پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

تسبیحات اربعه


تسبیحات اربعه

سبحان الله پاک و منزه است خدا, و الحمد لله و ستایش و سپاس مخصوص خداست, و لا اله الا الله و معبودی بجز خدا نیست, و الله اکبر و خدا بزرگترین است

پیش از آنکه به ترجمه ذکر رکوع و سجود بپردازیم، جملاتی را که در رکعتهای سوم و چهارم نماز، در حال ایستاده باید تکرار کرد توضیح می دهیم.این جملات، چهار«ذکر»اند و گویای چهار حقیقت درباره خداوند:

▪ سبحان الله: پاک و منزه است خدا، و الحمد لله-و ستایش و سپاس مخصوص خداست، و لا اله الا الله-و معبودی بجز خدا نیست، و الله اکبر-و خدا بزرگترین است.

دانستن این چهار خصوصیت در شکل گرفتن یک تلقی درست و کامل از توحید دارای تاثیری عمیق است.زیرا هر یک از این چهار خصوصیت یک بدنه و یک نما از عقیده توحید را نشان می دهد.

تکرار این جملات فقط بدان خاطر نیست که بر معرفت ذهنی انسان و آگاهی و اطلاع او افزوده شود بلکه دانستن صفات و خصوصیات خدا و تکرار ذکر خدا، بزرگترین فایده اش باید این باشد که در انسان حرکتی و مسئولیتی پدید آورد و وظیفه و تکلیفی فراخور آن حقیقتی که بدان معرفت یافته بر دوش او بگذارد.

به طور کلی عقاید اسلامی باید در خارج از ذهن و در صحنه زندگی منشا عمل و حرکت باشند، زیرا این عقاید صرفا از جنبه ذهنی و مجردشان نیست که دارای اعتبارند بلکه بیشتر به این دلیل که ناظر به زندگی انسانها و نقشبند زندگی و عمل فرد و جامعه اند، در اسلام معتبر شناخته می شوند.

درست است که هر عقیده اسلامی در معنا شناخت یک واقعیت است ولی تنها آن عقایدی در اسلام حتمی و لازم الاعتقاد شمرده شده اند که در صورت قبول و گرویدن بدان تعهدی برای انسان به وجود آید و وظیفه و تکلیفی جدید بر دوش او نهاده شود.

عقیده به وجود خدا از این گونه است.اعتقاد به بودن و نبودن خدا، هر کدام، شکلی مخصوص برای زندگی و عمل به وجود می آورد.فردی یا جامعه ای که به راستی معتقد به وجود خداست به نوعی و شکلی زندگی می کند و فرد و جامعه ای که این حقیقت را منکر است به نوع و شکل دیگری.

اگر انسان معتقد شد که او و جهان را قدرتی با اراده و از روی شعور و حکمت آفریده است، ناگزیر معتقد می شود که این آفرینش برای مقصودی و دارای «جهت »و«غایتی »است و می پذیرد که او در رسیدن به این مقصد و غایت دارای نقشی و متحمل مسئولیتی است.و همین احساس تعهد و مسئولیت است که او را به کار و تلاش و پویش و تحمل بارهای سنگین وادار می کند و، او از همه، احساس رضایت و خرسندی می کند.

همچنین است عقیده به معاد، نبوت، امامت و...که هرکدام مسئولیتها و تکالیفی را بر دوش معتقد می نهد و مجموعا راه و برنامه و خط مشی کلی زندگی او را مشخص و ممتاز می سازد. اگر مشاهده می شود که در واقعیت خارجی، آنان که خود را معتقد به این اصول فکری می دانند با آنان که از آنها بی اطلاع و بدانها بی اعتقادند، یکسان و یکرنگ زندگی می کنند، این بر اثر نداشتن آگاهی درست یا ریشه دار نبودن ایمان و قبول آنان است.

در مواقع حساس و در نقطه عطفهای زندگی است که صف معتقدان واقعی از مقلدان ناآگاه و فرصت طلب جدا می شود. اکنون با این نگرش، برمی گردیم به مفاد و محتوای این چهار ذکر:

▪ سبحان الله

خدا پیراسته و پاک است.از داشتن شریک، از ظلم، از مخلوق بودن، از انجام کاری بر خلاف حکمت و مصلحت، از همه نقایص و کمبودها و پلیدیهایی که در موجودات هست و از همه صفاتی که لازمه مخلوق بودن و«ممکن »بودن است.

با گفتن این جمله و یادآوری این خصوصیت برای خدا نمازگزار می فهمد و به یاد می آورد که در مقابل چه موجودی و چه ذات قابل ستایشی به کرنش و تعظیم برخاسته است.احساس می کند تعظیم و تواضع او در برابر نیکی و کمال مطلق است.آیا کسی از اینکه به پاکی و نیکی و زیبایی مطلق احترام بگذارد احساس حقارت می کند؟

نماز اسلام چنین چیزی است.تواضع وتعظیمی است در برابر اقیانوس بیکرانه ای از خوبیها و کمالها و جمالها، تعظیمی نیست که انسان را سرشکسته کندو از کرامت و عزت انسانی او بکاهد، ستایشی نیست که آدمی را حقیر و خوار سازد.مگر انسان چیزی جز«درک کننده زیبایی و کمال و جوینده آن »است؟پس طبیعی است که در برابر کمال مطلق به خاک افتد و ذاتی را که دارنده آن است با تمام وجود خود پرستش و ستایش کند.این پرستیدن و ستودن او را به راه کمال و نیکی و زیبایی می کشاند و حرکت زندگی او را در این جهت و در این سو قرار می دهد.

آنان که نماز و عبادت اسلام را مایه خواری و سرشکستگی انسان دانسته و آن را با ستایش قدرتهای مادی مقایسه کرده اند این نکته ظریف را ندیده و ندانسته اند که: ستایش و بزرگداشت نیکی و پاکی، خود از نیرومندترین انگیزه های نیکی و پاکی است. و این نکته ای است که ذکر سبحان الله، یادآور پاکی و نزاهت خدا، به ما می آموزد.

▪ و الحمد لله

بشر در سراسر تاریخ پر ملال زندگی اش همواره به خاطر برخورداریهای گوناگون، به خاطر گرفتن امتیازهای کوچک و بزرگ، به خاطر چند روزی بیشتر زیستن و حتی در موارد بسیار، به خاطر نان بخور و نمیرش در برابر کسانی که در خلقت با او برابر بوده و هیچ مایه اصیلی را از او بیشتر و سرشارتر نداشته اند زبان به ستایش و سپاس می گشوده و تن و جان خود را تسلیم صاحب نعمتان می کرده است.چون نعمت را متعلق به نعمت خوارگان می دانسته، در طلب نعمت بردگی صاحب نعمت را پذیرا می شده است، بردگی تن یا بردگی روح و فکر را.

به یادآوردن اینکه «همه سپاسها و ستایشها از آن خداست »می فهماند که نعمتها نیز همه از آن خداست.پس هیچ کس به حقیقت مالک چیزی نیست تا از آن راه بتواند، و حق داشته باشد، کسی را اسیر و مطیع و بنده خویش سازد.به روحهای ضعیف و دلهای مسحور و چشمهای فریفته نعمت نیز می آموزد که رحمت و بخشش ناچیز صاحبدولتان و اربابان عالم را به چیزی نگیرند، از آنان ندانند، در برابر آن تن به بردگی ندهند، محرومیت از آن را تحمل نکنند و دارنده و محتکر آن را غاصب و متجاوز بدانند.

▪ و لا اله الا الله

این، شعار اسلام است که یکسره نموداری است از جهان بینی و ایدئولوژی این مکتب. در این شعار یک «نفی »وجود دارد و یک «اثبات ».

نخست، همه قدرتهای طاغوتی و غیر خدایی را نفی می کند.خود را از یوغ بردگی هر نیروی اهریمنی نجات می دهد.هر دست و بازویی را که به شکلی او را به راهی می کشاند قطع می کند.هر قدرتمندی جز خدا و هر نظامی جز نظام الهی و هر انگیزه ای جزانگیزه های خداپسند را به دور می ریزد و با این نفی پرشکوه خود را از همه زبونیها و ذلتها و اسارتها و بندها و بندگیها می رهاند.و آن گاه فرمان و اراده خدا را-که فقط در قالب یک «نظام الهی »یعنی یک جامعه اسلامی به معنای واقعی قابل لمس و قابل پیاده شدن است-بر وجود خویش فرمانروا می سازد و بندگی خدا را که با هیچ بندگی دیگری سازگار نیست می پذیرد.

بندگی خدا یعنی سامان زندگی را طبق فرمان حکیمانه خدا تدارک دیدن و در نظام الهی که خطوط اصلی آن طبق دستور خدا ترسیم شده باشد، زیستن.یا با همه قدرت و تلاش ممکن در جهت ایجاد چنین نظامی و چنان سامانی حرکت کردن.

نظامهای دیگر، نظامهایی که بر شالوده یک تفکر بشری بنا شده است، به این دلیل که از جهالت و بی اطلاعی و کج اندیشی و احیانا غرض ورزی خالی نیست، نمی تواند بشر را کامیاب سازد و او را به کمال مطلوب انسانی اش برساند.

فقط جامعه و نظام الهی است که چون از حکمت و رحمت خدا سرچشمه گرفته و با آگاهی از نیازهای انسان و از آنچه می تواند برآورنده این نیازها باشد طرح ریزی شده می تواند محیط مساعد و مناسبی باشد برای رشد این نهالی که نامش «انسان »است.

دشمن نظامهای دیگر نیستیم، دلسوز آنهاییم.این سخن انبیا است و انبیای خدا، پدران دلسوز بشرند.به سازندگان و طراحان خانه هایی که بشر می باید در آن زیست کند، یعنی به پدیدآورندگان و بانیان نظامهای اجتماعی، می آموزند و پند می دهند که:بشر جز در نظام الهی و توحیدی کامروا نبوده و نخواهد بود.تاریخ ثابت کرده است و دیده ایم و می بینیم که در نظامهای غیر خدایی انسانیت چه می کشد و انسانها چگونه مسخ شده و به چه روزی دچار گشته اند.

▪و الله اکبر

پس از آن نفی ها، یک انسان عادی که هنوز با واقعیتهای جاهلی دست به گریبان است، احساس غربت و وحشت می کند و خود را تنها می یابد.او از طرفی در مد نگاه خود همه بنیانهایی را که تا این لحظه استوار به نظر می رسید در حال فرو ریختن مشاهده می کند ولی از طرفی جاهلیت، به سطبری یک کوه، خود را به او نشان می دهد و به رخ او می کشد.

همان چیزهایی که او آنها را نفی کرده است، بودن خود را به چشم او و در معرض تماشای او در می آورندو او را به هراس می افکنند.

درست در همین لحظه است که او می گوید:الله اکبر-خدا بزرگتر است:از همه چیز، از همه کس، از همه قدرتها و قدرتمندیهایشان و، از آنکه بتوان او را به وصف آورد.طراح سنتها و قانونهای تکوینی جهان، چه در طبیعت و چه در تاریخ، اوست.پس پیروزی نهایی که در گرو سازگاری با این قوانین و سنتهاست، تنها در پایبندی به فرمان او میسر است و بندگان و فرمانبران او تنها جبهه پیروزمند در کشمکش تاریخی بشریت اند. و محمد-صلی الله علیه و آله: این حقیقت را خوب می دانست و با همه وجودش به آن ایمان داشت و آن را لمس می کرد.از آن رو یک تنه در برابر همه گمراهان مکه، بل در برابر همه جهان، ایستاد.

و چنانکه از انسان برجسته ای در حد او گمان می رود چندان پایداری کرد که کاروان گمراه بشر را از دنباله روی ذلتبار قدرتهای طاغوتی رها ساخت و در مسیر فطری که مسیر تکامل است، به راه انداخت.

کسی که در برابر قدرتگونه های بشری خود را کوچک و ضعیف و بی اراده می یابد، اگر بفهمد و بداند که برترین قدرتها خداست دلش اطمینان و آرامش می یابد و در باطنش نیرویی بیسابقه شعله می کشد، و همین است که او را برترین و نیرومندترین می سازد. این بود خلاصه ای از مفاد و محتوای چهار جمله ای که در رکعتهای سوم و چهارم نماز در حال ایستاده تکرار می شود.