سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

غم را به رگبار خنده ببند!


غم را به رگبار خنده ببند!

مگذار غم سراسر سرزمین روحت را به تصرف خویش درآورد... به خدایم قسم که می‌دانم چه دلائل استواری برای افسرده بودن وجود دارد؛ اما این را نیز به خدایم قسم می‌دانم که زندگی، در روزگار …

مگذار غم سراسر سرزمین روحت را به تصرف خویش درآورد... به خدایم قسم که می‌دانم چه دلائل استواری برای افسرده بودن وجود دارد؛ اما این را نیز به خدایم قسم می‌دانم که زندگی، در روزگار ما درافتادنی‌ست خیره سرانه و لجوجانه با دلایل استواری که غم در رکاب خود دارد. غم بسیار دشمن تا بن دندان مسلح ماست.

اگر به خاطر تزکیه روح قدری غمگین باید بود که البته باید بود ضرورت است که چنین غمی، انتخاب شده باشد نه تحمیل شده. غصه منطق خود را دارد. نه؟ علیه منطق غصه حتی اگر منطقی‌ترین منطق‌هاست، آستین هایت را بالا بزن!

غم محصول نوع روابطی است که درجامعه شهری ما و در جهان ما وجود دارد. نه؟ علیه محصول علیه طبیعت، و علیه هرچیز که غم را سلطه گرانه و مستبدانه به پیش می‌راند، بر پاباش! زمانی که اندوه به عنوان یک مهاجم بدقصد می‌آید، حق آن است که چنین مهاجمی را به رگبار خنده ببندی.

عزیز من! قایق کوچک دل به دست دریای پهناور اندوه مسپار! لااقل بادبانی برافراز و پارویی بزن و برخلاف جهت باد تقلایی کن!

نویسنده: نادر ابراهیمی