جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

نظم جدید جهانی واقعی


نظم جدید جهانی واقعی

موازنه جدید جهان

شاید تبیین مهم تر این پاسخ خصمانه را باید در تغییر وضعیت بازیگران در بازی قدرت ژئوپلیتیک جست. اگر این دلیل درست باشد، باید پاسخ عصبانیت آمیز ایالات متحده با هدف توبیخ ترکیه و برزیل و هشدار به آن ها مبنی بر واگذاری مسائل مربوط به سلاح هسته ای به آن چه هیلاری کلینتون اصطلاحاً «قدرت های اصلی» نامیده است، باشد. در واقع جهان غیر غرب در موضوع امنیت جهانی حق ابراز نظر ندارد و هر تلاشی در این راستا با منفی ترین واکنش ممکن روبه رو خواهد شد.

ممکن است در آینده معلوم شود که هفدهم می ۲۰۱۰ نقطه عطف مهمی در مسیر «نظم جدید جهانی واقعی» بوده است. به خاطر داشته باشید عبارت نظم جدید جهانی در سال ۱۹۹۰ بعد از تجاوز عراق به کویت و الحاق آن در همه جا مطرح شد. این عبارت توسط جورج دبلیو اچ بوش پدر در اشاره به شرایط پس از جنگ سرد و امکان یافتن توافق عمومی درون شورای امنیت سازمان ملل جهت ایجاد توانایی پاسخ های متحد در برابر جنگ های تجاوزگرانه بود. معلوم شد که نظم جدید جهانی، یک ایده بسیج کننده بر طبق مقتضیات شرایط ویژه ای بوده است. ایالات متحده در واقع نمی خواست این توقع را ایجاد کند که این کشور برای همیشه به عنوان رهبر ائتلاف بر ضد برهم زنندگان صلح جهانی حاضر و در دسترس است. تمام مسؤولیت های پذیرفته شده برای نظم جدید جهانی دقیقاً از زمان دیپلماسی پس از جنگ خلیج سال ۱۹۹۱ فراموش شد. اما آن چه اکنون به ذهن انسان خطور می کند این است که آیا این تلاش برزیل و ترکیه برای حل و فصل بحران هسته ای ایران با غرب بیان گر شکل گیری یک جهان جدید ولی این بار با «نظم جدید جهانی واقعی» نیست؟

هفدهم می روزی بود که ابتکار ترکیه و برزیل در تهران ثمر داد، و ایران توافق نامه ده ماده ای طراحی شده برای کاهش تقابل فزاینده اش با ایالات متحده و اسرائیل بر سر تجهیزات غنی سازی را امضاء کرد. جوهره این طرح این بود که ایران باید ۱۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده با درصد پایینش را نزد ترکیه به امانت بسپارد و در عوض ۱۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۲۰درصد غنی شده را برای استفاده راکتور هسته ای اش که ویژه تحقیقات پزشکی است، دریافت کند. این توافقنامه تأکید مجددی دارد بر حمایت از پیمان عدم گسترش سلاح هسته ای به علاوه به رسمیت شناختن حق ایران برای توسعه انرژی هسته ای اش جهت اهداف صلح آمیز تحت نظارت پیمان عدم گسترش که به معنی چرخه سوخت کامل است و شامل مرحله غنی سازی می شود.

مذاکرات و چانه زنی های انجام شده در تهران بسیار شبیه توافقی است که چند ماه پیش حاصل شد که در آن ایران موافقت خود را با مبادله مقدار یکسانی از اورانیوم غنی شده اش با فرانسه و روسیه در مقابل قول آن ها مبنی بر فراهم کردن میله های سوخت قابل استفاده برای رآکتور تحقیقات پزشکی، اعلام کرد. آن توافق به مشکل برخورد چرا که ایران ایرادهایی سیاسی بر آن داشت و آن را پس گرفت. ایالت متحده از این توافق قبلی استقبال کرد چرا که آن را گامی اعتمادساز به سوی حل مناقشات اصلی می دانست، اما در رد کردن توافق هفده می که بسیار شبیه توافق قبلی بود هیچ درنگ نکرد.

چرا پاسخ آمریکا این بار متفاوت است؟ درست است که ایران در ماه های اخیر مقدار اورانیوم غنی شده با غلظت پایین اش را افزایش داده و ۱۲۰۰ کیلوگرم اورانیومی که در توافق قبلی شامل ۸۰ درصد از کل ذخیره موجود ایران می شد در این توافق جدید عملاً تبدیل به ۵۰ درصد از آن شده است. همچنین برخی موضوعات در طرح توافق ۱۷ می نامشخص مانده، از جمله این که اورانیوم غنی شده چگونه برای ایران فراهم خواهد شد و این که نظام نظارتی بر نحوه استفاده از آن وجود خواهد داشت. اما در این باب به نظر می رسد اگر حقیقتاً واشنگتن نگران بود می بایست از ایران می خواست مقدار بیشتری از اورانیوم غنی شده با درصد پایین را بفرستد و جزئیات را شرح دهد، که چنین اتفاقی نیفتاد.

به جای استقبال از این تلاش قابل ملاحظه برای کاهش تنش ها در منطقه، هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا به ابتکار ترکیه و برزیل انگ ناقص و بی ربط بودن زد. او تأکید کرد که موضوع نگرانی های مربوط به غنی سازی هسته ای ایران باید منحصراً به «قدرت های اصلی» سپرده شود و بلافاصله چین و روسیه (به علاوه فرانسه و بریتانیا) را دور هم جمع کرد تا از دور چهارم تحریم های تنبیهی که باید در آینده نزدیک به شورای امنیت سازمان ملل ارائه شوند حمایت کنند. اکنون به نظر می رسد که پنج عضو دائم شورای امنیت از تشدید تحریم ها که شامل درخواست توقیف کشتی های حامل سلاح های سنگین، اعمال محدودیت در مسافرت های مقامات ایرانی، تحریم بانک ها و شرکت هایی که با برنامه هسته ای و موشکی ایران پیوند دارند و اجازه جست و جوی کشتی هایی که مورد ظن هستند که حامل موارد ممنوع شده از ایران و یا به سوی ایران باشند، حمایت کنند. چنین قطعنامه ای اگر اجرایی شود مطمئناً تنش های موجود در منطقه خاورمیانه را تشدید خواهد کرد بدون این که ایران را از برنامه هسته ای اش دلسرد کند.

در واقع می توان گفت دور جدید تحریم ها قطعاً انگیزه ایران برای اعمال کامل حقش تحت پیمان عدم گسترش سلاح هسته ای را بیشتر خواهد کرد و تکمیل و توسعه چرخه سوخت را ادامه خواهد داد، چنان که قبلاً هم با کمک برخی طرف های دیگر این پیمان از جمله ژاپن، آلمان و هلند انجام داده بود.

اگر به طور کلی ویژگی سازنده توافق حاصل شده در ایران را بپذیریم، واکنش دشمنانه و ناامید کننده واشنگتن می تواند تنها در قالب یکی از دو راه فهمیده شود، که هیچ کدامشان اطمینان بخش نیست. اگر حکومت ایالات متحده تاکنون، با و یا بدون گوشزد اسرائیل توانسته تحریم ها را تحمیل کند، هر توسعه ای که به نظر برسد در این رویکرد اجباری ایجاد شک کند تعبیری نامطلوب خواهد داشت. شواهد قویاً بیان گر این هستند که ایالات متحده مصمم بوده است که تحریم های اضافی را ادامه دهد. این باعث شد ابتکار ترکیه و برزیل چیزی شبیه کارشکنی عمدی باشد که اساساً منجر به رنجش شد، چرا که رهبران آمریکا سعی کردند برزیلیا و آنکارا را از هرگونه گام مستقلانه جهت حل این بحران بازدارند.

شاید تبیین مهم تر این پاسخ خصمانه را باید در تغییر وضعیت بازیگران در بازی قدرت ژئوپلیتیک جست. اگر این دلیل درست باشد، باید پاسخ عصبانیت آمیز ایالات متحده با هدف توبیخ ترکیه و برزیل و هشدار به آن ها مبنی بر واگذاری مسائل مربوط به سلاح هسته ای به آن چه هیلاری کلینتون اصطلاحاً «قدرت های اصلی» نامیده است، باشد. در واقع جهان غیر غرب در موضوع امنیت جهانی حق ابراز نظر ندارد و هر تلاشی در این راستا با منفی ترین واکنش ممکن روبه رو خواهد شد.

اما جهان در سال ۲۰۱۰ بسیار متفاوت از آن چیزی است که در قرن بیستم بود. جهانی شدن، افول قدرت آمریکا و برآمدن دولت های غیر غربی، چشم انداز دیگری ایجاد کرده است. این فرایند اخیراً در نتیجه بحران اقتصادی جهانی و مشکلات اروپا سرعت گرفته است. همان طور که آهنگ معروف باب دیلن در دهه ۱۹۶۰ می گوید «زمان تغییر فرارسیده است.» اگر به یاد آورید زمان زیادی نیست که گروه هشت به نفع گروه فراگیرتر بیست کنار گذاشته شده است. علاوه بر این اخیراً توجهات زیادی به مطرح شدن گروه کشورهای بریک (برزیل، روسیه، چین و هند) معطوف شده است. به نظر می رسد آن چه بیشترین سهم را در کنار گذاشتن و فسخ کردن طرح تبادل ایران داشته دور نگه داشتن مزاحمان برزیلی و ترک از زمین بازی ژئوپلیتیک باشد. این ادعای غرب که شورای امنیت هنوز هم در سال ۲۰۱۰ نماینده آرایش قدرت باقی مانده، مضحک است.

و این که هویت پنج عضو دائم از سال ۱۹۴۵ تغییری نیافته تلاش اشتباهی است برای نادیده گرفتن واقعیت تغییر بنیادین در قدرت جهانی که از دهه های اخیر روی داده. هر دو دولت برزیل و ترکیه به عنوان عضو غیر دائم دوساله در شورای امنیت انتخاب شده اند و هر دو، حکومت خود را مجریان تعهدات ویژه در جهت صلح و عدالت در جهان می دانند. همان طور که توافقنامه ۱۷ می نشان می دهد این حکومت ها دارای اراده ای سیاسی برای ساختن سیاست جهانی متفاوت هستند.

به علاوه، این توافقنامه صرفاً یک حقه بچه گانه برای جلب تیترها و نیشگون گرفتن از قدرت های قدیمی نیست. تقابل با ایران همراه با تهدیدهای سراسیمه و دوره ای اسرائیل مبنی بر حمله نظامی و گزارش های فشار بر ایالات متحده برای قرار گرفتن در مسیر تقابل فزاینده، فوق العاده خطرناک است. چنین استراتژی تنش زایی بی گمان می تواند به یک جنگ ویران گر منطقه ای تبدیل شود که اقتصاد جهانی را مختل می کند و منجر به یک مصیبت انسانی گسترده می شود.

هم ترکیه و هم برزیل منافع ملی بسیار زیادی در تلاش برای صلح و امنیت منطقه ای دارند و یکی از راه های تحقق آن، آرام کردن فضای دیپلماسی مربوط به مناقشه برنامه هسته ای ایران است. این واقعیت که به نظر می رسد ایران آماده پیش بردن توافقنامه است، حداقل اگر سازمان ملل از تصویب تحریم های بیشتر خودداری کند، شانس موفقیت توافقنامه تبادل سوخت را به شدت تقویت خواهد کرد و یا در بدترین حالت برای کشورهایی که به ایران مظنون اند که برنامه سری تبدیل شدن به یک دولت دارای سلاح هسته ای را دنبال می کند، اطمینان بیشتری به بار می آورد.

در عین حال حتی در خصوص این موضوع دستان ایالات متحده به عنوان رهبر، نسبتاً آلوده است. آمریکا در حالی که اصرار دارد بر این که ایران حق ندارد آن چه را که چند دولت غیر هسته ای دیگر قبلاً بر طبق پیمان عدم گسترش انجام داده اند را انجام دهد، اعتراف دارد که تحت سرپرستی پنتاگون دست به فعالیت های نظامی متعددی درون خاک ایران زده است. (برای تأیید نگاه کنید به مقاله مارک مازتی با عنوان «گفته می شود ایالات متحده فعالیت های سری اش در خاورمیانه را گسترش می دهد» در نیویورک تایمز، ۲۴ می ۲۰۱۰). همچنین غیر ممکن است سکوت دلسرد کننده ای را که برای مدت زیادی زرادخانه تسلیحات هسته ای اسرائیل را از بازرسی و انتقاد مصون نگه داشته است نادیده گرفت، اضافه کنید استنکاف قدرت های غربی را از مطرح شدن دوباره پیشنهاد مصر و دیگران مبنی بر خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای.

در سال ۲۰۰۳، دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت ایالات متحده با مقایسه «اروپای قدیم» (به ویژه فرانسه و آلمان) که آن را به سبب مخالفت با حمله به عراق از روی تحقیر در حال انحطاط نامید با «اروپای جدید» که شاهد موج فزاینده ایجاد شده در اروپای شرقی به نفع سیاست آمریکا بود، در روزنامه ها خبر ساز شد. اکنون این اروپای قدیم است که دوباره با ایالات متحده همراه شده و حسن نیتش نسبت به واشنگتن بازگشته است.

در این معنا با ترکیه و برزیل به مثابه حریم شکنانی رفتار می شود که دیگر بیش از این پذیرای انفعال و عدم حضور در دیپلماسی خاورمیانه نیستند.

شاید ما شاهد عبور از دوره ای در سیاست جهانی هستیم که تاکنون بدان اعتراف نشده است. دو دهه از زمان چالرز کراوثمر ، نویسنده مسائل امور خارجی می گذرد که اعلام کرد «جهان کنونی پس از جنگ سرد چند قطبی نیست بلکه تک قطبی است. مرکز قدرت جهانی، ابرقدرت بلامنازع یعنی ایالات متحده در کنار متحدان غربی اش است.» رد ناگهانی ابتکار ترکیه و برزیل در بهترین حالت می تواند به عنوان وابستگی نوستالوژیک به «دوره تک قطبی بودن»، مدت ها پس از پیوستن این واقعیت به تاریخ تفسیر شود.

ترکیه تا کنون نشان داده مصالح خودش و منطقه در دنبال کردن یک سیاست خارجی مستقل و فعال بر مبنای حل و فصل مناقشات و تا جای ممکن کاهش تنش ها در راستای صلح، ثبات و رفاه است. همه ابتکاراتش قرین موفقیت نبوده است؛ از جمله تلاش داشته جهان را به تعامل با حماس به عنوان یک کنش گر سیاسی بعد از پیروزی عادلانه اش در انتخابات غزه در ژانویه ۲۰۰۸ ترغیب کند که توسط واشنگتن و تل آویو مورد بی اعتنایی قرار گرفت. به همین نحو تلاش ترکیه برای بکارگیری مهارتش در میانجی گری بین اسرائیل و سوریه برای رسیدن به توافقنامه صلح بعد از چند دوره مذاکرات امیدوار کننده نتیجه ای جز شکست نداشت.

شاید این ابتکار ترکیه و برزیل در عمل به جایی نرسد ولی این بدین معنا نیست که ارزش تلاش کردن نداشته یا این حکومت ها نباید تلاششان برای جایگزین کردن جنگ و نظامی گری با دیپلماسی و روابط بین المللی همکارانه ادامه دهند. بیرون از حلقه های دیپلماتیک غرب، توافقنامه ۱۷ می تاکنون با تحسین گسترده ای روبه رو شده چرا که نشان گر واقعیت شورانگیز چشم انداز ژئوپلیتیک جدیدی است که در آن کشورهای جنوب در حال مطرح شدن به عنوان کنش گران فعال هستند و دیگر به انفعال صرف در سناریوهایی که در شمال طراحی شده تن نمی دهند. شاید بتوان از جنبه ای این واقعیت را به درستی «نظم جهانی جدید واقعی» نامید.

نویسنده: ریچارد - فالک

پروفسور ریچارد فالک، استاد آمریکایی ممتاز حقوق بین الملل در دانشگاه پرینستون، نویسنده (مؤلف و همکار در تألیف ۲۰ کتاب)، سخنگو و فعال امور جهانی است که تاکنون در دو پست سازمان ملل درباره سرزمین فلسطین منصوب شده است.

مترجم: محمد - مظهری

منبع: خبری - باشگاه اندیشه - تاریخ شمسی نشر ۱۶/۳/۱۳۸۹ - به نقل از http://sabbah.biz/mt/archives/۲۰۱۰/۰۵/۲۹/rebalancing-the-world/