یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
گنج در خانه
مردی خانه ای خرید و تصمیم گرفت آن را تعمیر کند وقتی یکی از دیوارها را تعمیر می کرد، گنجی در میان آن پیدا کرد. گنج را برداشت و پیش فروشنده خانه رفت و گفت: « در دیوار خانه ای که از تو خریدم، گنجی پیدا کرده ام، من از تو خانه خریدم نه گنج! آمده ام این گنج را به تو بدهم. » فروشنده گفت: « من خانه را به همان حال که دیده ای به تو فروختم. خودم هم از وجود گنج بی خبر بودم و نمی توانم آن را از تو قبول کنم. من فکر نمی کنم حقی نسبت به آن داشته باشم. »
آنها به توافق نرسیدند و تصمیم گرفتند که پیش پادشاه بروند تا شاید او فکری به حال آن گنج بکند. بعد از اینکه ماجرا را برای پادشاه تعریف کردند، پادشاه با تعجب گفت: « شما که مردم زیر دست من هستید این قدر امانتدار هستید و گنج را حق خود نمی دانید، من که پادشاه شما هستم و تمام اختیار این سرزمین در دست من است، چگونه جرأت کنم و گنج را از شما بگیرم؟ »
گفتند: « پادشاه تویی و این اتفاق برای ما افتاده است، هرچه صلاح می دانی بگو تا انجام دهیم. »
پادشاه می دانست که فروشنده دختری دارد و خریدار هم پسری. این بود که دختر را به پسر دادند و گنج را به هر دو، تا زندگی خوب و خوشی را آغاز کنند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست