جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مهاجرت مثبت فرار منفی
![مهاجرت مثبت فرار منفی](/web/imgs/16/151/6xv181.jpeg)
در گیرودار دست و پنجه نرم کردن مردم با انواع مسائل مختلف، از بحران هستهای و انتخابات مجلس گرفته تا تورم و فساد و اخیراً نیز بحران گاز، ظاهراً جای چندانی برای طرح بحثی چون مهاجرت نمیماند، بهویژه آنکه پدیده مهاجرت، حداقل در حال حاضر جهشی نیست و روندی یکنواخت دارد و در نتیجه عادی به نظر میرسد، ضمن اینکه آثار آن معمولاً در میانمدت و بلندمدت دیده میشود و در کوتاهمدت نمودی ندارد و در مقایسه با موضوعات فوری و عاجل حساسیت کمتری را برمیانگیزد اما فراموش نکنیم که پرداختن به علل و پیامدهای مهاجرت احتمالاً میتواند اولویتهای مشکلات جامعه ما را نمایانتر کند.
منظورمان از مهاجرت، بهطور مشخص مهاجرت بینالمللی و از ایران به خارج از کشور است، گرچه و تا حدودی استدلالهای آن برای مهاجرتهای داخلی نیز صادق است. اجمالاً باید گفت که مهاجرت در اصل پدیده مثبتی است، مشروط بر آنکه ناشی از فرآیند طبیعی جامعه باشد. در تمامی جوامع (بدون استثنا) نوعی مهاجرت از روستا به شهر را شاهد بودهایم، هم برای ادامه تحصیل و آموزش و هم برای اشتغال، زیرا با توسعه جوامع، سهم کشاورزی از تولید ناخالص داخلی کم میشود و سهم صنعت و خدمات افزایش مییابد، پس نیروی کار اضافی روستایی به شهرها سرریز میشود و هم بازار کار شهر را تأمین میکند و هم زمینه را برای افزایش بهرهوری (تولید به ازای هر فرد) برای روستاییان باقیمانده فراهم میکند.
در سطح بینالمللی هم مهاجرت موجب کاهش هزینههای تولید میشود و نیز هنگام بازگشت مهاجران به وطن موجب نقل و انتقال تجربه و آموزش و فناوری و حتی سرمایه میگردد، گرچه در هر دو مورد معضلاتی را هم ایجاد میکند. در مقابل اگر مهاجرت ناشی از اختلالات ساختاری و مشکلات سیاسی و اجتماعی باشد، ممکن است نابرابری و عدم توازن اجتماعی را تشدید کند. فرض کنید که در شهر و منطقه معینی، مردم به پزشک متخصص نیازمندند و نیز زمینه لازم برای سرمایهگذاری و توسعه صنعتی نیز فراهم است و حتی بازگشت سرمایه در این منطقه بیشتر از مناطق دیگر است اما به دلیل فقدان ناامنی و سوء مدیریت مسوولان محلی، نهتنها پزشک متخصص و سرمایهدار و کارآفرین از مناطق دیگر به آنجا نمیآیند، بلکه بومیهای آنجا نیز مهاجرت را بر بقا ترجیح میدهند و حاضرند به منطقه و شهری بروند که از امنیت لازم برخوردار باشند، حتی اگر درآمد آنها در شهر مقصد کمتر باشد و یا با مردم منطقه مقصد نیز احساس بیگانگی کنند. در این حالت مهاجرت برای فرد و سرمایه مهاجر و نیز مقصد مهاجرت مثبت اگرچه ناخواسته است، اما برای منطقه مهاجرفرست، منفی است و اوضاع آن را وخیمتر میکند و شکاف میان این منطقه را با مناطق مهاجرپذیر بیشتر کرده و در نهایت به کل تولید و رفاه و آسایش جامعه لطمه میزند. این مهاجرت ناشی از نابسامانی و سوء مدیریت است و ربطی به رقابت سازنده میان مناطق مختلف ندارد. در واقع این مهاجرت محصول بغض و نفرت از مبدأ است و لزوماًناشی از حب و علاقه و یا کشش مقصد نیست. چنین مهاجرتی موجب کنده شدن از مبدأ و رفتن به مقصد علیرغم میل باطنی است، در حالی که در مهاجرت مثبت، نگاه مهاجر عموماً به مبدأ و وطن خود است و چه بسا در اولین فرصت سرمایه مادی و معنوی اکتسابی خود را به وطن برگرداند تا شرایط آنجا را تغییر داده و بهبود بخشد. این مهاجر، فردی فعال و کنشگر و مثبت است، اما مهاجری که از ناچاری و بر اثر اضطرار و دافعه مبدأ، موطن خود را ترک میکند معمولاً ویژگیهای متفاوتی از خود بروز میدهد. مهاجر اول، به محض آنکه مقصد را نپسندید، رأی خود را تغییر میدهد و به موطن و مبدأ خود بازمیگردد، رفت و آمد خود را هم با وطن قطع نمیکند، لذا دچار عوارض فرهنگی هم نمیشود یا کمتر با چنین عوارضی دست به گریبان میشود و کمتر دچار بیهویتی میگردد اما مهاجر دوم در بسیاری از موارد چون از روی استیصال و ناچاری مهاجرت کرده، حتی مجبور است، پلهای پشت سر خود را خراب کند و اگر به نحو مناسب در مقصد جذب نشود، اجبارا با هر وضعیتی خواهد ساخت و به معنای دیگر از اینجا مانده از آنجا رانده میشود و دچار بحرانهای روانی و هویتی میگردد.
نوع خاص و مهم مهاجرت در جهان امروز و نیز برای ایران، مهاجرت مغزهاست. آیا این مهاجرت منفی است یا مثبت؟ با توجه به نکات فوق، هر دو نوع مثبت و منفی مهاجرت مغزها وجود دارد. اگر واقعاً مهاجرت و نه فرار باشد، نهتنها اشکالی ندارد که مثبت هم هست اما اگر فرار باشد قضیه فرق میکند. اگر یک محقق و پژوهشگر به مرحلهای از پیشرفت برسد یا این استعداد را در خود ببیند که ساختار علمی جامعه ما نمیتواند پاسخگوی عملی کردن توانهای وی باشد، نهتنها اشکالی به مهاجرت وی نیست، بلکه پسندیده هم هست، چون او میتواند با عشق و علاقهای که به میهن خود دارد در کشور دیگری خود را باور کرده و پیشرفت کند و افتخار کشورش هم باشد و چهبسا سرپلی برای انتقال علم و فناوری و حتی سرمایه به کشور و جامعه خود باشد.
در مقابل اگر شاهد فرار مغزها باشیم، یعنی نیروها و متخصصینی را که در کشور خود به آنان نیازمندیم و حتی بهرهوری آنان در جامعه ما هم بیشتر است، ولی به دلایل متعدد، از جمله بیتوجهی به علم و دانش، فقدان امنیت شغلی و حیثیت انسانی یا... آنان نسبت به جامعه و مدیریت آن بدبین باشند و فرار را بر قرار ترجیح دهند، در این صورت با وجه منفی مهاجرت مواجهیم.فراموش نکنیم که عین همین استدلال درباره انتقال سرمایه هم وجود دارد، امروز در بسیاری از کشورهای پیشرفته، سرمایههای کلانی وجود دارد که در پی تولید و منفعت حاصل از آن هستند.
اگر در کشوری مثل چین این سرمایهها سالانه ۲۵ درصد سود دهد و در کشور خودشان ۱۵ درصد؛ سرمایهگذار آن را به چین منتقل میکند و این برای کشور مبدأ سرمایه هم سودآور است، زیرا این سرمایه دیر یا زود و با سودش به کشور مبدأ برمیگردد و چین یا کشور مقصد هم از آن بهرهمند میشود اما اگر در کشور مبداء مانع خروج این سرمایه شوند، به مرور بهرهوری سرمایه در آنجا کمتر و کمتر میشود، چون راهی برای رقابت ندارد. کاهش تولید و بحران اقتصادی نتیجه این سیاست است.
مثلاً اگر سرمایهگذاری در عراق و افغانستان به دلایلی برای ایرانیان سود بیشتری داشته باشد، هیچ اشکالی ندارد که اجازه صدور سرمایه به آنجا داده شود اما اگر فرار سرمایه از ایران به دلیل فقدان مقررات یا نبود حاکمیت قانون یا بیثباتی سیاستها و فساد و نبود امنیت مالی باشد، در این صورت سرمایه صادر نمیشود، بلکه فرار میکند و این مسأله موجب بحران اقتصادی در جامعه میشود. در چنین جامعهای ورود سرمایه خارجی نیز مشکل را حل نمیکند.
با توجه به نکات فوق باید گفت که اگرچه خروج نیروی انسانی و به طور مشخص متخصص یا سرمایه از ایران تماما منفی نیست، اما به نظر میرسد که وجه منفی آن نوعاً غالب است و مابیشتر با فرار نیروی متخصص و سرمایه مواجهیم تا صدور آن. نکته مهم اینکه عواملی که سبب فرار نیروی انسانی و سرمایه میشود، باعث ناکارآمدی سرمایه و نیروی انسانی موجود در کشور هم میگردد و خسارت آن فقط فرار سرمایه و مغز نیست، بلکه خسارت ناشی از ناکارآمدی سرمایه و مغزهای موجود و باقیمانده در کشور، بسیار بسیار بیشتر از خسارات ناشی از فرار آنهاست.
آیا تاکنون فکر کردهایم که چرا با این همه سرمایه و درآمد ناشی از نفت، رشد اقتصادی ما از برخی کشورها مثل آسیای جنوب شرقی و کره و حتی ترکیه در همسایگی ما بسیار کمتر است؟ که نهتنها صادرکننده نفت نیستند که واردکننده عمده آن هم هستند، در این کشورها هم صدور نیروی متخصص را شاهدیم و هم صدور سرمایه را، اما پدیده فرار را کمتر میبینیم، زیرا زمینههای لازم برای استفاده از حداکثر توان و سوددهی و بهرهوری نیروی انسانی و سرمایه را فراهم کردهاند و سرریز این دو عامل نیز به طور طبیعی مهاجرت میکند و نتایج مثبت حاصل از مهاجرت را به مبدأ خود برمیگرداند.
فقدان حاکمیت قانون، فساد اداری، بیاعتباری منزلت و حیثیت انسانی، نبود امنیت فکری و مالکیت و... از اهم دلایل فرار است و برداشتن هیچ قدمی برای توسعه کشور موثر و مفید نخواهد بود، مگر اینکه ابتدا به این موارد ریشهای، اهتمام جدی شود.
عباس عبدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست