یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
منطق انكشاف هنری در نظر پرویز مشكاتیان

● مركز حفظ و اشاعه موسیقی ایران
یكی از نهادهای جریانساز در موسیقی ایران قلمداد میشود. مكتبدیدگان و درسآموختگان این مركز، روشنكننده چراغ و پرچمدار موسیقی ایرانی و نیز منادی طلیعه بازگشت به موسیقی اصیل ایرانی بودند؛ كسانی كه سرنوشت موسیقی ایرانی، را سالیان سال در پنجه و چنته خویش نهان داشتند و این سرنوست را چنان رقم زدند كه هم او خواندی و هم غیر او!
اما مهمترین مؤلفه در بررسی این جریان «اصالتگرایی / اصولگرایی» آن است. شاید افق مشترك تمامی برآمدگان این جریان، اصالتگرایی آنان است. علیرغم اینكه برخی از برآمدگان این مدرسه / مركز خواستهاند، از بند سنت رها شوند، اما همواره در مقام عمل پایبند «اصالت» در موسیقی و در هوای احیای آن بودند.
با اندكی تسامح میتوان گفت: غیر از احیاءگریها و میناگریها و نیز اشاعه دادهها و یافتههای تراث موسیقایی، عمده برخواستهگان این مركز، گفتمان نوینی در عرصه موسیقی ایرانی عرضه نكردند. مهمترین پروسه این جریان پیوستگی سنت موسیقی ایرانی و منع از گسستگی آن بود. شاید مولدترین فرد این جریان «حسینعلیزاده» باشد كه همگان وی را به نوآوری در قلمرو موسیقی میخوانند، در حالی كه اگر از معدودی از آثار اركسترال وی بهمانند: نینوا، آوایمهر، سوراندشتامید، حصار و ... بگذریم، عمده آثار وی بهویژه تكنوازیهای وی كه بهزعم خویش بنا و بنیان كاری وی است، مبتنی بر اصالت است.
علیزاده در جایی «موسیقی ایرانی را [حتی در هیأت ارکسترال] موسیقی تک¬نوازی می¬داند» و با اشاره به سنت سازی موسیقی در كنار سنت آوازی، با اشاره به توجه به موسیقی سازی، میگوید: «آنچیزی كه مرا علاقهمند كرد كه به موسیقی تكنوازی هم توجه داشته باشم، [اینكه] روند ثابتی ندارد و از لحاظ فرم، از اینكه موسیقی همراه با كلام ردیف را اجرا كنم، پرهیز میكنم، یعنی نمیخواهم موسیقی آوازی اجرا كنم. دوست دارم «موسیقیسازی» را اجرا كنم. «ساز» دارای تكنیكها و خصوصیاتی است كه برای دست یافتن به آن از جوهر خود موسیقی باید استفاده شود. من اینكار را میكنم. شما وقتی سازهای من را گوش میكنید - بهخصوص در تار - تكنیكهای اجرایی، كاملاً تكنیكهای قدیمی است.
یعنی تكنیك درویشخان، میرزاحسینقلی و دیگران در آن وجود دارد. بهخصوص تكنیك شهنازی در آن به گوش میخورد. اگر شما تكنوازی من را در افشاری گوش كنید، نوع تكنیكها و مضرابها، شیوههای قدیم تار است، اما از نظر محتوا نه. این اثر شامل ابزار تكنیكی تار [...] در بسیاری از تكنوازیهای من، تكنیك مضرابهای قدیمی استفاده میشود ...» (گفتوگوبا «حسینعلیزاده» درباره موسیقی ایران، بهكوشش محسنشهرنازدار، نشرنی، چاپ اول، ۱۳۸۳، صص ۸۲ و ۱۰۷).
آنكه تنها نادرند این ره برید هم به عون همت پیران رسید.
در قلمرو درسآموختگان مركز حفظ و اشاعه موسیقی ایران نادر بودهاند، افرادی كه از سنت موسیقی ایرانی، اندكی فاصله گرفته و به خلق و خلاقیت در قلمرو موسیقی زدهاند. در این بین میتوان از مرحوم «ناصر فرهنگفر» تنبكنواز برجسته ایرانی یاد كرد؛ علیرغم اینكه سبك وی، چندان نتوانست در هیأت مكتب ظاهر شود، اما تا حدی توانست با دیگر سبكهای تنبكنوازی، به ویژه مكتب مرحوم تهرانی و حلقه پیرامونی وی مانند امیرناصرافتتاح، حسیناسماعیلی و ...، فاصله جدی بگیرد.
اما ما در سبك «پرویز مشكاتیان»، با بلندپروازی و ساختارشكنی در عرصه موسیقی ایرانی مواجه هستیم. وی به واسطه نگاه انتولوژیك، اگزیستانسیال و فلسفی به موسیقی، با تفكیك معناشناختی «اصالت» و «سنت»، در عین عنایت به اصالت، از سنتها فرافكنی و بلندپروازی میكند.
اصالت در بینش، نگرش و منش مشكاتیان، اساساً معنای جزمی ندارد، معنای «اصالت» در افق ذهنی و فلسفی وی بسی فراتر از ردیفگرایی و سنتگرایی است، بلكه وقتی عنوان اصالت در ذهن، زبان و ضمیر وی نقش میبندد، تمامی زوایا و ظرایف فرهنگ اصیل ایرانی، از معماری گرفته تا ادبیات، تداعی میشود. هرگاه مشكاتیان از حافظ، خواجو، سعدی، عطار، مولوی، بایزید بسطامی و ... سخن میگوید، گویی وی چهره در چهره آنان دوخته، آنان را با جان و دل، درك و لمس كرده است.
سیره و سیرت مشكاتیان با فرهنگ اصیل ایرانی و بنیانگذاران آن، مانند: حافظ، سعدی، خواجو و ... درهم تنیده، در نظر وی حافظ، مولوی، سعدی و ... تنها یك شاعر نیستند، بلكه حكیمانی تمدنساز و فرهنگساز هستند. تصانیف خودساخته مشكاتیان بر اشعار شعرای یادشده گویای همین مطلب است، هركدام از این تصانیف تصویرگر و بیانگر دقیق و عمیق احساس حكمی و درونی آنان است، آن¬چنانكه این مشاهیر همچنان در قید حیات هستند و به تشریح كلام خویش میپردازند.
تصنیف «صبح است ساقیا» در آلبوم «دستان» بهترین شاهد مثالی این ایده است. در ادامه تصنیف آنجا كه آمده است: «آفتاب می زمشرق ساغر طلوع كرد / گر برگ عشق میطلبی ترك خواب كن». مشكاتیان آنچنان با بیان و زبان حافظ همافق میشود كه مخاطب درآمدن می را از مشرق ساغر مشاهده میكند؛ بهزعم استاد كسایی در این مرحله باید موسیقی را به نظاره نشست و نه [تنها] آنرا شنید! یا وقتی در آلبوم «مژدهبهار» در تصنیفی از حافظ با مطلع «گلعذاری زگلستان جهان ما را بس»، مواجه میشویم، كاملاً با یك تصویرسازی از سوی تصنیفساز روبرو هستیم، به ویژه در بیت «بنشین بر لب جوی گذر عمر ببین / كاین اشارت از جهان گذرا مارا بس»، گویی خلوتگزیدهای بر لب جوی نشسته، گذران عمر میكند و ما را به نشستن بر لب جوی فرا میخواند!
از تصانیف مشكاتیان كه بگذریم، قطعات بیكلام وی، نیز واجد عنصر تغزلی / غزلوار است. بیشترینه قطعات خودساخته، همچنین مضراب¬به¬مضراب مشكاتیان، تداعیگر و نمایانگر ابیات و جملات غزل ناب پارسی از عصر رودكی تا عصر خواجو و حافظ است.
به عنوان نمونه مشكاتیان در قطعهای كه به عنوان پیشدرآمد در آلبوم «كنسرت گروه عارف» برای گروه تنظیم كرده، خارج از اینكه این قطعه ابداعی، در قلمرو ساخت و تنظیم پیشدرآمد محسوب میشود، دربردارنده صورخیالی بسیار قوی است، در معرفی این اثر، این قطعه با عنوان قطعهای تحتتأثیر بیتی از مولوی: «یك دست جام باده و یك دست زلف یار / رقصی چنین میانه میدانم آرزوست» آمده است.
مطمئناً هر شنوندهای بدون اطلاع از این الهامپذیری / برداشتآزاد، هرگاه به شنیدن این قطعه شش دقیقهای دستیازد، هرآیینه میدانی بر وی مشتبه میشود كه صوفیای در حالت سماع، از مسرتِ اختیاركردن زلف یار، جام باده بدست، رقصكنان دور تا دور میدان سماع، به سماع میپردازد.
اصالتگرایی مشكاتیان تنها به چند شعر و شاعر بر نمیگردد بلكه برای وی هر چیز اصیل و ریشهدار، مستعد درآمدن در هیأت موسیقی است. به عنوان نمونه وی پس از خوانش چندباره اثر سترگ «كلیدر» (محمود دولتآبادی)، آنچنان تحتتأثیر آن قرار میگیرد كه آن¬را به مضراب در میآورد و آلبومی را با عنوان «تمنا» (در آواز ابوعطا و دشتی) عرضه میكند.
جالب اینكه مشكاتیان در عنفوان كودكی آوایی از یك دورگرد سازنهچی میشنود كه تشابه غریبی با برخی مضامین كلیدر دارد، آنچنان كه نوا و آوای دورگرد را نیز متصور میشود و آن را به مضراب در میكشد: «صدبار گوفتم همچی مكو، ننه گل محمد / زلفای سیا رِ قیچی مكو، ننه گل محمد ...». همچنین در حین نوازندگی در این اثر، ذهن مشكاتیان، به نحوی با غزلی از «ملكالشعرایبهار» با مطلع «یقین درم اثر امشو به هایهای مو نیست / كه یار مسته و گوشش به گریههای مو نیست» پیوند میخورد.
اساساً در نگاه مشكاتیان اصالت تنها در اصالتفرهنگ و فرهنگاصیل، خلاصه نمیشود، بلكه وی در پی اصالتانسانی (اومانیسم)، است؛ بقول «پل الوار»: انسانی باشد / هرکه خواهد گو باش. این اصالت ممكن است، در خلوص آوا و نوای یك دورهگرد، ممكن است در زبان و بیان داستانسرا، یا در حركت رقصان یك برگ هنگامه افتادن از درخت به زمین، گزارش از یك سفر و برانگیختهشدن از دامنه زاگرس و ... باشد. بسیاری از رخدادهایی كه ممكن است، در نظر برخی پیشپا افتاده بنماید، در نگره وی واجد ارزش انسانی و مستعد به موسیقی درآمدن است. به گفته مولوی «گفتند یافتی مینشود جستهایم ما / گفت آنك یافت مینشود آنم آرزوست. دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر / از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.»
مشكاتیان هیچگاه محصور و مسحور ردیف نبوده، بلكه همواره فراتر از ردیف پرواز كرده است. وی اساساً اهل تقلید و تكرار نبوده كه تنها به دادهها و یافتههای گذشتگان بسنده كند، بلكه وی همواره پای در میدانی گذارده كه پیشتر كسی اُذن و عزم ورود در آن میدان را نداشته است.
بقول مولوی كه میگوید: جمله تلوینها زساعت خاسته است / رَست از تلوین كز ساعت برست - رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان غزل / مفتعلن مفتعلن مفتعلن كشت مرا - صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق / نیست فردا گفتن از شرط طریق؛ مشكاتیان «ابنالوقتی» است كه از بند هر انحصاری رسته است، از بند رستهای كه به هیچ یافتهای قناعت نمیكند و (همچنانكه عرفا گویند «لاتكرار فی تجلی») همواره در صدد تجلیگاه و نظرگاهی نو است: هر نظرم كه بگذرد، جلوه رویش از نظر / بار دگر نكوترش بینم از آنچه دیدهام.
۱) اما ویژگی كه مشكاتیان را از همقطاران و بهطوركلی تمامی موسیقیدانان این دیار متمایز میكند «انكشافی» (Revelation) بودن آثار وی است. وی هیچگاه بیضرورت به تولید اثر نپرداخته؛ پشت هر اثر وی فلسفهای نهفته است.
۲) در اینباره باید گفت، موسیقیدانان و بهطور كلی هنرمندان ما دو دسته هستند، كسانی كه دغدغه و استرس ارائه اثر دارند؛ بیضرورت و بیمحبا درصدد ارائه هنرمندیهای خویش و در پی جایگاهی برای اعلان هنر خویش هستند. آنان از هر فرصتی برای بیان هنر خویش بهره میگیرند و هر دمی را برای ارائه هنر خویش غنیمت میشمرند. برای برخی از اینان شاید فلسفهوجودی ارائه اثر مشخص نباشد؛ آثار این دسته مبتنی بر ضرورتشناسی نیست.
در نظر این عده، هنر میدان رقابتی است كه عدم ارائه اثر، هنرمند را از گردونه عقب میراند، بنابراین باید همواره به ارائه هنر و هنرنمایی پرداخت، چرا كه غفلت از این وضعیت عواقبی سوء خواهد داشت.
اگر نیمنگاهی به آرشیو تاریخ موسیقی خود بیافكنیم، فراوان با آثاری روبرو میشویم كه از همین حیث قابل بررسی است. فارغ از عناصر زیباییشناختی این آثار، عمده آنان مبتنی بر یك نیاز درونی و انكشافی نبوده، بلكه بیشتر برای نمایاندن دقایق و ظرایف هنر موسیقی و هنرمندیهای هنرمند، یا پركردن خلأهای معیشتی، مصلحتی و ... بوده است.
اساساً نوازندگی و خوانندگی برای عدهای خود یك حرفه / شغل شده بود. بحث برسر حرفهای نگاه كردن یا نكردن به این قضیه نیست، بلكه سخن بر سر این است كه نگاه به هنر و موسیقی، در نگاه این هنرمندان معنایی دگرگونه مییابد.
گلهای پنجگانه جاویدان، رنگارنگ، صحرایی، تازه، برگسبز، گلچینهفته، یكشاخهگل و ...؛ تمامی این برنامهها با وجود اینكه در اوج شكوفایی موسیقی ایرانی و دوران طلایی تولید در موسیقی و نیز واجد ارزش است، با اینحال فاقد معنایی غایی و انكشافی است. یك هنرمند بهطور خودكار، مكانیكی، ماشینی، سفارشی و بخشنامهای، هفتهای یك ساعت (میانگین) به نوازندگی و خوانندگی میپردازد، بدون اینكه روزی گریبان خود را بگیرد و ضرورت هنرمندیهای خویش را دریابد، چراكه همواره خود را متكفل و مكلف به تولید اثر میداند.
از عارف، درویشخان، وزیری، صبا، تا حدی محجوبی، پایور و ... كه بگذریم، بیشترینه نواسازان و نوازندگان و خوانندگان ما، همواره درد، دغدغه و استرس ارائه هنرنمایی داشتند - انصافاً عمده آنها از پس این هنرنمایی برمیآمدند و جامعه را از ثمرات آن بهرهمند میكردند.
یك خواننده در حالحاضر بر این مدعا است كه پیش از انقلاب هفتصد آواز در آرشیو رادیو، از خود بجا گذارده است. یا نوازندهای نوازندگی در ۵۵۰ نوار را از افتخارات خود میداند و میگوید: من بیشترین ساعت ضبط شده در موسیقی را دارم!
با توجه به این¬که نگارش مقاله به بیش از یکسال پیش بر می¬گردد،عنوان¬گذاری مقاله نیز به همان دوران باز می¬گردد. گفتنی است عنوان فرعی مقاله نیز برگرفته از کتاب معروف فیلسوف اتریشی «کارل ریموند پوپر»، با عنوان «منطق اکتشاف علمی» است. کار ریموند پوپر در این کتاب بر این اعتقاد است که علم منطق ثابتی ندارد و همچنین اکتشاف و انکشاف بر آن مترتب نیست. اما به عقیده نگارنده با توجه به این¬که هنر کمتر بین-الاذهانی و بیشتر ذهنی است، همواره مبتنی بر انکشاف و یافته¬های شخص هنرمند می¬باشد. در این¬جا باید به مقاله دوست و استاد عزیزم علی رضا جواهری با عنوان «نقدی بر عملکرد چند سال اخیر پرویز مشکاتیان» اشاره کنم. بنیاد سخن ایشان بر این بحث استوار است که پرویز مشکاتیان، ماننند گذشته چندان رغبتی به کارهای شاخص ندارد و بی¬تفاوت و بی¬انگیزه از کنار آثار خود می¬گذرد. گرچه می¬توان با بخشی از بحث منتقد گرامی موافق بود، اما با توجه به مؤلفه¬هایی که در این مقاله درباره انکشافی بودن هنر ذکر شده نمی¬توان از ظرفیت¬های یک هنرمند به راحتی عبور کرد. زیرا که همواره ظرفیت¬های هنرمند در دوره¬های متفاوت دستخوش تغییر می¬گردد. ضمن این¬که انتظار مخاطب از هنرمند هم باید حداقلی باشد [گرچه نقد از پریز مشکاتیان ضروری است و این مهم را این حقیر به مجالی دیگر واگذاردم.]
** در میان مقالات فراوانی که این حقیر در زمینه موسیقی ایرانی نگاشته¬ام، این مقاله را به واسطه مبانی و مبادی فلسفی، ادبی و ... آن بیشتر می¬پسندم. شاید به زعم خودم این مقاله بهترین مقاله حقیر باشد، زیرا بررسی ابعاد نظری مشکاتیان بهانه¬ای برای پرداختن به فلسفه موسیقی، شد. حقیر غیر از اشاره¬های فراوان مقاله حاضر به بحث فلسفه موسیقی به زبان فارسی مقاله¬ای در این راستا نیافتم. امیدوارم صاحب¬نظران عرصه موسیقی موسیقی را از این بعد نیز بنگرند.
*** آمن خادمی عاملی برای آشنایی و گفت¬و¬گو با پرویز مشکاتیان بود، گرچه بار نخست (۵ سال پیش) آمن خانم ما را در سرمای زمستان آن هم سرمایی از سنخ نیاورانی، در پیرامون ویلای مشکاتیان حسابی ما را کاشت و آخر هم گفت¬وگوی بی بی سی با مشکاتیان را بهانه کرد و ما را حسابی سر دوانید! اما به پاس این محبت و محبت¬های دیگرش بهترین نگاشته خود را که به مانند فرزند نداشته¬ام دوستش دارم (!)، به «آمن خادمی» تقدیم می¬دارم. همچنین باید از محبت¬ و تشویق¬های «علی جواهری» برای طبع این مقاله نهایت سپاس را داشته باشم.
گرچه میخواستم و میخواهم غزل خداحافظی را از موسیقی¬نگاری را در نگاشته¬ای دیگر بنویسم، اما در اینجا بر آنم که در این آخرین و بهترین نگاشته¬ام، آخرین وداع¬های خویش را با موسیقی¬نگاری انجام دهم (اگر هم دوستان از این به بعد نگاشته¬ای از من دیده¬اند، نگاشته¬های پیشین من است که اکنون مجال طبع را داشته¬اند). بهرحال هر آغازی پایانی دارد و این حقیر هم احساس می¬کنم که به پایانه خویش رسیده¬ام.
غم غریبی و غربت چو بر نمی¬تابم
به شهر خود می¬روم و شهریار خود باشم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست