهی فردی وی اگر به صورت کلان و اجتماعی در قالب تعدد افراد جامعه درآید، میتواند به خرد جمعی یا خودآگاهی اجتماعی برای دستیابی به تعالی و سعادت همگانی بدل شود؟
برای فهم بهتر موضوع، اگر به سال های۵۶ و۵۷ بازگردیم، رویکرد قابل توجهی را در زنان کشور نسبت به حجاب مشاهده میکنیم که در مقایسهای تطبیقی میان فضای فرهنگی و اجتماعی موجود در جمهوری اسلامی با رژیم پهلوی تعجب برانگیز است.
آیا این امر به دلیل آن نیست که زنان ایرانی در آن سالها دریافتند با تکیه بر مبانی اعتقادی اسلامی میتوانند آرمانهای سیاسی و اجتماعی خود را آزادانه بیان کنند و تا پای مبارزه با رژیم مستبد شاهنشاهی پیش بروند؟ آیا این امر بدین معنا نیست که حجاب در آن روزگار، نمادی از هویت مستقل، آزادیخواه و حقجوی زنانی بود که خود را به عنوان انسان در ساختن جامعه شریک مردان میدانستند و میتوانستند خواستههای خود را فریاد کنند؟ آیا حجاب برای زن ایرانی به عنوان نماد و نشانهای از این استقلال فکری و سیاسی و اجتماعی به شمار نمی آمد؟ زنان انقلابی ایران هرگز فتوای حضرت امام خمینی؛ را از یاد نخواهند برد که فرمود برای حضور در تظاهرات علیه رژیم شاه نیازمند مجوز پدر و همسر خود نیستند. بنابراین، آن رویکرد شگرفت و وسیع به واسطه این بود که حجاب، زن را در اجتماع دارای ارزش و صاحب حق میساخت و پس از کسب این جایگاه بود که مسئولیتهایی را نیز بر دوش وی میگذارد.
اگر عکس این وضعیت رخ دهد و زن باحجاب در جایگاهی بدون حق تعیین سرنوشت در حوزه فردی و اجتماعی قرار گیرد و قابلیتهای انسانی وی نادیده گرفته شود یا همیشه مسئولیتهایش به وی گوشزد شود، ولی از تبیین حقوق و آزادیهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی وی خبری نباشد، پیدایش و گسترش انفعال و بیمسئولیتی اجتماعی در جامعه زنان اجتنابناپذیر است.
این در حالی است که متأسفانه در سالیان اخیر، از لزوم رعایت حقوق و هویت فردی زنان غفلت شده است و ایشان هرگز در مباحث رایج در سطح جامعه، جایگاه و هویتی مستقل از خانواده نداشتهاند. این در حالی است که میدانیم شخصیت بدون استحکام و استقلال، نمیتواند مادر و همسر خوبی باشد. شاید یکی از ابعاد فرمایش متین مقام معظم رهبری در ترجیح حضور کیفی زن در خانواده به جای حضور کمّی وی همین موضوع باشد.
همچنین اشاره قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رعایت حقوق و تکالیف زنان قابل تأمل است که با پذیرش منزلت والای آنها، دولت را موظف ساخته است تا حقوق زن را در تمام جنبهها با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید.
این مقاله در نظر دارد با تأکید بر ضرورت به رسمیت شناختن هویت فردی و انسانی زنان، با استفاده از تحلیلهای روانشناسی و جامعه شناسی و تجربههای نسل انقلاب، رابطه احقاق حقوق زن را با انجام تکالیف و مسئولیتهایش که حجاب از آن جمله است، تبیین کند.
● دولت و برنامهریزی فرهنگی
بیشک، «برنامهریزی» اولین، اقدام دولتها برای حرکت به سوی جامعهای با مشخصات مطلوب فرهنگی است. یکی از مصداقهای این امر در جمهوری اسلامی ایران، وجود شورای عالی انقلاب فرهنگی است که توجه خاص خود را به حجاب - به ویژه با پشتیبانی یکی از شوراهای اقماری خود؛ یعنی شورای فرهنگی اجتماعی زنان - همواره معطوف داشته است. با این حال، برنامهریزی فرهنگی دارای مشخصات، بایدها و نبایدها و موانع و راهبردهایی است که باید در ابتدای بحث به آنها توجه شود.
تحقیقات و تجربهها نشان میدهد که برنامهریزی فرهنگی دو چهره متفاوت دارد. به این معنی که یک بعد آن، فنی و بعد دیگر، محتوایی است. در بعد فنی، برنامهریز با همان موضوعهایی روبهرو میشود که اقتصاددان در برنامهریزی اقتصادی با آن روبهروست، مانند بحث در مورد چگونگی الگوی تخصیص منابع یا انتخاب روشهای مناسب برای سنجش نیازهای فرهنگی. برنامهریزی فرهنگی در نسبت وسیعی که سیاست و ایدئولوژی برقرار میکند، راهی جدا از اقتصاد را میپیماید. البته این موضوع بدین معنی نیست که برنامهریزی اقتصادی کاملاً در دایره موضوعهای فنی قرار دارد، ولی نسبت آن با سیاست یا ایدئولوژی کمتر از عرصه فرهنگ است.
فرهنگ - که از نظر ما بستر رویش حجاب و عفاف است - و برنامهریزی فرهنگی - که از نظر ما برای تحقق حجاب و عفاف در جامعه ضرورت دارد - به دو طریق با سیاست ارتباط پیدا میکند. نخست از جهت حضور اراده سیاسی برای ایجاد دگرگونی در فرهنگ و سپس به دلیل حضور سیاست برای تعیین آرمانهای فرهنگی در مقام اهداف برنامهریزی.
بر اساس این دیدگاه نمی توان گفت فقط در بعضی کشورها، برنامهریزی فرهنگی، ماهیتی سیاسی دارد، بلکه این وضعیت کم و بیش در هر جامعهای حاکم است. هیچ دولتیدر عرصه فرهنگ، بیطرف نیست و هر دولتی آشکار یا پنهان در فرهنگ دخالت میکند. البته نوع و میزان مداخله دولتها با یکدیگر متفاوت است.
در معادله برنامهریزی فرهنگی، متغیر مهم دیگری نیز وجود دارد. این معادله، واقعیت عینی فرهنگ است. بنابراین، اراده سیاسی نمی تواند به تحقق آرمانها فقط از طریق مداخله بیاندیشد. به بیان دیگر، آنچه حدود عمل برنامهریز فرهنگی و امکان تحقق اهداف وی را تعیین میکند، واقعیت عینی فرهنگ است که امری واقعی به شمار میآید و دارای ویژگیهایی چون دیرپایی، ثبات نسبی و تاریخی بودن است. بیتردید، پدیدهای با این ویژگیها در برابر اراده سیاسی، نقش «پذیرنده» صرف را ایفا نمی کند. چنانکه مقاومت فرهنگ در برابر نیروهای «تغییردهنده» یکی از ویژگیهایی است که برای فرهنگ ذکر میکنند. وجود مقاومت و ثبات در فرهنگ، حوزه عمل برنامهریز فرهنگی را محدود میکند و از سوی دیگر، توان اقتصادی دولت در این امر و نیز ساختار اجتماعی، از عوامل مهم تعیینکننده محدوده عمل دولتها خواهد بود. به همه اینها باید تحولات بخش فرهنگ را افزود که به سوی تفکیک و تخصصی شدن بیشتر پیش میرود.
از سوی دیگر، فرآیند تفکیک اجتماعی و ظهور هویتهای جدید در جامعه، مترادف با خواستها و نیازهای جدید در حیات فرهنگی است. این امر سبب میشود عرصه فرهنگ تحت تأثیر خواستهای متنوع و متعارض قرار گیرد. همچنین حضور سبکهای مختلف در زندگی فرهنگی، سیمای چندگانهای به فرهنگ میبخشد و بر اساس این تنوع، هر گروه اجتماعی این انتظار یا هدف را دارد که سبک خود را در سپهر فرهنگی مسلط کند. به همین جهت، در مطالعات فرهنگی به صراحت میگویند که فرهنگ، عرصه سلطه است و هر گروهی، دیگران را وادار یا ترغیب میکند تا نوع نگاه او را به جهان (یا همان فرهنگ) بپذیرند.
هنگامی که دولتها وارد چنین میدانی میشوند، تنها یکی از بازیگران (البته یکی از مهمترین آنها) هستند و طبیعی است که با مقاومت گروههایی از جامعه روبهرو شوند. عرصه فرهنگ مانند دیگر بخشهای زندگی چون اقتصاد یا سیاست نیست که دولتها بتوانند از قوه قاهره استفاده کنند. در این عرصه، برنامهریز ناگزیر از بهره گیری از روشهای اقناعی بوده و همین موضوع نشانه پیچیدگی و لزوم زمانبندی برنامهریزی فرهنگی است.(۲)
با توجه به مراتب بالا باید یادآور شد که جامعه ایرانی پیش از رخداد انقلاب اسلامی، جامعهای با دوگانگی فرهنگی بود. عدهای اسلامگرا و گروهی به اصطلاح متجدد بودند. اگر چه اکثریت هر دو گروه در برپایی انقلاب و سرنگونی رژیم شاه متحد شدند، ولی این دوگانگی در استراتژی فرهنگی پس از انقلاب نزد بعضی به عنوان امری نابهنجار تفسیر شد. افزون بر نگاههای یک سویه، برخی ساده انگاریها سبب شد تا این وضعیت واکاوی نشود و استراتژی تعامل و برخورد با آن مشخص نگرد. بنابراین، بسیاری از اقدامات فرهنگی پس از انقلاب با واقعیت ساختار فرهنگی موجود تناسب نیافت و کمتوجهی به این امر نه تنها دوگانگی را به یگانگی فرهنگی تبدیل نکرد، بلکه به چندپارگی فرهنگی انجامید.(۳)
● هویت زنانه در دایره چندپارگی فرهنگی و بحران هویت
در این میان، آنچه بر سر زنان آمد، با توجه به شاخصها و مشکلات برشمرده، ابعادی وسیعتر یافت.
دلیل این امر، بیتوجهی به هویت فردی و حق انتخاب زنان بود که دستگاههای مسئول دولتی آن را به رسمیت نشناختند. پیامهایی که همواره به گوش زنان رسید، از این موضوع حکایت میکرد که ایشان منهای خانواده، صاحب هویتی نیستند و به طور دایم باید به مسئولیتها و تکالیف خود در قبال خانواده و جامعه عمل کنند و زن خوب و مسلمان آن است که برای همه اینها فداکاری کند و دم برنیاورد.
پیش از آنکه برای اثبات این فرضیه، مصداقهای مورد نظر را ارایه کنیم، باید به شرح و تعریف هویت فردی بپردازیم تا اهمیت آن در مجموعه زندگی اجتماعی افراد مشخص شود.
بیشتر روانشناسان و جامعه شناسان معتقدند هویت، ساختاری روانی و اجتماعی است که مایه تمایز فرد از دیگران میشود. هویت با شخصیت مترادف است و برای هر فرد، یک هویت متصور است و آن تصوری است که فرد از خویشتن دارد. هویت، بخش جداییناپذیر زندگی همه انسانها درهمه فرهنگ هاست که از زمان تولد تا مرگ ادامه دارد. اساس تشکیل هویت، تلاشها و فعالیتهایی است که فرد علاقهمند به انجام آنهاست و براساس این فعالیت هاست که متوجه میشود کیست و چگونه عمل میکند. برداشتها و نظرهای دیگران در روشن کردن هویت فرد نقش اساسی دارد و ارزشیابیهای ما از خودمان در ارتباط با شرایط زندگی، اوضاع اجتماعی و اقتصادی نیز تعیین کننده هویت ماست. تصور ما در مورد وضع جسمانی و شیوه لباس پوشیدن تیره نوع هویت ما را در مقایسه با دیگران مشخص میکند.
گلاسر از جمله این صاحبنظران است که دو نوع هویت را از یکدیگر متمایز میسازد: هویت موفق و ناموفق. افراد با هویت موفق کسانی هستند که خود را توانا، باکفایت و باارزش میدانند. عقیده آنها در مورد خودشان این است که قدرت مقابله با محیط را دارند و صاحب اعتماد به نفس و توانایی در اداره زندگی خود هستند.
با توجه به این تعریفها، از ناتوانی فرد در تحصیل هویت انسانی، با تعبیرهای مختلفی یاد شده است. برخی صاحبنظران نیز از آن با تعبیر «گم کردن خویش» یا «از خود بیگانگی» یاد میکنند. روانشناسان از این حالت بیشتر با عنوانهایی چون «آشفتگی هویت»، «اختلال هویت» و «بحران هویت» نام میبرند و در توصیف آن میگویند: «بحران هویت عبارت است از ناتوانی فرد در قبول نقشی که جامعه از او انتظار دارد».
هرگاه فرد در یافتن هویت خود تردید کند، به سردرگمی، بیهدفی و ناامیدی و افسردگی دچار میشود. در عین حال به تصویری منفی از خود خواهد ساخت؛ چیزی که به بحران هویت معروف است.(۴)
برخی روانشناسان، مفهوم هویت «من» را در مجموعهای از نوشتههای اریکسون در فهرستی به این شرح جمعآوری کردهاند:
۱) هویت، پاسخ آشکار و ضمنی به این پرسش است که من که هستم؟
۲) هویت بر تلفیق بین گذشته و آینده جهت تقویت حس یک پارچگی دلالت دارد.
۳) پاسخ به پرسش هویت با ارزیابی منطقی از خود داده میشود که این ارزیابی با ملاحظه فرهنگ به ویژه ایدئولوژی و انتظاری که جامعه از فرد دارد، صورت میگیرد.
۴) هویت، فرآیند یکپارچه سازی و مورد پرسش قراردادن حوزههای اساسی ویژهای مانند حرفه، جنسیت، عقاید سیاسی و مذهبی است که در نتیجه آن، تعهدی انعطافپذیر، ولی دیرپا در حوزههای یاد شده به وجود میآید.
نبود یا اختلال هویت نیز آثار و نشانههایی دارد. اریکسون در اینباره مینویسد: فردی که قادر به یافتن ارزشهای مثبت پایدار در فرهنگ، مذهب یا ایدئولوژی خود نیست، ایدهآلهایش به هم میریزد. چنین فردی که از فروپاشی هویت رنج میبرد، نه میتواند ارزشهای گذشته خود را ارزیابی کند و نه صاحب ارزشهایی میشود که به کمک آنها بتواند آزادانه برای آینده برنامهریزی کند.
به اعتراف همه صاحبنظران، جدیترین بحران در طول زندگی انسان در خلال شکلگیری هویت او رخ میدهد. زیرا شخصی که هویت متشکل قابل قبول ندارد، در طول زندگی با مشکلات بسیار زیادی روبهرو خواهد شد. چنین شخصی در درجه اول از حقیقت وجودی خود و استعداد و توانمندیهایی که دارد، آگاهی لازم را ندارد و در درجه دوم، از هدف خلقت و نقشی که در نظام هستی بر عهده اوست، بیخبر است. در نتیجه، از تشخیص شیوه درست ارتباط با دیگران و برخورد با پیشآمدها و نیز پاسخگویی به اصلیترین پرسشهای زندگی ناتوان است. مجموعه این امور، در نهایت، او را در موضعگیریهایش دچار سردرگمی میکند.
برخورداری از هویت انسانی کامل، نشانههای مشخصی چون خودباوری، احساس ارزشمندی و توانایی حل مشکلات، موضعگیری مناسب در برخورد با پیشآمدها و برخورداری از اراده و استقلال لازم دارد.(۵)
برخورد مناسب انقلاب اسلامی با هویت چندگانه زن ایرانی
زنان ایرانی نقش شگرف خود را در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردند. چنانچه بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی(ره) بارها به این نکته اشاره داشت. از جامعترین تعریفهای ایشان، اشاره به این نقش در متن وصیتنامه سیاسی - الهی شان بود که فرمود:
«ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی و نظامی، حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند و آنان که توان جنگ دارند، در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است، شرکت و از محرومیتهایی که توطئه دشمن و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها، بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه، خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بیاطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نمودند و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندی که دل ملت را از شوق و شعف به لرزه درمیآورد و دل دشمنان و جاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب میلرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرر دیدیم که زنان بزرگواری، زینبگونه فریاد میزنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر و میدانند آنچه به دست آوردهاند، بالاتراز جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.»
سخنان امام نشان میدهد که ایشان حس ارزشمندی و حق انتخاب و توانایی حل مشکلات را در زنان باور داشت. با این حال، چه اتفاقی رخ داد که زنان ایرانی در بحران هویت رژیم شاهنشاهی به چنان جایگاهی رسیدند که معمار انقلاب از ایشان اینگونه یاد کرد؟
جامعه زنان ایرانی در آن روزگار از نظر فرهنگی به دو طیف تقسیم میشد. یک طیف، زنانی که با بهرهمندی از محیطهای خانوادگی به شیوه سنتی زندگی میکردند و دیگری، زنانی که تحت تأثیر تجددگرایی رژیم سیاسی کشور، طیف متجددان را تشکیل میدادند. در این میان، کسانی نیز بودند که برخی ویژگیها را در هر یک از دو طیف نمی پسندیدند و خود را متعلق به هیچ یک ازآنها نمی دانستند. با این حال، صاحب هویتی هم نبودند.
دکتر علی شریعتی به عنوان یک جامعهشناس مسلمان، به درستی چهره این دو طیف و گروه سوم را در کتاب فاطمه فاطمه است ترسیم کرد. این کتاب، نه تنها یک سند تاریخی از واقعیتهای آن روز جامعه زنان ایرانی است، بلکه نسلی که در سالهای جوانی، انقلاب را تجربه کرد، میداند این کتاب در سرنوشت دختران و بانوان ایرانی در آن روزگار، نقشی دگرگون کننده ایفا کرد.
● ترسیم واقع گرایانه از وضعیت جامعه زنان
«... امروز در جوامع اسلامی، سه چهره از زن داریم؛ یکی، چهره زن سنتی است و مقدس مآب و یکی، چهره زن متجدد و اروپایی مآب که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است و یکی هم چهره فاطمه و زنان فاطمهوار که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهرهای به نام زن سنتی ندارد. سیمایی که زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعه ما تصویر کرده است، با سیمای فاطمه همان قدر دور و بیگانه است که چهره فاطمه با چهره زن مدرن... برای این گروه سوم است که «چگونه باید شد» مطرح است، که نه میخواهند چنان بمانند و نه میخواهند چنین شوند و نمی توانند بیاراده و انتخاب، تسلیم هر چه بود و هست، بشوند... اینها الگو میخواهند».
سبک ادبیات کتاب فاطمه فاطمه است، اعتماد به نفس از دست رفته زنان مسلمان را به آنان بازگرداند و همه تحقیرهای تاریخی ریشه دوانده در آداب و رسوم روزانه به خاطر زن بودن را زدود. مروری بر ادبیات آن روزگار و مقایسه آن با ادبیاتی که بعدها رایج شد، به بسیاری از پرسشها پاسخ خواهد داد. به نظر میرسد، آوردن بخشهایی از کتاب فاطمه فاطمه است، از نظر کارکردی که در «هویت بخشی» و «هویت یابی» داشته است و آنچه از «هویت فردی«، «هویت اجتماعی» و»هویت موفق» بیان میکند، لازم باشد. در واقع، این کتاب زن ایرانی را در آیینه تاریخ یک بار دیگر به خودش بازشناساند. پس تکههایی از این کتاب را پی میگیریم:
«در مقابل آنچه کفار به محمد(ص) میگفتند که مرد بدون پسر «ابتر»، عقیم و بیدم و دنباله است، «کوثر» را بشارت داد که فراوانی خیر و برکت و ذریه و اولاد است. در چنین محیطی و زمانی است که تقدیر در پس پرده غیب دستاندرکار بر هم زدن همه چیز است و پنهانی بر آن است تا در این مرداب آرام و متعفن زندگی و زمان، انقلابی ریشهبرانداز و آفریننده برپا کند و توفانی برانگیزاند. ناگهان نقشه شگفت، شیرین، اما دشواری را طرح میکند و برای این کار، دو چهره شایسته را برمیگزیند: پدری را و دختری را. بار سنگین آن را باید محمد(ص) بکشد (پدر) و خلق ارزشهای نوین انقلابی را باید فاطمه(ع) در خویش بنمایاند (دختر). چگونه؟
اکنون قریش که بزرگترین قبیله عرب است و سرشار افتخارات دینی و دنیایی وچهره اشرافیت قوم، همه مفاخر خویش را به دو خانواده بنیامیه و بنیهاشم سپرده است. بنیامیه، ثروتمندترند، ولی بنیهاشم، آبرومندتر، چه پردهداری کعبه در این خانواده است و عبدالمطلب، شیخ قریش از اینها است. اکنون عبدالمطلب مرده است و ابوطالب، بزرگ بنیهاشم نفوذ و قدرت پدر را ندارد. درتجارت نیز ورشکسته شده واز فقر فرزندانش را میان خویشاوندانش تقسیم کرده است. رقابت شدیدی میان این دو خانواده جان گرفته و بنیامیه میکوشد تا وارث تمام مناصب و مفاخر قریش گردد و بنیهاشم را از نظر معنوی نیز بشکند. تنها خانوادهای که در بنیهاشم، اعتبار و حیثیتی تازه یافته، خانواده محمد است؛ نواده عبدالمطلب که ازدواج با خدیجه، زن نامور و باشخصیت و ثروتمند مکه، برایش موقعیت اجتماعی استواری پدید آورده است.
... اما خدیجه، زنی که تقدیر بجای همه محرومیتهایی که محمد در زندگی خصوصی داشت او را به وی بخشیده بود. محمد بیست و پنج ساله، پس از دوران یتیمیاش و چوپانی و سختی و فقر، در کنار خدیجه ثروتمند و چهل یا چهل و پنج ساله، هم با عشق یک همسر آشنا میشد و هم با ایمان یک همدرد و همفکر و هم در او از سختی فقر و زندگی پناه میجست و هم در کنارش از محبت یک دوست برخوردار میشد و هم کمبودش را از محبت مادر، در نوازشها و حمایتهای بزرگوارانه او تشفی میداد
حالا همه در انتظارند تا از این خانه (خانه محمد(ص) و خدیجه(ص) «پسرانی برومند» بیرون آیند و به خاندان عبدالمطلب و خانواده محمد قدرت و اعتبار و استحکام بخشند.
فرزند نخستین دختر بود: زینب، اما خانواده در انتظار پسر است. دومی دختر بود: رقیه. انتظار شدت یافت و نیاز شدیدتر. سومی: ام کلثوم و بعد دوپسر، قاسم و عبداللهآمدند. مژده بزرگی بود، اما ندرخشیده افول کردند و اکنون در این خانه، سه فرزند است و هر سه دختر. مادر پیر شده است و سنش از شصت میگذرد و پدر، گرچه دخترانش را عزیز میدارد، اما با احساسات قومش و نیاز و انتظار خویشاوندانش، شریک است.
این آخرین شانس خانواده عبدالمطلب است و آخرین امید. اما... باز هم دختر! نامش را فاطمه گذاشتند. شور و شوق از خانواده بنیهاشم به بنی امیه منتقل شد و... زمزمهو دشنامها و فریادها که: «محمد ابتر شده». مردی که آخرین حلقه زنجیر خاندان خویش است، خانوادهای، «چهار دختر» و همین! و شگفتا! تقدیر چه بازی زیبا و قشنگی را آغاز کرده است. زندگی میگذرد و محمد(ص) در توفانی که رسالتش را برانگیخته، غرق میشود و پیامبر میشود و فاتح مکه و قریش...
پیامبری که چهار دختر دارد. اما نه، سه تنشان پیش از خود وی مردند و اکنون تنها یک فرزند بیش ندارد؛ یک دختر، کوچک ترینش. «فاطمه»، وارث همه مفاخر خاندانش، وارث اشرافیت نوینی که نه از خاک و خون و پول، که پدیده وحی است، آفریده ایمان و جهاد و انقلاب و اندیشه و انسانیت و ... بافت زیبایی از همه ارزشهای متعالی روح.
«انااعطیناک الکوثر، فصل لربک و انحر. ان شانئک هوالابتر». به تو «کوثر» عطا کردیم ای محمد(ص). پس برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن. همانا، دشمن کینهتوز تو همو «ابتر» است! او با ده پسر، ابتر است، عقیم و بیدم و دنباله است، به تو کوثر را دادیم، فاطمه را.
این چنین است که «انقلاب» در عمق وجدان زمان پدید میآید! اکنون، یک «دختر»، ملاک ارزشهای پدر میشود، وارث همه مفاخر خانواده میگردد و ادامه سلسله تیره و تباری بزرگ، سلسلهای که از آدم آغاز میشود و بر همه راهبران آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر میکند و به ابراهیم بزرگ میرسد و موسی و عیسی را به خود میپیوندد و به محمد (ص) میرسد و آخرین حلقه این «زنجیر عدل الهی»، زنجیر راستین حقیقت، «فاطمه» است. آخرین دختر خانوادهای که در انتظار پسر بود و محمد میداند که دست تقدیر با او چه میکند.
فاطمه(س) نیز میداند که کیست! آری در این مکتب، این چنین انقلاب میکنند. در این مذهب، این چنین زن را آزاد میکنند و مگر نه این مذهب، مذهب ابراهیم است واینان وارثان اویند؟
هیچ جسدی را حق ندارند که در مسجد دفن کنند و بزرگترین مسجد زمین، مسجدالحرام است. کعبه، این خانهای که حرم خداست و حریم خداست، قبله همه سجده ها، خانه ای که به فرمان او و به دست ابراهیم بزرگ برپا شده است و خانهای که پیامبر بزرگ اسلام افتخارش و «رسالتش» آزاد کردن این «خانه آزاد» است و طواف برگرد آن و سجده به سوی آن. همه پیامبران بزرگ تاریخ خادم این خانه اند، اما هیچ پیامبری حق ندارد در اینجا دفن شود. ابراهیم آن را بنا کرد و مدفنش آنجا نیست و محمد(ص) آن را آزاد کرد و مدفنش آنجا نیست.
در طول تاریخ بشریت، تنها و تنها یک تن از چنین شرفی برخوردار است. خدای اسلام از نوع انسان یکی را برگزید تا در خانه خاص خویش، در کعبه دفن شود. کی؟
یک زن، یک کنیز، هاجر. خدا به ابرهیم فرمان میدهد که بزرگترین پرستشگاه انسان را - خانه مرا - کنار خانه این زن بنا کن و بشریت، همیشه باید بر گرد خانه هاجر طواف کند.
خدای ابراهیم، سرباز گمنامش را از میان این امت بزرگ، یک زن انتخاب میکند. یک مادر آن هم یک کنیز. یعنی موجودی که در نظامهای بشری از هر فخری عاری بوده است.
اکنون باز خدای ابراهیم، فاطمه را انتخاب کرده است... در جامعهای که ننگ دختر بودن را تنها زنده به گور کردنش پاک میکرد و بهترین دامادی که هر پدری آرزو میکرد، نامش «قبر» بود... و محمد میدانست که دست تقدیر با او چه کرده است و فاطمه نیز میدانست که کیست. این است که تاریخ از رفتار محمد با دختر کوچکش فاطمه در شگفت است و از نوع سخن گفتنش با او و ستایشهای غیر عادیاش از او.
خانه فاطمه و خانه محمد کنار هم است. فاطمه تنها کسی است که با همسرش، علی در مسجد پیامبر، با او هم خانهاند. این دو خانه را یک خلوت دو متری از هم جداکند و دو پنجره روبهروی هم، خانه محمد و فاطمه را به هم باز میکند. هر صبح، پدر دریچه را میگشاید و به دختر کوچکش سلام میدهد. هرگاه به سفر میرود، در خانه فاطمه را می زند و از او خداحافظی میکند. فاطمه، آخرین کسی است که از او وداع میکند و هرگاه از سفر باز میگردد، فاطمه، اولین کسی است که به سراغش میرود. در خانه فاطمه را میزند و حال او را میپرسد. در برخی متون تاریخی تصریح دارد که: «پیغمبر چهره و دو دست فاطمه را بوسه میداد».
اینگونه رفتار بیشتر از تحبیب و نوازش دختری از جانب پدر مهربانش معنی دارد."پدری دست دختر را میبوسد"، «آن هم دختر کوچکش را». چنین رفتاری در چنان محیطی یک ضربه انقلابی بر خانوادهها و روابط غیر انسانی محیط بوده است.
«پیغمبر اسلام دست فاطمه را میبوسد». چنین رفتاری، راه به عظمت شگفت فاطمه میگشاید و بالاخره چنین رفتاری از جانب پیغمبر به همه انسانها و انسانهای همیشه می آموزد که از عادات و اوهام تاریخی و سنتی نجات یابند. به مرد میآموزد که از تخت جبروت و جباریت خشن و فرعونیاش در برابر زن فرود آید و به زن اشاره میکند که از پستی و حقارت قدیم و جدیدش که تنها ملعبه زندگی باشد، به قله بلند شکوه و حشمت انسانی فراز آید! این است که پیغمبر، نه تنها به نشانه محبت پدری، بلکه همچون یک «وظیفه»، یک «مأموریت خطیر» از فاطمه تجلیل میکند...
فاطمه یک «زن» بود، آنچنان که اسلام میخواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر، خود رسم کرده بود و او را در کورههای سختی و فقر و مبارزه و آموزشهای عمیقو شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود. وی در همه ابعاد گوناگون «زن بودن»، نمونه شده بود:
فریبا ابتهاج - طیبه اسدی
۱) واخ، یوآخیم، جامعه شناسی دین، ترجمه: دکتر جمشید آموزگار.
۲) مسجد جامعی، احمد، فرهنگ در میانه اراده سیاسی و واقعیت عینی، مجموعه مقالات گردهمایی ساماندهی فرهنگی.
۳) اورعی، صدیق، فرهنگ عفاف، آسیبها و راهکارها، در گفتوگو با مجله پیام زن، شماره ۱۵۷.
۴) سایت اینترنتی انستیتو اریکسون - www.erikson.edu/home.asp.
۵) سایت اینترنتی انستیتو گلاسر - www.glasser.com.
۶) شریعتی، علی، فاطمه فاطمه است.
۷) سخنرانی دکتر آیینه وند، موسسه گفتوگوی تمدنها، به مناسبت ولادت حضرت زهرا(س)، تیر ۱۳۸۵.
۸) باقری، شهلا، پژوهش «جایگاه زن در کتابهای درسی نظام جدید»، به سفارش: شورای عالی انقلاب فرهنگی.
۹) زلفعلی فام، جعفر، پایاننامه کارشناسی ارشد «پذیرش نقشهای اجتماعی غیرسنتی و شکل گیری هویت اجتماعی با تمرکز بر دختران دانشجو در استان گیلان»، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان، ۱۳۸۳.
۱۰) سروش، محمد، طلاق ولایی، مجله پیام زن، شماره ۹۱ ویژه نامه یکصدمین ولادت حضرت امام خمینی، مهر ۱۳۷۸، ص ۸۳ .
۱۱) سبحانی، محمد تقی، الگوی جامع شخصیت زن مسلمان.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست