جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خاطره نویسی در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس


خاطره نویسی در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

تحمیل جنگی که هشت سال به طول انجامید تحولی عظیم در فرهنگ خاطره نویسی به وجود آورد آنانی که جنگ را دیده و درک کرده بودند, ناخواسته این وظیفه را در خود احساس کردند که دربرابر نسل های آینده مسئولیت خطیر انتقال حقایق جنگ و انقلاب بر دوش آنان است

تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال ۱۳۵۷، رویکرد عامه مردم- و چه بسا اهل فرهنگ- به خاطره نویسی و توجه و اهتمام آن، بسیار محدود و ناچیز بود. در آن دوران، اکثر کتب منتشر شده در زمینه خاطرات، مربوط بود به رجال عصر قدیم که بیشتر دوره مشروطیت را در بر می گرفت. با پیش آمدن انقلاب اسلامی که فضا و جو فرهنگی جامعه ایرانی را به کلی تغییر داد، انتشار کتب خاطرات نیز دستخوش تحولی عظیم شد.

در سال های اول پیروزی، خاطرات مبارزان و زندانیان سیاسی از زندان ها، مبارزات و شکنجه های دوره شاهنشاهی، که بیشتر انتقال تجربه به نیروهای مبارز جوان مد نظر بود، توسط احزاب و گروه های سیاسی باب شد. در آن روزها برخی از اهل ادب نیز به نگارش خاطرات خود از روزهای انقلاب، در مطبوعات پرداختند.

تحمیل جنگی که هشت سال به طول انجامید نیز تحولی عظیم در فرهنگ خاطره نویسی به وجود آورد. آنانی که جنگ را دیده و درک کرده بودند، ناخواسته این وظیفه را در خود احساس کردند که دربرابر نسل های آینده مسئولیت خطیر انتقال حقایق جنگ و انقلاب بر دوش آنان است، لذا با وجود عدم تجربه در نویسندگی و گاهاً تحصیلات پایین، اقدام به نوشتن خاطرات (روزشمار) حضور خود در جنگ کردند. در این گونه خاطرات، خود فرد رزمنده را بسیار کم تر می توان دید و بیشتر شاهد صحنه هایی هستیم که وی در آن حضور داشته است.

غالب خاطراتی که در دوران جنگ (۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷) به صورت کتاب و یا در مطبوعات منتشر شدند، از روالی خاص پیروی می کردند. این خاطرات با وجودی که توسط رزمندگان جوان نوشته می شدند، ولی به هنگام چاپ دستخوش برخی تغییر و تحول ها نیز می گردیدند. تبلیغ شعارها و آرمان های جنگ و انقلاب اسلامی، تحقیر دشمن، برتر نشان دادن روحیه نیروهای خودی و در نظر گرفتن این که در زمان جنگ نباید مطلبی منتشر شود که به روحیات مردم خللی وارد کند، از جمله مواردی بود که در این گونه خاطرات وجود داشت و چه بسا نیز این ضرورت مهم مد نظر بود که برای حفظ امنیت و روحیه مردم، از ذکر برخی موارد خودداری شود.

با وجود این بسیاری از رزمندگان، خاطرات و روزشمارهای خود را که در کنج تنهایی و در اوج جنگ نوشته بودند، نزد خود محفوظ داشتند.

پس از پایان جنگ، "دفتر ادبیات و هنر مقاومت " با همّت سه نفر از کسانی که تا پیش از آن در مطبوعات به فرهنگ دفاع مقدس می پرداختند (مرتضی سرهنگی، علیرضا کمره ای، هدایت الله بهبودی) پایه گذاری شد و تاکنون موفق شده اند صدها عنوان کتب خاطرات رزمندگان را از دل صحنه های نبرد منتشر سازند.

از ویژگی های این خاطرات، بکر بودن آن است که چه بسا اگر قرار بود همین کتاب ها توسط برخی ارگان ها و سازمان های تابع دولت منتشر شود، دستخوش بسیاری کج سلیقگی ها قرار می گرفت.

بعدها در کنار این دفتر، دفتری دیگر با عنوان "دفتر ادبیات انقلاب اسلامی " توسط عده ای از همین افراد تأسیس شد که به گردآوری خاطرات شخصیت های رده بالای فعلی نظام که در دوران مبارزه علیه شاه، دارای سوابق و خاطرات بسیاری بودند، مبادرت ورزید. سرعت عمل این دفتر، در برابر شرکت ها و مؤسسات خصوصی که بیرون از مجموعه های دولتی قرار داشتند، بسیار پایین بود و چه بسا بودند سوژه هایی از خاطرات سران رژیم شاه که در خارج از کشور به انگلیسی چاپ شد و تا اینان بخواهند آن را ترجمه و آماده سازند، توسط چند ناشر دیگر منتشر شده بود که از آن میان می توان به خاطرات اسدالله علم اشاره کرد.

شاید این که دفتر ادبیات انقلاب اسلامی زیر نظر یک ارگان دولتی (حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) فعالیت می کرد باعث این کندی بود، ولی در کنار آن ناشرین خصوصی، در قدم هایی بلند و سریع، اقدام به انتشارات کتاب های خاطرات سران رژیم شاه که در خارج از کشور چاپ شده بود، کردند. با این روال تحولی گسترده در عرصه خاطره نویسی بوجود آمد که کم کم سران جمهوری اسلامی ایران را نیز متوجه این امر کرد و آنان را نیز بر آن داشت تا خاطرات خود را (هر چند شاید بتوان گفت منفعلانه و بسیار دیر) منتشر سازند.

سردمداران حکومت شاه که عرصه را خالی دیده بودند، توجیهات و توضیحات خود را در غالب خاطراتی در داخل منتشر ساختندکه می توان گفت در اکثر آنان تبرئه حکومت پهلوی مد نظر بوده و هست.

نظر به این که نسل جوان امروز، از آن دوران پرهیاهو و نبرد و مبارزه هیچ در خاطر ندارند و با چهار سرود و مارش که در دهه فجر از تلویزیون پخش می شود، به هیچ وجه نمی تواند آن فضا را دریابد، امروزه سیل هجوم خاطرات سران رژیم شاه آنان را تهدید می کند.

در این میان انتشار برخی کتب حاوی خاطرات بعضی مسئولین جمهوری اسلامی ایران، نه تنهاحقایق حوادث و پیش آمدهای انقلاب را نمایان نکرد، که وجود برخی موارد ضد و نقیض و عدم آگاهی فرد از برخی موارد مبهم و پرداختن ناقص به آن حوادث، باعث ایجاد توهمات بسیاری گردیده است.

به عنوان مثال در هیچیک از خاطرات چه سران رژیم شاه و چه سران جمهوری اسلامی، نمی توان فهمید که در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ چند نفر شهید شده اند. برخی از ۱۵۰۰۰ نفر شهید می گویند، بعضی نزدیک به هزار نفر و … ولی مسئله مهمی که وجود دارد، این است که هیچ کدام اینها حقیقت آمار و ماجرا نیست.

یا ماجرای عاشورای سال ۱۳۵۷ در پادگان لویزان، و … از این موارد در روزهای انقلاب بسیار مشاهده می شود که متأسفانه باید منتظر بود تا برخی با تحریف و تغییر آن را منتشر سازند.همان کاری که با بزرگ ترین واقعه سال های اخیر ـ جنگ تحمیلی ـ کردند و بسیاری از حقایق آن را تحریف کرده و در ذهن و چشم نسل جوان امروز وارونه جلوه دادند.

باید اذعان داشت که حالا حالاها نباید منتظر کتاب خاطراتی خوب از مسئولین انقلاب اسلامی بود، چرا که غالب کتاب های منتشر شده، از سوی افرادی است که به دلایلی از مسئولیت های خود کنار گذاشته و یا کنار رفته اند. به همین لحاظ در ذکر خاطرات خویش دچار خود سانسوری شدید شده و در پی پوشاندن و یا توجیه بسیاری از موارد برآمده اند.

یک بار در نشریه ای، خاطره ای ذکر شده از یکی از مسئولین را منتشر کردیم که در خلال آن، از حمله به یکی از مأموران ساواک و به قتل رساندن وی با چاقو تعریف کرده بود، در دیدار مجدد با ایشان، وی شدیداً معترض شد که چرا از کشته شدن آن مأمور نوشته اید، و خواست که در شماره بعد در توضیحی دروغ از قول وی بنویسیم: "البته بعدها آن مأمور ساواک را دیدیم و فهمیدیم که او کشته نشده است " درحالی که او کشته شده بود.

آن چه مهم است، آگاهی نسل امروز از حقایق پیش آمده در دوران انقلاب اسلامی است که امروزه بسیار بیشتر از قبل، این مهم ضروری و لازم به نظر می رسد و این کار میسر نیست جز با انتشار خاطرات ناب و دست نخورده، نه این که به دلیل برخی شبهات و … حقایق را به گونه ای دیگر جلوه دهیم.

مثالی دیگر که بسیار مهم به نظر می آید:

در زندان های وحشت آور رژیم شاه، بسیاری از افراد درپی این بودند تا با نوشتن یک توبه نامه کتبی و عذرخواهی به پیشگاه اعلیحضرت! از دوران محکومیت خود کاسته، آزاد شده و مجدداً به جمع مبارزین بیرون از زندان بپیوندند که این مسئله کم کم مورد توجه ساواک قرار گرفت و جلوی این حربه نیروهای مبارز را سد کرد. همین عده، امروز از عنوان این مطلب ابا داشته و سعی دارند خود را بری از هر گونه عذرخواهی و اظهار ندامت هر چند به لفظ برای فریب دشمن، جلوه دهند. البته بودند عده ای که پا را از این نیز فراتر نهاده و به اظهار ندامت در برابر دوربین تلویزیون و گریه به پیشگاه شاه پرداختند و یا برخی که لو دادن همرزمان خود را برای دور ماندن از هرگونه شکنجه و رنج، به حساب تقیه و… گذاشته اند ولی امروز آن چنان پز مبارزه می دهند که جای بسی تعجب دارد.

مهم این است که همه این عزیزان برای پیروزی انقلاب اسلامی زحمت کشیده اند. امروز نمی توان در آرامش و امنیت نشست و اعمال آن روز آنان را زیر سؤال برد و بر آنان هجوم آورد؛ چرا که ظرفیت افراد با یکدیگر متفاوت است. مگر نه این که بودند افراد غیر مسلمان که در زیر شدیدترین شکنجه ها لب باز نکرده و یاران خود را لو نداده اند؟!

متأسفانه این روزها کم تر شاهد انتشار خاطرات مردم عادی بخصوص نسل جوان آن روزها، از انقلاب اسلامی هستیم. باید در نظر داشت که رده بالاها، همواره خاطراتی از بالا دارند و این مردم و جوانان بودند و هستند که مستقیم شاهد برخی حماسه آفرینی ها در کوچه و خیابان ها بوده اند و این کم از خاطرات آنان ندارد.

این خود می تواند تحولی دیگر در عرصه خاطره نویسی باشد. یعنی همان چیزی که در خاطره نویسی جنگ شاهد هستیم. در خاطره نویسی جنگ به جای این که شاهد انتشار خاطرات سرداران و بزرگان باشیم شاهد انتشار خاطرات رزمندگان معمولی در حد یک تیرانداز یا آرپی جی زن هستیم.

شاید انتشار خاطرات افرادی که در صحنه های ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ بوده اند- بخصوص سربازانی که در صف مخالف حضور داشته اند و امروز نیز در میان ما زندگی می کنند- خالی از لطف نباشد و ابهامات بسیاری را رفع کند.

امیدواریم در سال های آتی بیشتر شاهد انتشار حقایق باشیم نه این که از بیرون برای مان خاطرات به داخل صادر کنند.

نویسنده:حمید داودآبادی