سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

ترجمه «درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم» بوردیو



      ترجمه «درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم» بوردیو
...
کتاب «درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم» اثر پیر بوردیو بزودی به ترجمه ناصر فکوهی منتشر خواهد شد.  این کتاب کوچک که انتشارات لیبر آن را به چاپ رسانده است شامل دو درس پیر بوردیو در کلژ دو فرانس، نخست درباره تلویزیون  و سپس درباره مطبوعات می شود. این کتاب یکی از پر نفوذ ترین آثار بوردیو بوده است که نثر آن نسبت به سایر آثار این متفکر استثنایی قرن بیستم، ساده تر به شمار می آید. بودریو در این کتاب نشان می دهد که چگونه تلویزیون از طریق دستکاری  بر تصاویر و روابط میان آنها با اندیشه و کلام، افکار انسان ها را به گمراهی می کشاند. از سوی دیگر در درس دوم درباره سلطه مطبوعات، بوردیو، به نقدی سهمگین علیه بخشی از مطبوعات به مثابه حوزه ای تقلیل گرایانه در عرصه اندیشه می پردازد. در زیر بخشی از آغاز کتاب ءدرباره تلویزیون و سلطه مطبوعات»  بوردیو را می خوانیم:

«اگر من تصمیم گرفتم این دو درس را در تلویزیون ارائه دهم، دلیل آن بوده که می خواسته ام تلاش کنم فراتر از محدوده مخاطبان متعارف کلاس های کلژ دو فرانس بروم. در واقع گمان می کنم که تلویزیون به دلیل  سازوکارهایی که سعی خواهم کرد آنها را در اینجا اجمالا توضیح دهم - زیرا یک تحلیل  عمیق و نظام مند زمان بسیار بیشتری را می طلبید-  خطر بسیار بزرگی برای سپهرهای تولید فرهنگی، هنر، ادبیات، علم، فلسفه و حقوق به حساب می آید. من حتی گمان می کنم که بر خلاف  آنچه باوجدان ترین ژورنالیست ها نیز درباره مسئولیت خود می اندیشند و بی شک در این اندیشه و در آنچه درباره اش می گویند، صداقت دارند، ژورنالیسم نیز خطر کمتری برای زندگی سیاسی و دموکراسی به حساب نمی آید. من می توانم این امر را به سادگی از طریق تحلیل وضعیت کنونی تلویزیون ثابت کنم: امروز برای رسیدن به حداکثر مخاطب شاهد آن  هستیم که تلویزیون و به همراه آن بخشی از مطبوعات [در فرانسه] ، به نحو خاصی مسائل مربوط به اظهارات و رفتارهای  نژادپرستانه و ضد خارجی را مطرح می کنند  امتیازات خاصی  به نوعی بینش  به شدت ملی و در واقع ملی گرایانه از سیاست می دهند(...)
امید من، البته بدون آنکه چندان توهمی داشته باشم،  آن است که تحلیل هایم در اینجا به مثابه «حملات»ی علیه تلویزیون یا ژورنالیسم برداشت نشوند که معلوم نیست از کدام حس حسرت نسبت به نداشتن یک تلویزیون فرهنگی مثل «کانال سوربن»  یا از کدام  سرپیچی ارتجاعی و گذشته گرا از پذیرش تلویزیون نشات گرفته باشند. همچنین امیدوارم گفته هایم این فکر را ایجاد نکنند که  من هیچ اعتقادی بدان ندارم که تلویزیون برغم  همه این مسائل،   می تواند از خلال برخی از برنامه ها، مثلا بعضی از گزارش های مستند، اثرات مثبتی داشته باشد. هر چند متاسفانه  به  دلایل زیادی گمان می کنم این تحلیل بازهم به جامعه ژورنالیستی و بسیار درون خود تنیده، امکان ارائه نوعی دیدگاه انتقادی دروغین و تقویت خود شیفتگی هایش را بدهد. با این وصف امیدوارم این بحث به همه کسانی که در حرفه های تصویر، مبارزه می کنند تا از کار خود ابزرای خارق العاده برای دموکراسی مستقیم بسازند، و برعکس نگذارند حرفه شان به ابزاری برای سرکوب نمادین تبدیل شود، کمک کند. »