شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

غبار غفلت بر آینه آرمان های انقلاب


غبار غفلت بر آینه آرمان های انقلاب

نگاهی به سیمای امام و انقلاب در سینمای ایران

موضوع امام و انقلاب و بازتابشان در هنر والا و برجسته سینما برخلاف تصور عده ای، موضوعی بسیار حیاتی، پیچیده و نیازمند تدبیر و تدبر و دقت وافی و کافی است تا بتوان به درک درست و جامع و مانعی از آن نایل آمد. موضوعی که هم نیازمند شناخت و فهم درخوری از امام است و هم تلقی استاندارد و معتبری از هنر سینما و فقدان یکی از این دو شاخصه و مولفه می تواند راه را تبدیل به بیراهه کند و انسان را از مقصد بازدارد.

امام یک عارف کامل و یک فقیه مجتهد جامع الشرایط بود. یک رهبر انقلابی و یک مبارز به تمام معنا با یک سیره و روش مبتنی بر مبانی ناب اسلام حقیقی. سینما هم یک هنر والا و مدرن و به عبارتی بازتاب حیات امروز بشری و آموزگار تفکر و تمدن انسان معاصر است.

تجلی امام با آن ویژگی ها در هنری همچون سینما با این مختصات، نیازمند هنرمندی است که هم اهل شناخت هر دو حوزه آن طور که باید و شاید باشد و هم اهل مجاهدت و ممارست و تامل و دقت گفتن و بازتاباندن امام و اساسا پدیده ای در مقیاس امام و امت ، نه کار هر کس است و نه اساسا در هر مدیوم و قالبی، ممکن.

چه بسیار کسان که با نداشتن هر یک از ویژگی های لازم در این حوزه خطیر، به جای یاری رساندن به این اندیشه های والا و مستعد انسان پروری، ضرباتی سهمگین بر آن وارد کردند و عرض خود بردند و زحمت عشاق و علاقمندان داشتند. بنابراین، گفتن و آفریدن درباره امام و امت بی مثال او، کار هر کسی نیست و هزار نکته باریک تر از مو اینجاست!

پدیده انقلاب اسلامی هم یک پدیده فرهنگی بود. این حقیقت از شعارهای مردم و رهبران انقلاب کاملا هویداست. بازخوانی سخنان و بیانیه های امام خمینی(ره) در طول نهضت و سال های اوج انقلاب و پیش و پس از پیروزی نمایانگر همین حقیقت است. ما در تمامی این سخنان و خواسته ها با یک رهیافت و رویکرد فرهنگی و سیاسی روبه روییم.

این واقعیت غیرقابل انکار است. اما آنچه مهم تر از اصل پیروزی انقلاب است حفظ و استمرار انقلاب و رسیدن و یا گام برداشتن در راه آن شعارها و آرمان هاست.

واقعیت آن است که آلام و آمال مردم ایران در آینه حرکت و گفتار و رفتار امام خمینی بازتاب و نمودی حقیقی و جامع و مانع یافت و همین دلیل پشتیبانی مردم از حرکت ایشان بود که منجر به بزرگترین انقلاب قرن و عظیم ترین حرکت تاریخی ملت ایران در دوران حیات سیاسی اش شد.

امام خمینی(ره) در اولین سخنانشان پس از بازگشت به ایران در بهمن سال ۱۳۵۷ در بهشت زهرا(س) در جملاتی مهم و تاریخی به یکی از مهم ترین موضوعات جامعه و مسایل مبتلابه آن اشاره کردند. موضوعی که آن قدر اهمیت داشت که امام در اولین سخنرانی خود که کانون تمام توجهات می شود و برای همیشه تاریخ در ذهن ها می ماند به آن موضوع اشاره و موضع خود را درباره آن اعلام کنند. جمله امام درباره سینما بود: «ما با سینما مخالف نیستیم. ما با فحشا مخالفیم».

امام امت با همین دو جمله کوتاه پاسخ دو گروه را دادند. گروه اول کسانی که اصل سینما را نفی و مخالف اسلام و دیانت می پنداشتند و خواستار هدم مطلق آن بودند و گروه دوم که سینما و اساساً هنر را ابزاری برای اشاعه فساد و فحشا می خواستند. منطق امام امت منطق اسلام ناب بود و در گزاره اسلام ناب نه جایی برای افراط هست و نه محلی برای تفریط.

امام اما با اصالت سینما موافقند و رذالت را در آن نمی پسندند. اما آنچه باعث می شود امام در این نطق تاریخی به سینما اشاره مستقیم کند حاکی از آگاهی و درک ایشان بر جایگاه تاثیرگذار سینما در جامعه است.

اما با این زمینه باید دید، سینمای پس از انقلاب چه جایگاهی در حفظ و استمرار اهداف و حرکت در مسیر نیل به آرمان های انقلاب مردم دارد. سینمایی که اگر قرار بود براساس این آرمان ها حرکت کند باید محلی برای تجلی روح عدالت و معنویت و خودباوری و استقلال و آزادی و دیگر شعارهای جمهوری اسلامی می شد.

یکی از بزرگ ترین دستاوردهای سینمای پس از انقلاب برچیده شدن بساط سینمای معروف به «فیلمفارسی» رژیم گذشته بود که انصافاً روی هر چه سخافت و وقاحت را سفید کرده بود. سینمایی که جز سکس و ابتذال چیزی در چنته نداشت و از فرط سستی و سطحی پسندی، مخاطب را به دریوزگی قلقلک پست ترین وجوه حیوانیش ترغیب و تهییج می کرد. سینمایی که زن بارگی را به عنوان سرلوحه خویش برگزیده و در ابتذال فرو رفته بود .

سینمای پیش از انقلاب فاقد هرگونه ارزش هنری و محتوایی بود که تا خرخره درسطحی زدگی و پستی فرو رفته بود.

سینمایی بی هویت و پوچ که نمونه عینی اش نمودی ذهنی بود در فکر خراب و بیمار نویسنده و کارگردان و فیلمسازان هم قطارشان درعرصه فیلمسازی های آن دوره. و الا کدام مردم کوچه و بازار را در کجای این مملکت درکدام دوران سراغ دارید که ما به ازای بیرونی اش بشود صمد و امثالش.

سینمای پیش از انقلاب مایه ننگ و بی آبرویی برای ملت ایران بود. گرچه هیچ جایگاه و پایگاهی در میان قاطبه ملت نداشت ولی درعین حال سینما را به عنوان هنر مسلط جامعه در اختیار داشت و مضرات فراوانی به همراه.

یکی ازاین مضرات که حتی تاکنون نیز آثارش بر بعضی از اذهان باقی است نوع تصویر و تصوری است که در ذهن بسیاری از متدینین جامعه نسبت به سینما و سینماگر پدید آورد که حتی با وقوع انقلاب هم عوض نشد و هنوز بقایایش باقی است.

باید بپذیریم که هنوز که هنوز است و پس از گذشت سالها و ایجاد این همه تغییرات، بعضی از متدینین یا دیگر اقشار جامعه سینما را حرام و سینماگر را به اصطلاح مطرب می دانند و تاحدودی منحرف!

البته تا حدودی منطقی است چرا که این ها بقایای همان سیطره وحشتناک و نابودکننده فیلمفارسی مبتذل و وقیح است که بر سینمای کشور و در بخشهای وسیعی سایه افکنده بود و کرد آنچه کرد.

با وقوع انقلاب اسلامی بساط فیلمفارسی ها برچیده شد و عرصه ای نو برای هنرمندان و به ویژه سینماگران گشوده شد. عرصه ای که به تولید و خلق آثاری ماندگار و ارزشمند و سینماگران پرتوان و بزرگ انجامید که غیرقابل انکار است.

اما سؤال اساسی اینجاست که این فیلمساز ها تا چه حد به جریان و موج سالم و اصولی درعرصه فیلمفارسی و آموزش بدل شد.

فراز و فرودهایی که سینمای ایران پس از وقوع انقلاب اسلامی شاهد بوده را نمی توان فارغ از ماهیت انقلاب و نیز مدیریت عرصه هنر و چالش های فکری و عملی که رهاورد این موقعیت بوده و هست سنجید.

سینمای ایران در اوان انقلاب با چالش های مختلفی روبه رو شد که شاید مهم ترین آنها که تاکنون هم ادامه داشته روبه رویی با جریانی باشد که اصل ماهیت سینما را زیرسؤال برده و بودن آن را نادرست می دانسته و می داند و خواستار اضمحلال آن بوده و هست.

این گروه فکری و عملی، حتی موضع خود را در برابر اندیشه ها و نظرات مخالف امام هم حفظ کرد و ادامه داد.

امام در بدو ورود به کشور در ۱۲ بهمن ۵۷ با بیانی تاریخی این گروه و اندیشه هایش را در باب سینما رد کرد و فرمود ما با سینما مخالف نیستیم.ما با فحشا مخالفیم.

اما حتی این موضع گیری قاطع و روشن آن هم از شخصیت عظیم و ابرمردی همچون امام آن هم در آن مقطع تاریخی باعث نشد تا این گروه در اندیشه های خود تجدیدنظرنماید و گرچه بیان منویات خود را پس از اعلام نظر امام خفیف تر و کمتر علنی کرد اما همچنان آن را حفظ نمود و در اندیشه و عمل به بازیابی و استمرار آن کوشید و ادامه داد.

گرچه موضع گیری امام محدود به همین برهه تاریخی نمی شود و پیش از آن هم سابقه و صبغه داشته است. از این گروه در عرف سیاسی و انقلابی به عنوان متحجرین و واپس گرایان یاد می شود که با تمام مظاهر تمدن غرب، بی توجه به چیستی و چرایی و چگونگی آن مخالفند و دراین عزم جزم هیچ تغییر و انعطافی را برنمی تابند.

واقعیت آن است که این گروه پس از گذشت سه دهه هنوز نتوانسته یا نخواسته است با واقعیتی به نام سینما در ایران اسلامی کنار بیاید و هنوز بر زیر سؤال بردن اصل ماهیت سینما و اضمحلال آن تاکید دارد. گرچه در استتار و درحاشیه.

در بررسی چالش های فراروی سینمای پس از انقلاب و مواجهه اش با گروهی که از آن به عنوان متحجران و واپس گرایان نام بردیم به گروه دیگری می رسیم که با پدید آمدن انقلاب و ایجاد فضایی که شعائر دینی و مذهبی جای مدل های مبتذل فیلم فارسی را گرفت رشد و نموی سرطانی یافت و با فرصت طلبی و ریاکاری بر نفاقی که در درون خود داشت جامه عمل پوشاند و بعضا با سوءاستفاده از بی اطلاعی و بی کفایتی و کار نابلدی مدیران سوار بر کشتی سینما گشته و به همان روند فیلمفارسی سازی اش ادامه داد. منتها با شکل و شمایلی ظاهر فریب و منافقانه.

دقیقا همان شیوه و منش و روندی که بر سینمای فیلمفارسی زمان شاه سیطره داشت و راه آن را مشخص می کرد بر سینمای منافقانه ای سایه افکنده بود که حتی اگر تسبیح هم به دست بازیگرانش می داد و محاسن برایشان می گذاشت اما همان ابتذال و سخافت و سطحی زدگی را پی می گرفت و می گیرد و همان لودگی ظاهری و باطنی شالوده اش را تشکیل می دهد.

خیلی جالب و مشکوک است که پس از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب مقدس اسلامی و خون های پاکی که در راه به ثمر نشستن این انقلاب ریخته شده و دقیقا در زمان دولتی که داعیه ارزش ها و آرمانهای اول انقلاب و احیای آنها را دارد سینمای ایران ذلیل ترین و مبتذل ترین دوران خود را تجربه می کند. به نظر شما آیا این وضعیت اتفاقی است؟!

آن وقت یکی از تهیه کنندگان همین آثار سینمایی در تلویزیون و در برنامه زنده به منتقدی که از فیلم هایش بد گفته و آنها را نقد کرده حمله می کند و او را به ضدیت و هجمه علیه نظام جمهوری اسلامی متهم می کند و خود را مدافع نظام قلمداد می کند و از مقام قضایی می خواهد علیه این منتقد اعلام جرم کند و او را دستگیر نماید!! فیلمفارسی ساز امروزی که در ادبیاتی زشت و سخیف و نکبت بار به تمامی منتقدان توهین می کند و می گوید که مردم نمی دانند که منتقد خوردنی است یا پوشیدنی حواسش نیست که با این حرف در واقع به شعور تمام مردم توهین می کند.

وضعیتی که بر سینمای امروز ما حاکم شده باعث گردیده تا چنین مدعیانی معرکه گیری کنند و این روند ادامه همان جریان و چالشی است که در ابتدای متن به عنوان یکی از مهم ترین فراز و فرودهای سینمای پس از انقلاب از آن یاد کردیم.

با در نظر گرفتن تمامی این واقعیت ها و فراز و فرودها به این حقیقت سترگ نائل می آییم که امام خمینی رهبر فقید انقلاب اسلامی به راستی نقش بزرگی بر گردن هنر و بویژه سینمای ایران دارد. شاید یکی از یادمان ها و تجلیات مهم و موثر و از جمله جذاب ترین این نشانه ها تعبیری باشد که ایشان در یکی از مهم ترین فرازهای انقلاب و یکی از جدی ترین و پراهمیت ترین سخنرانی هایشان درباره سینما ابراز داشتند.

همان جمله معروفی که پیش از این بدان اشاره کردیم و از معروف ترین و موثرترین و ارزشمندترین جملات امام است که پس از بازگشت به وطن در روز ۱۲ بهمن سال ۵۷ در اثنای سخنرانی بیادماندنی شان در بهشت زهرا(س) درباره سینما با آن به ابراز عقیده پرداختند و با آن عبارت راهگشا و روشن تدبیری عالی و وافی از موضع یک رهبر جامع الشرایط و البته انقلابی و در یکی از خطیرترین برهه های تاریخ ایران نسبت سینما و اصحابش بر زبان راندند و فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم». این جمله امام در آن نقطه طلایی نشان از این داشت که امام به خوبی بر اهمیت سینما و نقش آن در تفکر و حیات بشر امروز واقفند. امام در آن بیان تاریخی با هوشمندی و ظرافت راه هنر والا و ارزشمند سینما را از بیراهه ابتذال و نادرستی ها و پوچی ها و پلشتی ها جدا کردند و قوت قلبی شدند برای اهالی حرفه ای و صدیق سینما. این البته تنها ابراز نظر امام درباره سینما نبود و ایشان پیش و پس از آن هم با جدیت، قاطعیت و البته آگاهی و اشراف قابل توجهی نسبت به سینما به ابراز عقیده پرداخته بودند.

همچون این جملات که امام آن را در گفت وگوی با گاردین به تاریخ ۱۰/۵/۵۷ اعلام کردند: «مخالفت با برنامه های فاسدکننده اخلاق جوان و مخرب فرهنگی اسلامی نباید مخالفت با سینما به حساب آید. ما با برنامه هایی که تربیت کننده و به نفع رشد سالم اخلاقی و علمی جامعه باشد موافق هستیم.»

امام در گفت وگوی دیگری با اشپیگل همین مضمون را به بیان دیگری بازگویی می کنند: «شما یک سینمای اخلاقی و علمی بیاورید، ببینید کسی با آن مخالفت می کند!» تمام این بیانات با این وضوح و روشنی و با آن قاطعیت و جدیت وقتی از جانب شخصیتی همچون امام خمینی بیان می شود می تواند نقش موثری در پیشبرد و ارتقاء سینمای یک جامعه ایفا کند و کمک شایانی باشد برای اصحاب سینما برای تلاش و تکاپوی زنده و پویا.

اما به راستی در طول ۳۰ سال گذشته سینماگران ما تا چه حد توانسته اند و اساسا خواسته اند نسبت به اندیشه ها و آرمان های امام از خود تلاشی و سعی و کوششی نشان دهند و به راستی تجلی منویات والای رهبر عالی قدر انقلاب در سینمای ایران چگونه بوده است و تا چه اندازه و چرا؟

حقیقت تلخ آن است که امروز با نگاهی به گذشته به این نتیجه می رسیم که فقدان تاثیرات جدی و خلع تجلیات موثر از منویات و آرمان های امام بیش و پیش از هر چیز دیگری و هر زمان دیگری در سینمای ایران احساس می شود.

حقیقت آن است که اندیشه ها و آرمان های امام در هیاهوی کرکننده ابتذال، تکسب و تعیش تجارت پیشگانه سینمای ایران تصویر نشده و امام و اندیشه هایش در سینمای ایران تنها در عکس های روی دیوار و ظواهر کوچک دیگری خلاصه شده در حالی که قرار بر این بود که امام و اندیشه های ژرف و شگرفش نه فقط در ظواهر بلکه در مضامین و مفاهیم و کارکردهای سینماورزانه نیز حضور جدی و معتبر و موثر داشته باشد.

آرمان های امام همچون عدالت، مبارزه با سرمایه داری زالوصفتانه، کمک به مظلومان عالم و توجه به محرومین و پابرهنه ها چه نماد و نمودی در سینمای امروز ما دارد؟ سینمایی که پس از سه دهه وقتی از مردم و انقلاب و آرمان های والای امام دور شد یا به دام ابتذال و فیلم فارسی افتاد یا به دره جشنواره زدگی روشنفکرمآبی سقوط کرد.

امروز و در مصاف ارزش ها و آرمان های امام و امت با عمله تفکرات بیگانه از دین و آیین این مردم بیش و پیش از هر چیز جای خالی هنرمندان خودساخته و دلباخته ای احساس می شود که به تجلی آرمان های سترگی دست یازند که سال ها است غبار غفلت و انکار و اغفال و روی و ریا به خود گرفته است. به راستی پس از گذشت سه دهه از انقلاب آیا سینماگران ما خواستند و توانستند ذره ای از بزرگی ها و رشادت های مردم و امام را در روزهای انقلاب یا روزهای جنگ به نمایش بگذارند؟

سینماگرانی که حتی حاضر نیستند نگاهی به تابلو روزهای رنج این ملت بیندازند و تورقی بر کتاب خونین جنگ و جهاد بکنند و این همه در حالی است که میدان هنر انقلاب بیش از هر زمان دیگری نیازمند نفس حق و مرشدی حق مدار و خدامحور است تا دلبستگان این هنر، گردشمع وجود او جمع آیند و از نور حقیقت و اصالت او برای نگارگری آرمان های امام و امت بهره گیرند. کسی همچون سیدمرتضی آوینی سیدشهیدان اهل قلم که به راستی اهلیت چنین کاری را داشت و مصداق تام و تمام مرشد و صاحب نفس حق بود.

سهم این ارزش ها از بیش از یکصد فیلمی که به طور متوسط هر سال تولید می شود چیست؟ چقدر است؟و چرا؟

به جرات می توان گفت «اندک»، اگر نگوییم «هیچ»! نمونه اخیرش فیلمی که با هزینه های گزاف و صرف زمانی طولانی و حمایت های منحصر به فرد نهایتا منتهی به تولید اثری رقت آور، توهین آمیز، چندش آور و زننده شد به نام «فرزند صبح» ساخته کارگردانی پرادعا و تهی . فیلمی که بدترین و زننده ترین تصویر را از سال های مهمی از حیات امام به تصویر کشید و شیفتگان و علاقه مندان به امام و حتی مخاطبان عادی را نیز حیرت زده کرد. به راستی اینان به چه حقی این چنین برگنجینه های اصیل و ذخایر معنوی و ملی یک سرزمین و بلکه جهان اسلام چوب حراج می زنند و به خود اجازه می دهند به چنین شکل وقیحی با حیثیت، شرافت و گذشته نورانی یک ملت بازی کنند.

حکایت آنچه در سه دهه گذشته در سینما گذشت با در نظر داشتن تمام افت و خیزها و فراز و فرودهایش و با توجه به تمام بارقه ها و کورسوهای مجاهدت آمیز و فرصت سوزی های رقت انگیزش حکایتی دردآور و آزاردهنده است و آنچه در این نوشتار آمد به مثابه درددلی است و شقشقه ای از زبان دردمندان این عرصه.

امید آن که روزی و زمانه ای را شاهد باشیم که با همت مجاهدان عرصه فرهنگ و هنر انقلاب نهال امام و امت اسطوره ای اش یعنی نظام مقدس جمهوری اسلامی و آرمان های ناب بنیانگذار فقیدش به منصه ظهوری و بروزی درخور برسد. آن گونه که باید و آن طور که شاید، اگرچه دیر، اگرچه دور...!

محمد قمی