پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

معنای معنا


معنای معنا

هرمنوتیك به لحاظ تاریخی برآمده از دین است چه اگر خاستگاه آن را در یونان باستان بدانیم به این نكته خواهیم رسید در یونان وقتی مردم مشكلی پیدا می كردند یا می خواستند از موضوعی آگاه شوند به معابد خدایان می رفتند تا توسط آنها هدایت گردند

هرمنوتیك به لحاظ تاریخی برآمده از دین است. چه اگر خاستگاه آن را در یونان باستان بدانیم به این نكته خواهیم رسید. در یونان وقتی مردم مشكلی پیدا می كردند یا می خواستند از موضوعی آگاه شوند به معابد خدایان می رفتند تا توسط آنها هدایت گردند. در یكی از این معابد به نام معبد آپولون فردی به نام پروفتس وجود داشت كه سخن خدایان را بازگو می كرد، اما در هنگام این كار، آن قدر جذبه غیبی او را فرا می گرفت كه در حالتی شبیه به صرع قرار می گرفت و غالباً عبارات مقطع و بریده ای به زبان می آورد كه قابل درك نبود؛ لذا به كسی دیگر نیاز بود تا آن سخنان نا مفهوم را برای مردم تفسیر و تشریح كند. به چنین فردی هرمنوییت می گفتند(۱).

هرمنوتیك در اندیشه رواقی تداوم می یابد و سپس با ورود به حوزه تفسیر كتاب مقدس، وارد مرحله جدیدی از حیات می شود. از آن پس تاریخچه هرمنوتیك و تأویل با تاریخچه تفسیر متن كلام الله در دایره ادیان توحیدی( یهود، نصاری و بعد اسلام)گره خورد. این نوشته سیرتاریخی هرمنوتیك را ازدوره یهودی، مسیحی تا دوره حكیمان وعارفان مسلمان، به اختصار، بررسی می كند.

●هرمنوتیك و تأویل متن در یهودیت

در محدوده آئین یهود كسی كه بیش از همه به تأویل و تفسیر فلسفی و عرفانی «عهد قدیم» (كتاب مقدس یهودیان) پرداخت و تأثیر عمیقی بر سرنوشت هرمنوتیك نهاد، «فیلون» (۳۰ ق. م) بود. وی فیلسوفی متألّه و زاهد بود كه شیفته فلسفه یونان و به ویژه آراء افلاطون گشت و از این رو به وفق دادن عقاید و رسوم یهودیان با جهان بینی حكیم یونان پرداخت؛ یا به تعبیر دیگربه تفسیر افلاطونی كتاب مقدس پرداخت. فیلون بدین منظور این اصل را اختیار كرد كه مطالب و وقایع و شرایع مذكور در عهد قدیم، علاوه بر معنای ظاهری، یك معنای رمزی و تمثیلی هم دارند. بنابراین معتقد شد كه خداوند - كه پدید آورنده تورات است- قرائن صارفه یا سكوهای پرشی را در آن نهاده كه آدمی هنگام برخورد با آنها باید معنای تحت اللفظی را تأویل نماید تا به مفهوم باطنی (رمزی) برسد (۲). در این جاست كه قول وحی با گفتار افلاطون وحدت می یابد. البته تنها برگزیدگان و كسانی كه در عرصه پا فرا نهادن از ظاهر با تجربه هستند می توانند به این گوهر دسترسی یابند و برای همگان دست یافتنی نیست (۳).

فیلون در هرمنوتیك روشی ذوقی داشت و از این روی افكار او بر مكتب قبالا (Qabbalah) - بزرگترین نحله عرفانی یهود- تأثیر بسیار گذاشت. (۴) اندیشه فیلونی در كار مفسّران یهودی گسترش چشمگیر یافت و بدین سبب بعد از مدتی، جریانی مبنی بر بازگشت به ظاهر كلام وحی، آثار او را به حاشیه راند ،اما شیوه هرمنوتیكی وی به عالم مسیحیت منتقل شد و استمرار یافت.

●هرمنوتیك و تأویل متن در مسیحیت

در قلمرو شریعت مسیح آنچه كه در ابتدا استفاده از طریقه تأویل را ضرورت بخشید، هماهنگ كردن محتوای «انجیل» (عهد جدید) و زندگانی عیسی (ع) با مطاوی تورات (عهد قدیم) بود. در انجیل مطالب و احكامی وجود دارد كه ظاهر آنها با آنچه در عهد قدیم آمده، منافات یا حتی تعارض دارد. بدین جهت متألّهان و متكلّمان مسیحی معتقد شدند كه عهد قدیم به منزله جسم است و عهد جدید روح آن؛ ظاهر الفاظ تورات را باید از دریچه این روح نگاه كرد و تأویل نمود. (۵) در باب سر گذشت زندگی مسیح نیز همین رویه را در پیش گرفتند؛ چه اوصافی كه در كتاب یهود برای مسیح آمده بود بازگو می كرد كه او پادشاهی قدرتمند خواهد بود... در حالی كه نه تنها این گونه نشد، بلكه از آغاز اعلام پیامبری مسیح تا به صلیب كشیده شدنش بیش از سه سال به طول نكشید و آمدن او موجب اختلاف در قوم یهود گشت و در آخر نیز كشته شد. پس اگر ظواهر تورات و زندگی عیسی (ع) در نظر گرفته شود، این فرد نمی تواند مسیح موعود باشد. اما مفسّران مسیحی به تأویل رمزی «عهد قدیم» می پرداختند و می گفتند مقصود از پادشاهی، این سلطنت ظاهری و زمینی نبوده، بلكه مسیح قرار بود در ملكوت آسمان بر این عالم حكمفرما بشود و شد. (۶)

از میان چهره های شاخص مسیحیت، «اوریگنس»، «آگوستینوس» و«اریژن» در تاریخ هرمنوتیك تأثیری بلند پایه داشته اند. اوریگنس - كه درشمارآباء كلیسا است- مثلاً ماجرای قربانی كردن اسحاق توسط ابراهیم (ع) را به قربانی شدن خداوند پسر (عیسی) توسط خداوند پدر تأویل نموده. یا داستان ماندن سه روزه یونس در شكم ماهی را تمثیل سه روز فاصله بین به صلیب كشیده شدن مسیح و عروج او به آسمان دانسته است(۷).

آگوستین- متأله افلاطونی مشرب كلیسا- نیز تنها در قطعات تاریك و مبهم كتاب مقدس حكم به تأویل كرده است. (۸). ژان اسكات اریژن نیز معتقد است كه هر نوع اختلافی میان عقل و آنچه در كتاب مقدس آمده، باید با تفسیر صحیح از میان برداشته شود. به نظر وی متون مقدس معانی بسیار متنوع و حتی نا متناهی دارد و به همین سبب نه فقط تمثیل هایی كه مسیح به زبان می آورد جنبه تأویلی پیدا می كند، بلكه كل كتاب مقدس همین خصوصیت را دارد؛ یعنی هر عبارت و كلمه ای از آن فقط بر اساس باطن آن قابل فهم است و عقل ظاهر بین نمی تواند فهم درستی از آنها داشته باشد. (۹) همان گونه كه ملاحظه می شود نظر اریژن با آگوستین كه اصل را بر وضوح می گذارد و تأویل را به نقاط مبهم كتاب منحصر می كند، تفاوت دارد.

●هرمنوتیك و تأویل متن در اسلام

۱-گرایش عقلی (كلامی، فلسفی): شاید بتوان گفت ماجرای پرنشیب و فراز تأویل در عالم اسلام، از پرسش معتزله از برخی آیات قرآنی همچون «ان الله استوی علی العرش» (أعراف، ،۵۴ طه، ۵)، «رؤیت وجه الله» (قیامت، ۲۲) و... آغاز شد. آیاتی كه در فن تفسیر «متشابهات» نامیده می شوند و در مقایسه با «محكمات»، معنای ظاهری آنها تردید برانگیز است. این نمونه ها منازعات كلامی و اعتقادی شدیدی را در فضای فكری اسلام بر انگیخت كه بعدها برای معتزله گران تمام شد. كسانی همچون احمدبن حنبل( متوفی ۲۴۱ه ) مالك ابن انس (متوفی ۱۷۹ ه ) و غیره اهل ظاهر، با اعتمادی كه به نصّ قرآن و عصمت و قد است آن داشتند، به راحتی با این آیات كنار می آمدند و دغدغه ای نداشتند. اما متكلّمان معتزلی با اینكه به عصمت كلام الله معتقد بودند، «حجّیت ظاهر» را در همه جا نمی پذیرفتند و لذا هنگام برخورد با موارد این چنینی، آنها را با اصول اعتقادی خود ( كه از همین قرآن اتّخاذ كرده بودند) مغایر می دیدند و به انكار معنای ظاهری آنها می پرداختند. طبیعی است كه یك متكلم معتزلی كه به «تنزیه خدا از هر چیز» (الذی لیس كمثله شی ء: شوری، ۹) معتقد است، استقرار خداوند بر عرش آسمان ها یا هر جای دیگر را نپذیرد. كنار نیامدن اعتزالیون با رؤیت چهره خدا در قیامت (همچون یك جسم) نیز به جهت اعتقادی بود كه به اصل كلامی «عدم جسمانیت با تجسدّ خداوند» داشتند. اما سرانجام معتزله - به عنوان مدّعیان وحدت عقل و وحی - با این آیات ظاهراً متضاد با اصول عقلی چه كردند؟ آنان این دسته از آیات (متشابهات) را بر وجه تمثیل و تشبیه راندند و حكم به تأویل نمودند. مثلاً «استوای برعرش» را كنایه از عظمت و رفعت بلا تصوّر خداوند انگاشتند و «رؤیت وجه الله» را به مشاهده ملكوتی و باطنی حق تعالی تأویل كردند (۱۰). البته تنها این ها نبودند كه به محك تشكیك و تأویل اهل اعتزال زده شدند؛ آنان موارد دیگری از قبیل وجود «كرام الكاتبین» (با استدلال علم خدا به اعمال بشر و عدم نیاز به فرشتگان كاتب) یا كرامات اولیا (به دلیل خلط شدن با معجزه و خرق عادت انبیاء) یا معراج پیامبر، صراط، میزان عمل و... را به دیده انكار می نگریستند و به روش خود تفسیر می كردند.

بدین ترتیب می توان گفت كه هرمنوتیك و تأویل متن در فرهنگ اسلامی- به مثابه روشی كه تعارض ظاهری برخی آیات قرآن با عقل كلامی را حل می كند- در اندیشه اعتزالی ریشه می گیرد. ریشه ای كه نسبتاً زود با ظهور و رواج اشعریت خشكانیده می شود. «اقبال لاهوری» بدرستی آیین كلامی اشعری را واكنشی در برابر خردگرایی افراطی (اصالت عقل) و مشی استدلالی معتزله دانسته است. (۱۱)

پس از متكلّمان معتزلی، هرمنوتیك- با گرایش عقلانی- در میان حكما و فیلسوفان به حیات خود ادامه داد. فلاسفه مسلمان هم به جهت تحكیم استدلال های نقلی خود، و نیز مهم تر از آن برای حل یك مسئله حیاتی و همیشگی یعنی اختلاف دین و فلسفه و نشان دادن سازش آن دو، روی به تأویل شریعت آوردند. گرایش های تأویلی از همان آغاز و در آراء نخستین فیلسوفان اسلامی همچون كندی و فارابی - به عنوان یكی از مهم ترین پارادایم های روش شناختی (متدولوژیك) - قابل ملاحظه است.

ابونصر فارابی، در مقام مؤسس فلسفه اسلامی، عمیقاً به ارزیابی رابطه فلسفه و شرع پرداخت و در این راستا نظریه مهم «وحدت حقیقت و تحویل حقیقت شرع به فلسفه» را مطرح كرد. او فلسفه را در جایگاه باطن دین می نشاند و معتقد است كه مردم با صورت ظاهری شریعت سر و كار دارند ولی متفكر با رسوخ در باطن و ژرفای الفاظ شرع، در واقع به فلسفه می رسد كه حقیقت شرع است. هرمنوتیك عقلی حدود دویست سال پس از معلّم ثانی، در اندیشه های بزرگ ترین فیلسوف غرب عالم اسلام ابن رشد اندلسی به اوج تمامیت خود رسید.

ابن رشد (۵۲۰ هـ ) نخستین كسی نیست كه به منظور تبیین هماهنگی دین و فلسفه به سراغ تأویل رفته است، ولی او اولین متفكر مسلمان است كه به صورتی جدّی و پیگیر بدین موضوع پرداخته و به مثابه یك دغدغه علمی، روش تأویل فلسفی را تئوریزه و حدود و ثغورش را مشخص كرده است. مبنای نظریه وی - موسوم به تأویل برهانی - یك اصل اساسی است و آن این كه دین دارای ظاهر و باطن است؛ زیرا: «مردم در طبایع [استعدادها] مختلفند و در تصدیق متفاوت؛ از این رو شرع باید هركسی را بدان گونه كه فهمش اقتضا می كند مخاطب سازد و مقصود اصلی دین تعلیم همگان است» (۱۳).

ابن رشد در یكی از رسالات مشهور خویش - «فصل المقال فی ما بین الحكمه و الشریعه من الاتصال» - حكم خود را در باب تأویل شریعت و لزوم آن چنین صادر می كند: «شریعت را دو معنی است: معنی ظاهر و معنی باطن؛ هرگاه كه ظاهر با آنچه به برهان بدان توان رسید موافق باشد همان پذیرفته شود و اگر مخالف آن باشد، باید تأویلش كرد و معنی تأویل عبارت است از اخراج دلالت لفظ از دلالت حقیقی به دلالت مجازی.» (۱۴). فیلسوف اندلس در قالب سه تبصره ( به طور پراكنده در كتب مختلف) به تحدید تأویل برهانی پرداخته است:

۱. اختصاص تأویل به طبقه فیلسوفان

۲. خودداری از افشای اسرار تأویل برای عموم

۳. اتّكا به نص قرآن و اصول اعتقادی مسلّم

هرمنوتیك فلسفی و تأویل عقلانی آیات و روایات در دوره های بعد و به ویژه در كار حكمای متأخّر همچون «ملّاصدرای شیرازی» توسعه و تكمیل یافت.

۲- گرایش ذوقی (عرفانی): هرمنوتیك و تأویل متن در عالم اسلام، در كنار گرایش عقلی یك حیات ذوقی- شهودی نیز داشته است. عارفان مسلمان هم به جهت تكمیل و ترفیع جهان بینی خود و هم برای نشان دادن ریشه های تصوف و سلوك در كتاب خدا باید به تأویل و تفسیر آیات قرآن با شیوه خاص خود متوسل می شدند. گرایش های تأویلی در دوره های متقدّم تصوف اسلامی، شكوفایی چندانی نداشته است. شاید علّت آن به قول برخی صاحب نظران مانند «سعید نفیسی» این باشد كه تصوف در آغاز، پیوند نظری عمیقی با شریعت نداشته و لذا در نخستین كتاب های مهم صوفیه ( از جمله اللمع، التعّرف، كشف المحجوب، رساله قشیریه و... ) مباحث شریعت را تداخل چندانی در طریقت نیست (۱۵). البته این هرگز بدان معنی نیست كه تصوف در آن دوران از دین جدا بوده یا با آن تعارض داشته است. به هر حال از قدمای متصوفه همچون واسطی، شبلی، نوری، حلاج و انصاری تأویل هایی در باب بعضی آیات قرآن- به طور پراكنده- نقل شده است. در غالب متون تفسیری نیز( به استثناء نمونه هایی جزئی همچون بخشی از «كشف الاسرار» میبدی) اشارات عرفانی جایگاهی نداشته است.

اما تأویل ذوقی قرآن به طور جدّی و روش مند با ظهور «محی الدین ابن عربی» و گسترش مكتب عرفانی وی در جغرافیای اسلامی پایه ریزی گردید. ابن عربی در مقام تدوینگر عرفان اسلامی به صورتی منتظم و تئوریك، آراء خود را در مباحث گوناگون با شواهدی از كلام الله آراست و بدین ترتیب بذر تأویل آیات قرآنی- منطبق با مشرب وحدت وجودی- را در میان اخلاف خویش افكند.

بدون شك از بین پیروان مكتب محی الدین، كسی كه بیش از همه همت خود را مصروف تفسیر باطنی قرآن نموده «عبدالرزاق كاشانی» حدود یك قرن پس از ابن عربی است. او كه از سویی به وجود معانی باطنی در ورای ظاهر آیات قرآن معتقد است و از سوی دیگر اهل كشف و شهود است و از جهتی نیز دغدغه ارائه كلید ها و رهنمون هایی به سالكان جهت تسهیل درك معنوی قرآن را دارد، به تدوین تأویل قرآن مبتنی بر كشف و شهود پرداخت كه حاصل آن كتابی عظیم و ماندگار به نام «تأویلات القرآن» است. كاشانی مخاطب تأویلات را «اهل الكشف» می داند و از این روی در اثر مذكور، مفاهیم قرآنی با مراحل مختلف سلوك صوفی تا فنای از خود و بقا به وجود مطلق تطبیق داده شده اند.

در مجموع همان گونه كه ابن رشد اندلسی را می توان نماینده اصلی هرمنوتیك و تأویل متن در شاخه عقلانی آن دانست، عبدالرزاق كاشانی را نیز باید چهره شاخص جریان تأویل ذوقی محسوب كرد. هرمنوتیك با گرایش عرفانی در دوره های بعد در آثار صوفیان پیرو «شیخ اكبر» - مثل «سید حیدر آملی»- به حیات خود ادامه داد.

مسعود راعی صدقیانی

پی نوشت ها:

۱. سید محمد رضا بهشتی؛ سرگذشت هرمنوتیك تا آغاز قرون وسطی؛ در: درس گفتارهای فلسفی؛ مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی؛ ۱۳۸۳؛ ص ۴۶- ۴۵.

۲و۳. همان، ص۵۲و۵۳.

۴. علی مهدی زاده، سیرزهدوعرفان در دین یهود، مجله«مقالات وبررسی ها»، ش۵۲.

۵ الی ۸. بهشتی، همان، ص ۵۶ ـ ۶۰.

۹. كریم مجتهدی، فلسفه درقرون وسطی، امیركبیر، ص۱۳۰.

۱۰. ماجد فخری؛ سیر فلسفه در جهان اسلام؛ (گروه مترجمان)؛ مركز نشر دانشگاهی؛ ۱۳۷۲؛ مقدمه، ص ۱۰.

۱۱. اقبال لاهوری، سیرفلسفه درایران، ترجمه ا. ح. آریانپور، امیركبیر، ص۶۵.

۱۲. رضاداوری، فارابی، فیلسوف فرهنگ، ساقی، ص۲۳۰.

۱۳و۱۴. حنافاخوری وخلیل جر، تاریخ فلسفه درجهان اسلامی، ترجمه عبدالمحمدآیتی، ص۶۹۵.

۱۵. سعید نفیسی، سرچشمه تصوف درایران، ص۱۰۵ ـ ۱۰۸.