یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا

ماهی فروش


ماهی فروش

چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد گفت یک آقایی که ماهی بزرگی در دست دارد آمده است و می خواهد شما را ملاقات کند .
یک مرد میانسال وارد شد و در حالی که یک ماهی حدودا ده کیلویی …

چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد گفت یک آقایی که ماهی بزرگی در دست دارد آمده است و می خواهد شما را ملاقات کند .

یک مرد میانسال وارد شد و در حالی که یک ماهی حدودا ده کیلویی در یک کیسه نایلون بزرگ در دستش بود و شروع کرد به تشکر کردن که من عموی فلان کس هستم و شما جان او را نجات دادی و خلاصه این ماهی تحفه ناقابلی است و ... هر چه فکر کردم " فلان کس " را به یاد نیاوردم ولی ماهی را گرفتم و از او تشکر کردم.

شب ماهی را به خانه بردم و زنم شروع به غرغر کرد که من ماهی پاک نمی کنم ! خودم تا نصف شب نشستم و ماهی را تمیز کردم و قطعه قطعه نموده و در فریزر گذاشتم . فردا عصر وارد مطب که شدم دیدم همان مرد ایستاده است و بسیار مضطرب است .

تا مرا دید به طرفم دوید و گفت آقای دکتر دستم به دامنت ماهی را پس بده . من باید این ماهی را به فلان دکتر بدهم اشتباهی به شما دادم . چرا شما به من نگفتی که آن دکتر نیستی و برادرزاده مرا نمی شناسی ؟ من که در سالن و جلوی سایر بیماران یکه خورده بودم با دستپاچگی گفتم که ماهی ات الآن در فریزر خانه ماست . او هم با ناراحتی گفت : پس پولش را بدهید تا برای دکترش یک ماهی دیگر بخرم و من با شرمساری هفتاد هزار تومان به او پرداختم .

چند روز بعد متوجه شدم که ماجرای مشابهی برای تعدادی از همکارانم رخ داده است و ظاهرا آن مرد یک وانت ماهی به شهر آورده و به پزشکان فروخته بود.