جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

«پروژه قرن» چگونه متوقف شد


«پروژه قرن» چگونه متوقف شد

عمق نگرانی اروپا و آمریكا نسبت به آن چه اكنون در جمهوری های آشوب زده می گذرد را فقط با عیار علاقه تاریخی و امیدهایی كه به این كانون هیدروكربن جهان دوخته بودند, می توان سنجید

توقف انقلاب های رنگی درسرزمین های شوروی سابق بخشی از یك حادثه عمیق است، عمق این رویداد را فقط كسانی دریافتند كه اوضاع این منطقه را تاكنون ردیابی كرده اند. شاید درنگاه ما، اتفاقاتی مانند؛ ناآرامی زنجیره ای اوكراین، نزاع های حكومتی بیشكك و تنش های روسیه با تفلیس و استونی، حوادثی تكراری و كم اهمیت باشند، آن قدر كم اهمیت كه حتی ارزش تیترشدن برای رسانه ها را ندارند اما همین وقایع به ظاهر كوچك در چشمان تیزبین جهان سیاست وسرمایه، سرنخ هایی از تحولات عصر امروز و آینده هستند.

در این سلسله حوادث، فقط دولت های پوتین و بوش نیستند كه به یك زورآزمایی جدید دست زده اند كه زیرپوستین نزاع خاندان قرقیز و گرجی و روسی، كشمكشی بزرگ جریان دارد. كشمكشی كه ردپای همه كمپانی ها و كانون های قدرت اقتصادی و سیاسی در لابه لای آن نمایان است.

همانان كه دربامداد فروپاشی شوروی و در صدای زنگ استقلال جمهوری های شوروی سابق خبر از «طلوع یك عصر طلایی» دادند و بر جریان نقل وانتقال انرژی از این منطقه نام «پروژه قرن ۲۱» نهادند.

اكنون همه آنها كه ۲ دهه پیش كاروان سرمایه وتكنولوژی خویش راروانه كرانه خزر و ماوراءالنهركردند اكنون در اغتشاش بیشكك، كی یف و تفلیس نشانه های یك بحران تاریخی را می بینند. بحرانی كه درظاهرامر، چالشی میان دواردوی راستگرایان وچپگرایان است اما گران قیمت ترین مناقصه های اقتصادی جهان صنعت و فناوری را معلق گذاشته است.

این گونه است كه مردان سیاست واقتصاد مغرب زمین با نگاهی فراتر از ما همسایگان آسیای مركزی وقفقاز و حوادث این خطه رازیرنظرگرفته اند. رسانه های آنان سهم عظیمی از خبرهای خود را به این حوادث اختصاص داده اند. در پژوهشگاه ها و مراكز تحقیقاتی آنان انواع میزگردها و همایش ها برای تحلیل سرنوشت جنبش ها وانقلاب های رنگی برپاست.

عمق نگرانی اروپا وآمریكا نسبت به آن چه اكنون در جمهوری های آشوب زده می گذرد را فقط با عیار علاقه تاریخی و امیدهایی كه به این كانون هیدروكربن جهان دوخته بودند، می توان سنجید.

بر همه آن پیامدهای اقتصادی بحران های جوامع مشترك المنافع باید پیامد روانی وحیثیتی این حوادث را نیز افزود، دیپلمات ها ومعماران سیاست خارجی غرب در این گیر و دار فقط نگران سوختن پول ها و هدر رفتن سرمایه های هنگفت خویش نیستند كه این جنبش ها و ناآرامی ها، قبل از منافع اقتصادی گریبان تفكرسیاسی غرب رادرچنگ گرفته است .

نزاع امروزكی یف وتالین وتفلیس آشكارا به تقابل دو قطب تفكر راست وچپ تبدیل شده است دربرابر نیروهای نارنجی پوش اماخسته لیبرال، نسل جدیدی از سوسیالیست های تازه نفس قد افراشته اند كه سوار بر موج نارضایتی مردم و متكی بر اهرم حمایت مسكو به سوی فتح قله های قدرت پیش می تازند.

بنابراین این تحلیل خطا خواهدبود اگررفتارسیاسی امروزدول غرب درحوادث این خطه فقط ازافق منافع اقتصادی دیده شود.راهبرد سران غرب این بود كه ازرهگذرایجاد نظام های سیاسی لیبرال به بازاربكرانرژی ونفت این منطقه دست یابد. این یك سیاست تدوین شده ورسمی بود كه بلوك غرب و در رأس آن آمریكا بیش وپیش از هر چیز در پی افكندن بنیان یك نظام سیاسی در اقلیم شوروی سابق بودند و در راستای این راهبرد، جمله دولت ها و حاكمان جدید این منطقه از ساكاشویلی در تفلیس تا یوشچنكو در كی یف زیر چتر حمایت جهان لیبرال قرار گرفتند. بنابراین ناكامی این نظام ها درواقع ناكامی تئوری هاوطرح هایی است كه قرار بود به نسخه ای جهانشمول برای ملت های تازه استقلال یافته وسرگردان درآید.

بنابراین اعتراض واحساس امروز غرب درحوادث اوكراین وماجرای فروافتادن حكومت یوشچنكو ودوستانش تداعی ازدست رفتن همكیشانی است كه ناب ترین دوستی سیاسی با اروپا وآمریكا را به هم زده بودندوافول اقبال كسانی است كه داوطلبانه پذیرفته بودند حلقه وصل جمهوری های تازه استقلال یافته به پیكره اتحادیه اروپا و پیمان های ناتو باشند.

به این ترتیب است كه حوادث این روزهای سرزمین های ناآرام شوروی سابق بازتابی فراتراز تصور ما درمحافل غرب دارد شاید اگرسایه جنگ عراق وافغانستان از فضای خبری جهان كنارمی رفت آنگاه می شد واقعیت نگرانی سیاستگذاران مغرب زمین به این وقایع رابه وضوح رویت كردوباورنمود كه ناكامی جنبش های لیبرالی درماوراءالنهر وبن بست انقلاب های رنگی اقمار شوروی سابق مسأله امروزوآینده غرب است ودرصدر وسرلوحه معضلات اروپا و آمریكا نشسته است.

اما از نكته های شنیدنی در واكنش غرب به این حوادث، محكمه ای است كه امروز در پایتخت های اروپایی و آمریكا برپا شده است. محكمه ای نمادین كه دستوركارآن، حساب كشی از گردانندگان ۲ دهه سیاست خارجی و دیپلماسی اروپا و آمریكا دراین خطه است.

هر روز كه تب بحران در پایتخت های آسیای میانه و اوراسیا بالا می گیرد رسانه های غرب، گروهی ازمدیران میز تصمیم گیری ومراكزسرمایه گذاری اروپا و آمریكا در آسیای میانه وقفقاز را پای مناظره وپرسشگری می كشانند و جالب این جاست كه دراین مؤاخذه ها ،گروه سیاستمداران، گناه شكست انقلاب های رنگی رابه گردن نظریه پردازان وسناریونویسان می اندازند و بر این ادعا پا می فشارند كه هسته های مطالعاتی و اتاق های فكر اروپایی و آمریكایی آن چنان كه انتظارمی رفت نقشه جنبش های لیبرال را منطبق برواقعیات این سرزمین ترسیم نكردندوبه طورمتقابل ،تیم طراحان نیز، دولتمردان را عامل این شكست وناكامی قلمداد می كنند ودائم این سرزنش را نثار حكومت ها می كنندكه این دولت های واشنگتن ولندن وپاریس بودند كه ارزش های جهان لیبرال واصول دموكراسی را درپای بی تدبیری و منافع روزمره اقتصادی ذبح كرده اند.

این گزارش دریچه ای به این بحث های پردامنه درمحافل غرب گشوده و ۲ نمونه گویا و روشن از ده ها رشته بازتاب ناكامی انقلاب های مخملی درمحافل سیاسی غرب را برگزیده است.

این ۲ مورد به چالش و رودررویی دو چهره سرشناس از تیم طراحان وگروه موسوم به «اسپانسرهای جنبش های لیبرال» تعلق دارد كه پس از بروز آشوب در بستر حكومت های لیبرال به مواخذه ای سخت از حكومت های غرب روی آورده اند. این ۲ تن نام وچهره شان برای سیاستمداران آسیای مركزی آشناتر از همه است وشاید به همین دلیل صدای اعتراض شان رساتراز هرسیاستمدارغربی به گوش می رسد.بروس جكسون و جورج سوروس ۲ مرد متنفذی كه همه سال های پس از فروپاشی شوروی را به طراحی وپیشبردالگوی حركت لیبرالی در اقلیم های شوروی سابق سپری كردند.

آنها در سخنان تازه خویش آشكارا یك كیفرخواست تاریخی برضد سیاستمدارانشان به جرم فرصت سوزی و تضییع اعتبارغرب دراین خطه اقامه كرده اند.سوروس وجكسون اگرتادیروزبه عنوان معماران پشت پرده حوادث آسیای مركزی و قفقاز مطرح بودند اكنون پس از توقف ماشین انقلاب های رنگی ترجیح داده اند كه با حضوری مستمر و آشكار در رسانه ها، دولت های غرب را به چالشی فراگیر در دنیای دیپلماسی بكشانند.

● بروس جكسون

نفر نخست بروس جكسون چهره نامدار نومحافظه كاران است كه همه تقصیر شكست درقلمروی شوروی سابق را متوجه دولت های آمریكایی واروپایی می كند.او عملكرد این دولت ها را شرم آور می خواند وازانحرافی بزرگ درانتخاب های دولت بوش وشركای اروپایی اش درتعامل با دولت های این منطقه سخن به میان می آورد.اعتراض این سیاستگذار سرشناس آمریكا به میراث دیپلماسی كشورش از حالت یك نقد وانتقاد معمولی فراتررفته است.او برای توصیف وضع سیاست خارجی دولت بوش ودیپلمات های اروپایی دراین عرصه از واژه سردرگمی وگام های نابجا وبلندپروازی استفاده می كند ودرنهایت می گوید: «همه غرب دراین سال ها شاهد سردرگمی دموكراسی در آسیای مركزی بوده اند چراكه ایالات متحده آمریكا قدم نابجا گذاشت و پایگاه های نظامی را بر پایه دموكراسی برتری داد».

امادراین مجادله بزرگ برسرشكست انقلاب های رنگی، بروس جكسون تنها نیست دست برقضا او در آغاز لیستی از چهره های آمریكایی نشسته است كه وظیفه تام وتمام طراحی اصول حركت آمریكا وحتی غرب درسرزمین های بكرشوروی سابق را برعهده داشتند.

مروركارنامه وسرگذشت این نظریه پرداز كاخ سفید، بسیاری از واقعیات شنیدنی درباره میزان وحجم سرمایه گذاری سیاسی واقتصادی غرب دراین منطقه را روشن می كند.

دانش آموختگان سیاست بروس جكسون را با عقاید وباورهای او درزمینه طراحی جهان تك قطبی برمحورنیروی نظامی - سیاسی آمریكا می شناسند.وهمین رشته عقاید بود كه جكسون را درجرگه یكی از چند نظریه پرداز تیم نومحافظه كاران قرارداد.برای جكسون وهمفكرانش كه درجست وجوی فرصتی برا ی پیاده كردن ایده وآرمان «قرن آمریكایی» بودند فروپاشی شوروی یك فرصت رؤیایی بود. فرصتی كه می توانست نخستین شاهراه قدرت جهانی غرب باشد.

برهمین اساس جكسون یكی ازتدوین كنندگان مانیفست تاریخی نومحافظه كاران بود، طرحی كه آشكارا به راهبردقرن جدید حوزه دیپلماسی وحتی امنیت ملی دولت آمریكا بدل شد. این طرح در سپتامبر سال۲۰۰۰ «طرح برای یك قرن جدید آمریكایی» Project for a New American Century) PNAC)

نتایج یك بررسی مطالعاتی خود را با عنوان «بازسازی دفاع آمریكا: استراتژی ها، نیروها و منابع برای یك قرن جدید» منتشر كرد.در سپتامبر ۲۰۰۲ رئوس اصلی گزارش PNAC شالوده گزارش انتخاباتی جورج بوش به عنوان «استراتژی امنیت ملی ایالات متحده آمریكا» را تشكیل داد.سخن جدی تدوین كنندگان آن طرح جنجالی این بود كه گفتند ارتش آمریكا برای مسئولیت هایی كه ما از آن انتظار داریم، بسیار كوچك است.

بنابراین كاخ سفیدمكلف بود كه به جای مهار اقتدار امنیتی آمریكا كه در دوره كلینتون بیان شد، به افزایش نیروی نظامی این كشور در سطح جهانی وكسب وگشودن حوزه های نفوذ تازه درنقاط مهم جهان مبادرت كند. در سال ۲۰۰۰ اعضای PNAC شامل افراد زیر بودند: «دیك چنی» و همسرش «لین چنی»، «لوئیس لیبی» مشاور نومحافظه كار چنی، «دونالد رامسفلد»، «پل ولفوویتس»، «الیوت آبرامز» سرپرست بخش خاورمیانه شورای امنیت ملی، «جان بولتون» و نومحافظه كاران معروفی مانند «ریچارد پرل» و «ویلیام كریستول»؛ «بروس جكسون» معاون سابق لاكهید - مارتین؛ «جیمز وولسی» رئیس سابق سیا و «نورمن پادهورتز».

هنوز این حركت گروه جكسون درخاطره ها مانده است كه چگونه دربرابر۲ سیاست فرانسوی ها كه بوی رقابت با آمریكا از آن برداشت می شد، مقاومت كردند. مورد نخست آن ماجرا پیشنهاد استراتژیست های فرانسوی برای ارتش اروپایی بود كه مردان نومحافظه كار آن را ازطریق ابزارناتو وتوسل به گروه پر شمار شاخه سازشكار این پیمان متوقف كردند.نمونه دوم درهنگام شروع جنگ عراق ومخالفت های شیراك نمایان شد كه دراین ماجرا جكسون درنقش یك كارگردان ظاهرشد وبرپایه اسناد خودمحافل آمریكایی او نقش اصلی را در همراه ساختن دولت های محافظه كارشرق اروپا با جنگ عراق داشت وتوانست با گرفتن امضای ۱۰ كشوراروپایی جنبش ضد جنگ شیراك وشرودر را متوقف سازد.

اما این گروه تئوریسین های نومحافظه كار ازهمان ابتدا نگاه ویژه به حوزه آسیای مركزی وقفقاز داشتند.درواقع اگرشاخه ای از طرح جهانی این گروه درخاورمیانه وجنگ عراق پیاده شد شاخه نیرومند دیگرش دراقلیم شوروی سابق دنبال شد. جكسون ودوستانش این بخش از مأموریت جهانی خود در كرانه خزر را باكمك چندین كمیته وبنیادی پیش بردند كه از قبل برای تحقیق وكاوش درامور اقتصادی وسیاسی این منطقه تدارك دیده بودند .

جكسون درصدر این بنیادها قرار داشت . هركدام ازاین مؤسسات حكم یكی از بازوهای سیاستگذاری وتصمیم سازی ایالات متحده را درجماهیرتازه استقلال یافته برعهده داشتند.دربرگیری وسطح پوشش این نهادها به گونه ای است كه هیچ موضوعی از موضوعات این سرزمین ازصلح وجنگ گرفته تا انرژی ونفت واز امورارتش گرفته تا زمامداری از نگاه آنان دورنمانده است.درشبكه سیاستگذاری جكسون ودوستانش نام انواع «كارگروه ها» وهسته های كاری دیده می شود.

این سازماندهی عجیب وبی سابقه مرهون تجربه حضور طولانی جكسون ونومحافظه كاران دركانون های رنگارنگ امنیتی وسیاسی است.جكسون از آغازدهه ۷۰ كه فعالیت جدی خود رابه عنوان افسر اطلاعات شروع می كند، درسال ۸۶ به كمیته خلع سلاح گام می نهد. ودرسال های دهه ۹۰ به جمع عناصر برنامه ریز درامورراهبردی وارد می شود.درپایان دهه۹۰ ردپای این عضو شبكه جمهوریخواهان را دركمیته امنیت ملی وسیاست خارجی می توان یافت. او درهمان حال تصدی چند پست حساس نمایندگی آمریكا درامورناتو را دركارنامه خودثبت می كند.

اما شهرت جكسون وقتی به اوج می رسد كه مدیریت پروژه های جنجالی مانند انتقال دموكراسی ،اشاعه لیبرالیسم وصلح را درمؤسساتی مانند «مركزمطالعات استراتژیك» یا «امریكن اینترپرایز» برعهده می گیرد.

این رشته آخرازفعالیت جكسون هست كه او رابه یك آمریكایی متنفذ نزد دولت های آسیای مركزی وقفقاز بدل می كند.ابتدا جكسون درنقش عضو یك گروه آمریكایی با نام «كمیته آمریكایی برای صلح درقفقاز» مجموعه ای از سیاست های كاخ سفید برای حمایت از جنبش های نوپای ضد روسی رادردست می گیرد.

محمد بخشنده


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.