دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

عوامل همكاری و اعتماد بین مردم و حكومت از دیدگاه نهج البلاغه


عوامل همكاری و اعتماد بین مردم و حكومت از دیدگاه نهج البلاغه

پیش از آنكه عوامل همكاری و اعتماد بین مردم و حكومت را از دیدگاه نهج البلاغه بررسی كنیم لازم است رابطه حكومت با مردم را از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار دهیم

پیش از آنكه عوامل همكاری و اعتماد بین مردم و حكومت را از دیدگاه نهج البلاغه بررسی كنیم لازم است رابطه حكومت با مردم را از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار دهیم.

● رابطه حكومت با مردم

در حكومتهای استبدادی و اشرافی رابطه مردم با حكومت رابطه برده‏دار و برده است. اگر احیانا امكاناتی برای آنها فراهم میكنند برای این است كه با پروار كردن آنها بهره بیشتری ببرند چنانكه تأسیس مدارس و بیمارستانها، بوجود آوردن راههای شوسه و راه آهنها، كارگاهها و كارخانه‏ها و... از طرف جهان سرمایه‏داری در كشورهای جهان سوم برای این منظور است نه خدمت به آنها.

در حكومتهای مردم بر مردم به معنی غربی آن، دولت مجری خواسته‏های مردم است اگر چه خلاف مصلحت آنها و زشت‏ترین كارها باشد مثلا هرگاه اكثریت مردم رأی به جواز رابطه جنسی و... بدهند، دولت خود را موظف به اجرای آن میداند همان گونه كه در سوئد و انگلستان مرسوم است.

اما در حكومت اسلامی رابطه مردم با حكومت رابطه ابوّت و بنوت (پدر فرزندی) است. چنانكه می‏دانیم عالیترین نوع عواطف، عاطفه پدری و مادری است.

اما این عاطفه در مقام تعلیم و تربیت فرزندان نباید حاكم مطلق باشد.

پدر و مادر در عین آنكه فرزندانشان را حتّی بیشتر از خود دوست می‏دارند، اما رعایت مصلحت آنان را باید بیشتر از همه چیز دوست بدارند. اگر فرزندی مرتكب خلاف شود تنبیهش كنند و اگر غذایی برایش مضرّ باشد از خوردن آن منعش نمایند بر انجام بعضی كارها تكلیفش كنند و... حكومت اسلامی نیز باید رفتارش با مردم بر همین اساس باشد، در عین آنكه آحاد ملّت را فرزند خود میداند و به آنها عشق می‏ورزد، هیچگاه اجازه ندهد احدی مرتكب خلاف شده از زیر بار تكالیف مقرّره كه حافظ منافع و مصالح امّت اسلامی است شانه خالی نماید.

علی علیه السّلام در فرمان تاریخیش به مالك اشتر بر این رابطه چنین تأكید میكند: ثمّ تفقّد من أمورهم ما تتفقّد الوالدان من ولدهما. آن گاه از آنان آن گونه تفقّد كن كه پدر و مادر از فرزندشان تفقّد و دلجویی می‏كنند.

امام باقر علیه السّلام در ضمن بیان خصائص رهبر جامعه اسلامی از قول رسول خدا نیز به این حقیقت تأكید دارد: لا تصلح الإمامهٔ الّا لرجل فیه ثلاث خصال: ورع یحجزه عن معاصی اللّه و حلم یملك به غضبه و حسن الولایهٔ علی من یلی حتّی یكون لهم كالوالد الرّحیم .

● امامت جز برای مردی كه دارای خصلتهای سه گانه زیر باشد شایسته نیست:

۱) پرهیزگاری و ورعی كه او را از گناه الهی بازدارد.

۲) حلم و بردباریی كه بدان وسیله خشم خود را تحت كنترل خود در آورد.

۳) حسن سرپرستی نسبت به مردمی كه امامت آنها را بعهده دارد تا جائی كه نسبت به آنان همانند پدری مهربان باشد.

این رابطه مبتنی بر لطف و محبّت نه تنها با افراد مسلمان و حكومت اسلامی است بلكه همه آحاد ملت در صورتی كه به قوانین مملكت احترام بگذارند از این رفتار انسانی و لطف و مهربانی برخوردار خواهند بود.

علی علیه السلام در فرمانی كه برای مالك اشتر، هنگامی كه او را استاندار مصر نمود، نوشت در این باره چنین دستور داد: و أشعر قلبك الرّحمهٔ للرّعیّهٔ و المحبّهٔ لهم و اللّطف بهم و لا تكوننّ‏علیهم سبعا ضاریا تغتنم أكلهم فإنّهم صنفان إمّا اخ لك فی الدّین أو نظیر لك فی الخلق .

قلب خویش را نسبت به ملّت خود مملّو از رحمت و محبّت و لطف كن و همچون حیوان درنده‏ای نسبت به آنان مباش كه خوردن آنان را غنیمت شماری زیرا آنان دو گروهند: یا برادران دینی تواند و یا از نظر آفرینش انسانهایی همانند تو.

حال باید دید چه عواملی می‏تواند این رابطه را ناگسستنی و مستحكم سازد برای استحكام این رابطه مقدّس- رابطه حكومت و مردم- از دیدگاه اسلام و نهج البلاغه عواملی وجود دارد كه ذیلا به اهمّ آنها اشاره می‏شود:

۱) پذیرش مسئولیّت، تنها بر اساس تكلیف الهی:

در مكتب علوی پذیرش مسئولیت زعامت جامعه اسلامی، مانند دیگر مسئولیّتها تنها بخاطر انجام وظیفه و تكلیف الهی است نه برای ریاست كردن و یا سوء استفاده نمودن و یا بهره‏مندی از منافع زودگذر آن. علی علیه السّلام آنجا كه از رمز قبول زعامت جامعه اسلامی سخن می‏گوید بر این حقیقت تأكید میكند: أما و الّذی فلق الحبّهٔ و برأ النّسمهٔ لولا حضور الحاضر و قیام الحجّهٔ بوجود النّاصر و ما أخذ اللّه علی العلماء أن لا یقارّوا علی كظّهٔ ظالم و لا سغب مظلوم لألقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بكأس أوّلها و لألفیتم دنیاكم هذه أزهد عندی من عفطهٔ عنز. آگاه باشید سوگند به خدائی كه دانه را شكافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود كه جمعیّت بسیاری گرداگرد مرا گرفته و به یاریم قیام كرده‏اند و از این جهت حجّت بر من تمام نشده بود، و اگر نبود عهد و پیمانی كه خداوند از علماء و دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان، سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها می‏ساختم و از آن صرفنظر می‏نمودم و آخر آن را با جام آغازینش سیراب می‏كردم، آن وقت خوب می‏فهمیدید كه دنیای شما در نظر من بی‏ارزشتر از آبی است كه از بینی بز ماده‏ای بیرون آید.

چنانكه ملاحظه می‏فرمائید: اگر تكلیف الهی بر علماء و دانشمندان هر جامعه نبود كه در برابر شكمبارگی ستمگران و محرومیّت ستمدیدگان سكوت نكنند، ریاست طلبی و بهره‏مندی از مظاهر زندگی مادّی نمی‏توانست انگیزه قیام امیر المؤمنین‏

علیه السّلام برای تصدی زعامت جامعه اسلامی باشد.

در غیر این صورت همان گونه كه در ابتدای امر بعد از وفات رسول اللّه بخاطر مصالح عمومی اسلام و مسلمین از اقدام به این امر خودداری كرده بود، در پایان نیز از قبول آن خودداری میكرد. تنها انگیزه او برای پذیرش این مسئولیّت خطیر، همان تكلیف الهی بود و بس.

و نیز آن حضرت آنجا كه علّت اصرار خویش را در امر حكومت بر مردم بیان میكند به این حقیقت چنین تصریح می‏نماید: اللّهمّ إنّك تعلم أنّه لم یكن الّذی كان منّا منافسهٔ فی سلطان و لا التماس شی‏ء من فضول الحطام و لاكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك فیأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطّلهٔ من حدودك بار خدایا تو می‏دانی آنچه ما انجام دادیم نه برای این بود كه ملك و سلطنتی بدست آوریم و نه برای این كه از متاع دنیا چیزی تهیّه كنیم بلكه بخاطر این بود كه نشانه‏های از بین رفته دینت را بازگردانیم و آثار اصلاح را در بلادت آشكار سازیم تا بندگان مظلومت در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررّاتی كه بدست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی گردد.

آری در مكتب اسلام، قبول مسئولیّتها تنها بعنوان یك تكلیف الهی است نه برای ریاست و اظهار قدرت و بهره‏گیری از مظاهر زود گذر دنیا كه در آن صورت از كفش وصله‏داری بی‏ارزشتر خواهد بود.

عبد اللّه بن عبّاس می‏گوید: در منزل «ذی قار» بر امیر مؤمنان وارد شدم در حالی كه كفش خود را وصله میكرد. به من فرمود: قیمت این كفش چقدر است گفتم: قیمتی ندارد. فرمود: «و اللّه لهی أحبّ الیّ من إمرتكم الّا أن اقیم حقّا أو أدفع باطلا. » به خدا سوگند، همین كفش بی‏ارزش، برایم از حكومت بر شما محبوبتر است، مگر این كه با این حكومت حقّی را به پای دارم و یا باطلی را دفع نمایم.

بنا بر این وقتی كه ملّت احساس كرد مسئولین حكومت اسلامی تنها بعنوان انجام وظیفه و اقامه حق و دفع باطل مسئولیّتها را قبول كرده‏اند و مقام و منصب، پیش آنان پشیزی ارزش ندارد، طبعا همكاریهای لازم را با آنان مبذول و به آنها اعتماد خواهند داشت.

۲) تقسیم پستها بر اساس لیاقت:

از ویژگیهای حكومت اسلامی اینست كه پستها را بر اساس لیاقت و شایستگی تقسیم میكند، از شخص اوّل حكومت اسلامی كه همان امام و ولیّ فقیه است تا دیگر مسئولان و كارگردانان حكومت اسلامی باید شایسته‏ترین و خدمت‏گزارترین افراد برای ملّت باشند.

بنظر شیعه، امام و جانشین پیغمبر كه زعامت كشور اسلامی را بعهده دارد شایسته‏ترین فرد روی زمین است كه از جمیع فضائل علمی و اخلاقی و غیره در درجه كمال و عصمت برخوردار و از هرگونه رذائل به دور است. سید الشّهداء ابی عبد اللّه الحسین علیه السّلام، هنگامی كه مسلم بن عقیل را بعنوان نماینده خود بسوی مردم كوفه می‏فرستاد در پاسخ نامه مردم كوفه ویژگیهای امام مسلمین را چنین مشخص میكند.

فلعمری ما الامام الّا بالكتاب، القائم بالقسط، الدّائن بدین الحقّ، الحابس نفسه علی ذات اللّه. .

بجانم سوگند كسی شایستگی مقام رهبری و امامت مسلمین را ندارد مگر آنكه دارای ویژگیهای زیر باشد:

۱) بر طبق كتاب خدا حكم كند.

۲) برای برقراری قسط و عدل قیام نماید.

۳) به دین راستین حقّ پای بند باشد.

۴) خود را وقف خدمت در راه خدا كند.

نیز از حضرت علی علیه السّلام در مورد صفات و مشخصّات حكومت اسلامی چنین آمده است: و قد علمتم أنّه لا ینبغی أن یكون الوالی علی الفروج و الدّماء و المغانم و الاحكام و امامهٔ المسلمین البخیل، فتكون فی اموالهم نهمته و لا الجاهل فیضلّهم بجهله، و لا الجافی فیقطعهم بجفائه، و لا الحائف للدّول فیتّخذ قوما دون قوم، و لا المرتشی فی الحكم فیذهب بالحقوق و یقف بها دون المقاطع، و لا المعطّل للسّنّهٔ فیهلك الأمّهٔ. شما می‏دانید آن كس كه در منصب امامت مسلمین بر نوامیس، خونها، غنائم و احكام‏تسلّط دارد، نباید بخیل باشد تا در جمع آوری اموال آنان برای خویش حرص ورزد و نباید جاهل و نادان باشد تا با جهلش آنان را گمراه كند و نه جفاكار تا پیوندهای آنها را از هم بگسلد و به نیازهای آنان پاسخ نگوید و نه ستمكار كه در اموال و ثروت آنان حیف و میل نماید و گروهی را بر گروه دیگر مقدم دارد و نه رشوه‏گیر در قضاوت تا حقوق را از بین ببرد و در رساندن حق به صاحبانش كوتاهی ورزد و نه آن كس كه سنّت پیامبر را تعطیل كند و بدین سبب امّت را به هلاكت بیفكند.

در زمان غیبت امام معصوم، زعامت مسلمین بر عهده فقیه عادل و با تقوی و آگاه به زمان، شجاع و مدیر و مدبّر است كه امام عسكری علیه السّلام قسمتی از ویژگیهای او را چنین معرفی می‏فرماید: فأمّا من كان من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لأمر مولاه فللعوام ان یقلّدوه. هرگاه فقیهی خویشتن‏دار، دیندار، مخالف با هوای نفس، مطیع فرمان مولا بود، مردم موظّفند از او پیروی نمایند.

زین العابدین قربانی‏


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.