جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
کوه های یخ بسته دوستت دارم
![کوه های یخ بسته دوستت دارم](/web/imgs/16/166/3q4lh1.jpeg)
● به سوی فانوس دریایی
▪ ویرجینیا وولف
▪ ترجمه: صالح حسینی
▪ ناشر: انتشارات نیلوفر
▪ شمارگان: ۳۳۰۰ نسخه
خانوادهی رمزی زندگی آرام خودشان را میگذارنند. یک ویلا برای فصل تابستان در اسکاتلند که این خانواده اشرافی انگلستان، حالا برای تعطیلات در آن هستند. همه چیز عادی است تا لحظهای که «ویرجینیا وولف» تصمیم میگیرد این ایده را به یک رمان تبدیل کند. نتیجه کار، «به سوی فانوس دریایی» را خیلیها تکنیکیترین، زیباترین و قویترین رمان وولف خواندهاند. البته احتمالا چون این رمان، به بقیه رمانهای دیگر دنیا شبیهتر است. شاید هم فقط به این دلیل که وولف، بعد از کار سنگین «خانوم دالووی» چگونه نوشتن، آنطوری که هم خودش و هم خواننده به ارضایی روحی برسند را خوب فرا گرفته است. بعد از موجهای دریای تنهایی کلاریسا دالووی و آدمهای اطرافاش، وولف یک بهشت میسازد، بهشتی خیالانگیز که در تصرف یک الهه باستانی است.
● خانوم رمزی
تعطیلات تابستانی است. مهمانها آمدهاند (مهمانها میآیند و میروند،) همه چیز عالی است. کل داستان بخش اول رمان (پنجره- رمان سه بخش دارد) در یک بعدازظهر شروع میشود (یک بعدازظهر گرم و دوست داشتنی) وقتی خانوم رمزی به پسرش جیمز، اطمینان میدهد که همه چیز برای اینکه فردا به سراغ فانوس دریایی در جزیره بروند عالی است. آقای رمزی، یک لحظه رد میشود و میگوید: فردا هوا بد خواهد شد. و رمان شب تمام میشود، بعد از شام، وقتی خانوم رمزی برای خواب میرود. از مهمانها خداحافظی میکند و... فصل اول، در توصیف این بهشت زمینی، بخش اول رمانی است که در آن همه چیز آرام، کشدار، دوستداشتنی، خواستنی شروع شدهاند. انگار که فردایی هست. همیشه فردایی هست.
بخش اول رمان، در توصیف سالهای قبل از جنگ است. همان موقعها که ملکه پیر مرده بود، اصول ویکتوریی زیر سوال رفته بودند و آدمها، کمکم، آزادی را نفس میکشیدند. همان سالهایی که وولف در بلومزبری از عشق زمینی تا عشق تمام زندگیاش (نوشتن، بحث، هنر و...) را کشف میکند. آنها را مزهمزه میکند. برای همیشه برای خود نگه میدارد (خاطرات شیرین گذشته؟) بخش اول رمان توصیف این سالهای شیرین است. خانوم وولف با آرامش تمام، وقت میگذارد و جزءجزء این شیرینی را در روایتاش میگذارد. دوباره همان نثر همیشهگی وولف را داریم، با فرمی سنگینتر و دوباره بیشتر رمان در ذهن شخصیتهای مختلف (که این بار تعدادشان خیلی بیشتر است) دنبال میشود که همه در حول یک محور زندگی بخش میچرخند: خانوم رمزی که در اتاقاش، پشت پنجره نشسته و دارد به کارهایش میرسد. و بعد شام، که همه چیز دوباره از آن خانوم رمزی است، بعد از لحظههای سر میز، لحظههایی است که تنها با شوهراش نشستهاند (زیباترین دستنوشته وولف) که در سکوت، هر کدام در افکار خود غوطهور است، هیچ کدام، با وجود عشقی که در عمق وجود نسبت به هم دارند، نمیتواند به آن یکی بگوید: دوستت دارم. همه چیز آرام است. وقتی بخش اول رمان تمام میشود، با خودت میگویی: فردایی هست. همیشه فردایی هست. اتفاقی نمیافتد.
● تندبادهای جنون: زمان میگذرد
بخش دوم کتاب کوتاه است. راوی آن موجودی عجیب: خانه، ویلای تابستانی. هیچکسی نیست. کسی نمیآید. خدمتکارها میروند. همه میروند. خانه در سکوت نگاه میکند. در سکوت شاهد تاریکی است. بخشهای کوتاهی که با زبانی موجز و قوی نوشته شدهاند. هر متن (بخش ۱۰ متن دارد) برابر یک سال است. سالها میگذرند. بالاخره خدمتکارها میآیند. خانه را مرتب میکنند. تار عنکبوتها را پاک میکنند، کتابهای کپک زده را هوا میدهند. پردهها کنار میروند و خانه روشن میشود. اولین مهمانها میرسند. جنگ جهانی اول تمام شده است.
● صندلی خالی: فانوس دریایی
«فانوس دریایی»، بخش سوم رمان است. انگار تا به حال در رویا بودهایم و ناگهان به دنیای واقعیت پرت شده باشیم. خانوم رمزی مرده است. آقای رمزی و بچهها به تنهایی برگشتهاند. یک دختر موقع تولد بچه مرده. یک پسر در جنگ. حالا سکوت هست. و حالا عنوان رمان به واقعیت میپیوندد:روز بلند گذشته و به فردا رسیدهاند. فانوس دریایی در یک جزیره است و مردی میان سال و پسر بچهاش مراقب آن هستند. حالا فردا است. بار اول پدر نگذاشت که هوا خوب نخواهد بود. حالا مجبور میکند و دستور میدهد که بچهها بیایند. حالا که نمیخواهند باید بروند. فردا رسیده است. کل بخش سوم دو تصویر است، خانواده رمزی که سوار بر قایق به سوی فانوس دریایی میروند. و دختر جوانی که از روی بالکن به آنها نگاه میکند و تابلوی نقاشیاش را تمام میکند که سالها قبل شروع کرده بود: تصویر خانوم رمزی. دوباره در ذهنها شناور هستیم و از این شخصیت به آن یکی پاس داده میشویم. دوباره همه چیز آرام است و دوباره همه در درونشان تنها هستند.
● الههی باستان
مقالهها و کتابهای گوناگون در باب «به سوی فانوس دریایی» بحث کردهاند و یکی از موضوعات همهگیر در این بررسیها، نسبت دادن شخصیتهای اصلی رمان، به خانواده ویرجینیا وولف است. که خانوم رمزی مادر وولف است و آقای رمزی پدرش، به این دلیلها و به همین منوال. وولف، در این رمان شگرف، به سطح زندگی بازگشته، جامعه انگلستان را آنگونه که خود دیده بود، در سه برهه زمانی توصیف میکند: سالهای آرام قبل از جنگ. جنگ اول که از آن متنفر است. آرامش شکننده بعد از جنگ. آدمهای رمان میتوانند واقعی باشند، یا خیالی. اهمیت خاصی ندارد. رمان به تنهایی آنقدر گیرا هست که خواننده را مجذوب خود نگه دارد.
«خانوم رمزی» پایه اصلی کتاب است. یک بار دیگر خانوم وولف، یک زن را نشان داده که حتی بعد از مرگ هم، ستون اصلی یک خانواده و مهمانهایش است. انگار بدون این الهه، زندگی لذتی ندارد. الههای که به چشم نمیآید، (بیشتر روز در اتاقاش است، کم حرف میزند، حتی مرگاش خیلی ساده عنوان میشود: آقای رمزی تنها خوابیده، چون خانوم رمزی شب قبل مرده است.) این الهه، اما زیر پوست همه چیز هست. وقتی که نیست، نبودش واقعا حس میشود. حالا که نیست میبینیم چقدر خانه خالی است. میبینیم که چقدر پدر و بچهها در ارتباط برقرار کردن با هم مشکل دارند. میبینیم که هیچ چیز، هیچ چیز سر جای خودش نیست.
سیدمصطفی رضیئی
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست