دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

حکمت متعالیه, انسان متعالی پرورش می دهد


حکمت متعالیه, انسان متعالی پرورش می دهد

بنیادهای فلسفه سیاسی متعالیه از دیدگاه آیت الله جوادی آملی

مکتب حکمت متعالیه که به دست صدرالمتألهین، نظام و قوام یافته است، از جمله مکاتب پرطرفدار فلسفه اسلامی به شمار می‌رود که در کنار ۲ مکتب دیگر فلسفه اسلامی؛ چون مشاء و اشراق، تداوم‌بخش حیات فلسفی در جهان اسلام و ایران است. از آنجا که بازشناسی، بازخوانی و بازسازی این مکتب و مبانی آن، حائز اهمیت است، در این نوشتار به بنیاد حکمت سیاسی متعالیه از دیدگاه آیت‌الله جوادی‌آملی، حکیم متأله حکمت متعالیه معاصر خواهیم پرداخت.

توامانی جهان‌بینی با حکمت متعالیه از دیدگاه آیت‌الله جوادی‌آملی، هر حکمتی، مساله اخلاق، تدبیر منزل و سیاست کشور را به مثابه حکمت عملی همراه خود دارد؛ چرا که از دیدگاه ایشان، جهان‌بینی بدون جهان‌سازی، انسان‌سازی و جامعه‌سازی، صرفا سلسله‌ای از مفاهیم مجرد و خشک است. به باور ایشان، جهان‌بینی برای آن است که انسان از این مثلث(یعنی جهان، انسان و ربط انسان و جهان) باخبر شود، اینها را بسازد و خود مطابق با این ساختار حرکت کند؛ بنابراین می‌توان این گونه نتیجه گرفت که از نظرگاه ایشان، قهرا هر جهان‌بینی یا هر حکمت برای خود یک حکمت عملی خاص (یعنی اخلاق خاص، تدبیر خاص و سیاست خاص) خواهد داشت.

● مبانی علم، پاسخگوی مسائل آن علم

آیت‌الله جوادی قائل به این است که امکان دارد مسائل فراوانی در سیاست، اخلاق یا تدبیر منزل پیش آید؛ بنابراین باید این مسائل را بر مبانی اصلی آنها عرضه و بر آن اساس استنباط کرد. ایشان معتقدند مسائلی که برای فلسفه اعم از فلسفه مشاء، اشراق و حکمت متعالیه ایجاد می‌شود، مبانی اصلی فلسفه بدان پاسخ می‌دهد.

‌● تلاش برای نیل به مرحله اجتهاد

ایشان در این باب باور دارند که رهبران الهی به ما اجازه ایستایی، سکون و جمود نداده‌اند، بلکه فرموده‌اند نه تنها تلاش و کوشش کنید تا عالم شوید، بلکه بکوشید معلم دیگران بشوید. به باور ایشان، محققان حوزه و دانشگاه غیر از اصل «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه»، مکلّف به اصل اجتهاد هستند. آن گونه که ایشان، اجتهاد را توضیح می‌دهند، اجتهاد به معنای صرف یادگیری نیست، بلکه مراد این است که در فلسفه و علوم امثال آن، صاحب نظر و فتوا شوید. ایشان قائل به این هستند که تحصیل علم تقلیدی بر هر فرد مکلفی واجب است و تحصیل علم تحقیقی و اجتهادی برای افراد مستعد واجب است یا به نحو عینی یا به نحو کفایی.

● کیفیت مجتهد شدن

ایشان در پاسخ به این پرسش که چگونه مجتهد شویم، می‌گویند: پاسخ این سوال در کلام امامان دین بیان شده است.چنان که از حضرت امام رضا(ع)، روایتی را بدین مضمون نقل می‌کنند که بر ما واجب است که مجتهد تربیت کنیم و بر شما واجب است مجتهد شوید؛ بنابراین دائما در کنار سفره علمی دیگران نشستن را نمی‌توان عمل کردن به دستور ائمه دانست؛ چرا که این تنها یادگرفتن است. اما آن گونه که آقای جوادی بیان می‌کنند براساس کلام امامان معصوم علیهم‌السلام می‌توان راه اجتهاد را شناخت. بدین ترتیب که ما سلسله‌ای از مواد، مبانی و منابع را در اختیار داریم، همان‌گونه که در هر اجتهادی این‌گونه است.

نکته‌ای که اینجا حائز اهمیت است این که ایشان، مبانی و منابع را از یکدیگر متمایز و متفاوت دانسته و کتاب و سنت را از منابع دانسته و مسائلی همچون این که آیا برائت عقلی و نقلی داریم و... را در زمره مبانی قلمداد می‌کند. بنابراین ایشان، مبانی حکمت متعالیه را برگرفته از منابعی همچون وحی الهی، کتاب، سنت و عقل برهانی دانسته و قائل به این است که این راه اجتهاد است. در نتیجه، ایشان چنین نتیجه می‌گیرند که ما نباید توقع داشته باشیم حکمت متعالیه، مواد فرعی سیاست ما را نیز تبیین کند؛ همان گونه که نباید توقع داشته باشیم که مواد فقهی را در کتاب جواهر پیدا کنیم، اما مبانی آن مواد فقهی را در جواهر می‌یابیم و براساس آن مبانی، احکام مستحدثه‌ای همچون بیمه، تلقیح مصنوعی، فروش اعضا و مرگ مغزی و... را می‌فهمیم.

● انسان، محور حکمت متعالیه

آیت‌الله جوادی در تبیین این مطلب می‌فرمایند حکمت متعالیه نیز همچون دیگر حکمت‌ها، جزو علوم انسانی به شمار می‌رود. در علوم انسانی، عنصر محوری، انسان است و مباحث انسان‌شناسی، انسان‌سازی، فرد و جامعه، در آن علوم از جایگاه برجسته‌ای برخوردار است. ایشان در ادامه، قائل به این هستند که از دیدگاه برخی، انسان‌شناسی در حد مفهوم انسان، حیوان ناطق است، است؛ یعنی انسان موجود زنده‌ای است که حرف می‌زند و او هم یکی از حیوانات است. کسانی که این نوع تفکر را دارند، از انسان، جز حیوان نطق کننده تلقی دیگری ندارند و انسان‌شناسی آنها نیز در حد همین است؛ اما در انسان‌شناسی حکمت متعالیه، بحث در این است که انسان بدن و روح دارد.

روح، مجرد و ابدی و انسان، مهاجر و مسافر است. به گفته ایشان، مرگ در این‌گونه انسان‌شناسی، به معنای از پوست به درآمدن است و نه پوسیدن. آیت‌الله جوادی در این باب، تمثیل زیبایی دارند و می‌فرمایند کسی که انسان را خلق کرد، یک دفترچه راهنما به نام قرآن برای او آفرید تا بداند چگونه از آن بهره‌برداری کند. از دیدگاه ایشان، انسان با مردن نمی‌پوسد، بلکه تازه از پوست به در می‌آید و بعد از مرگ، همه عقاید، اخلاق و اعمالش، یکی پس از دیگری ظهور می‌کند.

بنابراین می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که حکمت متعالیه، سیاست را برای اداره دنیا به‌گونه‌ای که انسان‌شناسی غربی تصور می‌کند، نمی‌خواهند؛ چنان که به تعبیر آیت‌الله جوادی ممکن است عده‌ای باغ وحش منظمی داشته باشند. اگر این حیوانات بخوبی تحت تعلیم و تربیت قرار گیرند، به کسی کاری ندارند، اما همین که از باغ وحش در آمدند، مهاجم می‌شوند؛ بنابراین حکمت متعالیه، سیاست متعالیه دارد؛ زیرا انسان متعالی پرورش می‌دهد و اگر از حکیم متعالی سوال شود که الانسان ماهو؟ او پاسخ نمی‌دهد که الانسان حیوان ناطق، بلکه می‌گوید حی متأله.

بنابراین از دیدگاه آیت‌الله جوادی‌آملی، سیاست از علوم انسانی است و تا انسان شناخته نشود، سیاست همچنان ناشناخته باقی خواهد ماند. بر این اساس، شناخت متدانی، سیاست متدانی و شناخت متعالی، سیاست متعالیه دارد. شناخت متدانی، انسان متدانی و سیاست متدانی براساس «رستگاری امروز از آن کسی است که برتری خودش را اثبات کند» (آیه ۶۴ سوره طه) فهمیده می‌شود؛ همان طور که شناخت متعالی، سیاست متعالی و انسان متعالی براساس آیات کریمه «که هر کس نفس خود را تزکیه کرده، رستگار شده»‌ (آیه ۹ سوره شمس) و «به راستی هرکس پاکدلی پیشه کرده رستگار شده» (آیه ۱۴ سوره اعلی) و... است.

● استخراج مواد از مبانی و مبانی از منابع

ایشان در اینجا می‌فرمایند ما نه تنها نباید آن مواد را به صورت جزیی و شفاف از مبانی توقع داشته باشیم، بلکه باید مبانی را به صورت جداگانه از منابع بر گیریم. به تعبیر ایشان، مبانی، سرمایه است و باید سرمایه را تنها در راه سرمایه و نه به عنوان درآمد صرف کنیم. آیت‌الله جوادی، مبانی را سرمایه علم دانسته و قائل به این هستند که نباید توقع داشته باشیم مبانی، مشکل مواد و فروع جزیی را حل کند و آن را در این راه هزینه کنیم؛ یعنی هرگاه دست ما از مواد کوتاه بود و خواستیم یک مطلب فلسفی عرضه کنیم، به سراغ آنها برویم.

از حکمت متعالیه توقع نمی‌رود مواد جزیی سیاست را تبیین کند بلکه باید از این ذخیره اساسی، مبانی را استخراج کردچنین کاری نشانگر آن است که ما قدرت اجتهاد نداریم. به هر حال، نظر ایشان این است که ما باید مبانی و مواد را تعیین و با بهره‌گیری از قدرت اجتهاد و بدون این که به حریم مبانی تعدی کرده از مبانی، فروع مورد نیاز را استخراج کنیم. این به عهده سیاست است. در نگاه ایشان، فلسفه سیاسی در مقایسه با حکمت متعالیه مانند پول خرد است، زیرا از دانش‌های جزیی و جزء علوم اعتباری و زیرمجموعه آن جهان‌بینی است. به تعبیر آقای جوادی، ما نمی‌توانیم از جهان‌بینی مطلق که حکمت نظری و فلسفه مطلق است مواد سیاسی را انتزاع کنیم و این کار، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت؛ چون اولا فلسفه سیاسی، یک فلسفه مضاف است و ثانیا خود سیاست، فرعی از فروع حکمت عملی است. از این فلسفه مطلق، نه می‌توانیم فلسفه مضاف برداشت کنیم و نه آن مواد سیاسی را؛ بنابراین از دیدگاه ایشان، هرگز نباید توقع داشته باشیم که در باب سیاست و فلسفه سیاست که فلسفه‌ای مضاف است به طور مستقیم از حکمت متعالیه پاسخ بگیریم. پس در نتیجه این که از دیدگاه آیت‌الله جوادی‌آملی، ما به ۲ دلیل نمی‌توانیم برای تأمین خواسته‌های جزیی و فروع سیاسی، به طور مستقیم به سراغ حکمت متعالیه برویم:

۱) حکمت متعالیه، فلسفه‌ای مطلق و فلسفه سیاسی، فلسفه‌ای مضاف است و هیچ فلسفه مطلقی، جز در ارائه مبانی، پاسخگوی نیاز فلسفه‌های مضاف نیست.

۲) از این میزان و عمق و وسعت حکمت متعالیه نباید توقع داشت که مواد جزیی سیاست را تبیین کند، بلکه باید از این ذخیره اساسی، مبانی را استخراج کنیم. در آن صورت می‌توانیم با آن مبانی، مواد سیاست و امثال آن را بفهمیم.

● روش در مباحث حکمت متعالیه

ایشان در بحث از روش، باور دارند که روش ما روش منطقی است، اما منطق ارسطویی نمی‌تواند بار سنگین حکمت متعالیه و مطالب اساسی آن را بر دوش بگیرد. در دیدگاه ایشان، حکمت متعالیه به یک منطق متعالی نیاز دارد که در آن به غیر از انواع چهارگانه حمل(حمل اولی، حمل شایع، حمل هوهو و حمل ذوهو)، حمل حقیقت و رقیقت نیز مطرح باشد. بنابراین به منطق و روشی غیر از منطق معمولی نیاز است تا بتواند بار حکمت متعالیه را بر دارد و سیاست متعالیه را حل کند.

● حکمت متعالیه، تربیت‌کننده خلیفه‌الله

به باور ایشان، حکمت متعالیه، انسانی تربیت می‌کند که خلیفه‌الله باشد. از دیدگاه ایشان، علما، واسطه انبیا و مردم هستند و براساس گفته‌های صدرا در الشواهد الربوبیه، مجتهدان، این سمت را به عهده دارند. از این رو حتی در عصر حضور امام معصوم هم علما واسطه هستند. در این صورت به تعبیر صدرا، اختلاف مجتهدان با یکدیگر شبیه اختلاف شرایع و مناهج انبیا است؛ با این تفاوت که در انبیا، عصمت مطرح است و در مجتهدان، سخن از عدالت است؛ از همین روست که صدرا برای فقیهی که فیلسوف نباشد، ولایت قائل نیست، بلکه ولایت را برای فقیهی می‌داند که جامع فقهین (فقه اکبر و فقه اصغر) باشد.

بحث دیگری که آیت‌الله جوادی مطرح می‌کند، این است که از نگاه صدرا، جامعه نیز همچون انسان، دارای بعد حیوانی و عقلانی است. بر این اساس، از دیدگاه ایشان، سیاست متعالیه به جوامعی اختصاص دارد که واقعا انسانی هستند. ملاصدرا در بحث رهبری، بیشترین اهمیت را برای تنظیم حقایق و نیازهای سیاسی قائل است و می‌فرماید: موضوعات مربوط به جان مردم، عقاید و مسائل فرهنگی آنها، در اولویت است. پس از آن، مسائل تامین بدن مردم، بهداشتی، تغذیه و اقتصاد در جایگاه دوم قرار می‌گیرد. موضوعاتی نیز که مربوط به مسائل رفاهی و اموال مردم است، در مرتبه سوم جای می‌گیرد. ایشان با ارائه این اولویت‌ها، از دستگاه‌ها می‌خواهد به‌گونه‌ای برنامه‌‌ریزی کنند که در مرحله اول بخش فرهنگی، در مرحله دوم بخش بهداشت و درمان و در مرحله سوم بخش توسعه اقتصادی مورد توجه قرار گیرد و بر این اساس کشور اداره شود.

منابع:

-‌ سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه، دفتر اول، نشست‌ها و گفتگوها، به اهتمام شریف لک‌زایی، پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، ۱۳۸۷.

- ‌چکیده نشست‌ها و مقاله‌های همایش سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه، همو، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۷.

سید جواد میرخلیلی