شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

توسعه از مسیر سدسازی


توسعه از مسیر سدسازی

پاسخ به شبهه های مطرح درباره طرح های بزرگ سدسازی کشور

مخالفان سدسازی، رفاه عمومی ایجاد شده در اثر سدسازی را انکار می‌کنند

مقاله‌ای که در ادامه می‌خوانید پاسخی است به برخی ادعاهای مطرح شده در مقاله «مشکل غول‌پیکری به نام سدسازی» که در تاریخ چهارشنبه ۲۹ خردادماه منتشر شده است. این مقاله از سوی یکی از شرکت‌های فعال در زمینه سدسازی تهیه شده و در اختیار دنیای اقتصاد قرار گرفته است.

● مقدمه:

همچنان که بسیاری از متخصصان مجرب امور آب کشور آگاهی دارند، متاسفانه، هراز چندگاهی، برخی از کارشناسان در موضوع مهم: «مهار آب‌های سطحی و کنترل سیلاب»، این مساله حیاتی را در قالب برخی مقالات به چالش می‌کشند و برای خوانندگان تردیدها و نگرانی ‌هایی ایجاد می‌کنند. این چالش‌ها عمدتا با نگاهی تک بعدی، بدون توجه به تمام جنبه‌های زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی یک پروژه، مخالفت خود را به چاپ می‌رسانند و از سوی کارشناسان مطلع در این زمینه‌ها نیز کمتر شاهد پاسخگویی و روشنگری در برابر این گونه مطالب بوده‌ایم. در حالی که با توجه به موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی کشور عزیزمان، در چند دهه اخیر، هرگاه که به دلیل کاهش بارندگی‌های معمول سالانه، دچار خشکسالی و بحران کمبود آب شرب و کشاورزی شده‌ایم، تنها به پشتوانه همین آب‌های ذخیره شده در پشت سدها، که از طریق مهار آب‌های سطحی تامین شده است، توانسته‌ایم به مقابله با خشکسالی و بحران کمبود آب، برخیزیم.

مهم‌ترین ویژگی‌های مشترک مقالات و مطالب منتشر شده مخالفان صنعت سدسازی در یک دهه گذشته عبارتند از: تحریف واقعیت‌ها، تکراری بودن مطالب، عدم استناد به آمار و اطلاعات و عدم توجه به نیازهای روزافزون جامعه.

اغلب مخالفان سدسازی اعتقاد دارند: احداث سدها نه‌تنها نقشی در کنترل سیلاب یا بهبود تامین آب مورد نیاز ندارد، بلکه باعث افزایش سیلاب در حوضه‌ها و همچنین ایجاد اختلال در تامین حقابه‌های تاریخی نیز می‌شود.

آنها مدعی هستند که به همین دلایل، سدسازی در کشورهای توسعه‌یافته، منسوخ شده است؛ در حالی که اطلاعات و آمار موجود نشان می‌دهد سدسازی در کشورهای توسعه یافته منسوخ نشده، بلکه تمام شده است. آنها، سدهای خود را در بیش از ۱۰۰ سال پیش ساخته‌اند و از این بابت با کشورهای در حال توسعه مانند ایران تفاوت بسیار دارند. یکصد سال پیش در آمریکا و اروپا اوج رونق سدسازی بوده است. هم‌اکنون در اروپا فقط کمتر از ۲ درصد از پتانسیل موجود برای سدسازی باقی مانده است. ولی در بسیاری از حوضه‌های آبخیز ایران این موارد به مراتب بیشتر است و پتانسیل‌های زیادی آماده و دست نخورده برای سدسازی وجود دارد.

استفاده از مخازن برای ذخیره آب و کنترل سیلاب نه فقط در ایران که در کل جهان نیز سابقه‌ای چند هزار ساله دارد. سد کفرا (Kafara) که در ۴۶۰۰ سال پیش در مصر به منظور کنترل سیلاب احداث شد، جزو اولین سدهای بزرگ جهان محسوب می‌شود.

مخزن «مینریا» (Minnerya) به طول ۳۲ کیلومتر در ۲۰۰۰ سال پیش در «سریلانکا» احداث شد. در اروپا احداث مخازن بیش از ۲۰۰ سال قدمت دارد. پس از آنکه «رنه» (Roanne) در فرانسه در معرض چند سیلاب مخرب رودخانه «لور» (Loire) در بین سال‌های ۱۷۰۱ تا ۱۷۱۱ قرار گرفت؛ یک سد با مصالح بنایی روی رودخانه یاد شده احداث شد. احداث این سد در سال۱۷۱۳ به پایان رسید و درحال حاضر نیز مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. ارتفاع این سد حدود ۱۷ متر است که در سیلاب‌های سال ۱۸۴۶ و ۱۸۶۶ بسیار مطلوب عمل کرده است. ارتفاع سیلاب در رنه حدود یک متر در سال ۱۸۴۶ و حدود ۷/۰ متر در سال ۱۸۶۶ کمتر از شرایط طبیعی شده است. با توجه به عملکرد مطلوب سدها در کنترل سیلاب هم‌اکنون حدود ۳۰ درصد حجم مخازن در آمریکا به کنترل سیلاب اختصاص داده شده است.

«سد گلستان» در مرداد ماه ۱۳۸۰ به محض آبگیری رسمی توانست بزرگ‌ترین سیلاب حوضه را که برخی دوره بازگشت آن را بیش از ۱۰۰۰ سال تخمین می‌زنند، کنترل نموده و از یک فاجعه ملی جلوگیری نماید. گزارش‌های تهیه شده در این خصوص نشان می‌دهد در صورتی که این سد در مدار قرار نمی‌گرفت، ارتفاع موج سیلاب در شهرهای آق‌قلا و گنبد می‌توانست به بیش از یک متر برسد. کشورهای پیشرفته‌ای مانند «نروژ»۹۹ درصد از انرژی خود را از نیروگاه‌های برق آبی تامین می‌کنند. همچنین در کانادا و برزیل این سهم قابل توجه است. آمار تعداد سدهای ساخته شده در جهان گویای این حقیقت است که در دنیای پیشرفته از حداکثر پتانسیل‌های موجود برای ساخت سدها استفاده نموده و فقط کشورهای فقیر و توسعه نیافته از این نعمت بی‌بهره مانده‌اند. کشورهای فرانسه، انگلیس، برزیل، مکزیک، کره‌جنوبی و ترکیه هر یک بیش از ۵۰۰ سد بزرگ دارند در صورتی که کشورهای عقب‌مانده‌ای نظیر بنگلادش، لائوس، هائیتی، اوگاندا، گابن، سیرالئون، مالی و کنگو هر یک کمتر از دو سد دارند و این در حالی است که همه ساله اخباری از تلفات شدید ناشی از سیل یا عدم تامین آب سالم در این کشورها منتشر می‌شود.

به عبارت دیگر، سدسازی در کشورهای توسعه یافته که حتی در مناطق خشک نیز قرار ندارند، به اتمام رسیده است در حالی که پتانسیل‌های سدسازی در کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه مانند ایران، بسیار زیاد و با توجیه اقتصادی بالا همچنان وجود دارد.

این در حالی است که ایران در منطقه‌ای خشک قرار گرفته است. متوسط بارندگی در ایران کمتر از یک سوم میانگین جهانی است. همین مقدار اندک بارندگی‌ها نیز از توزیع زمانی و مکانی مناسبی برخوردار نیست. به نحوی که دو سوم بارندگی‌ها در یک سوم مناطق کشور اتفاق می‌افتد و بخش با اهمیت مرکزی ایران هم کم بارش است و هم دارای پتانسیل وقوع سیل‌های شدید و ویرانگر. نکته مهم‌تر اینکه بیشینه بارش‌ها و رواناب‌ها همزمان با کمینه نیازها و بیشینه نیازهای کشور همزمان با کمینه بارش‌ها و رواناب‌ها است. به همین دلیل ایرانیان از چند صد سال پیش که هنوز تکنولوژی و ابزار ساخت سد نیز وجود نداشت، پروژه‌های آبی پیچیده‌ای برای مهار و تنظیم آب‌ها اجرا می‌کردند و اتفاقا هنوز برخی از آثار به جا مانده از این پروژه‌ها موید این است که ایرانی‌ها در پروژه‌های آبی بسیار قوی و در سدسازی از بسیاری کشورها پیش بوده‌اند.

بیشترین پتانسیل سیلاب رودخانه‌های کشور مربوط به ماه‌های آبان تا اسفند می‌باشد که مخازن سدها به علت مصارف تابستانی خالی شده و در شروع سیلاب دارای حجم قابل ملاحظه‌ای برای کنترل سیلاب می‌باشند؛ برای مثال سد درودزن در سیلاب بزرگ آذرماه ۱۳۶۵ دارای دوره بازگشت چند صد ساله بوده است. تجربه بسیار موفق کنترل سیلاب با مخازن سدها در ژاپن که ۵۰ درصد مردمش در سیلاب‌دشت‌ها زندگی می‌کنند و ۷۵ درصد دارایی‌های آنها نیز در این مناطق واقع شده است می‌تواند در استفاده از مخازن برای کنترل سیلاب در ایران الگوی بسیار خوبی باشد. با توجه به اینکه سیلاب‌های رودخانه‌های ژاپن مانند رودخانه‌های ایران دارای پیک زیاد و حجم نسبتا کم می‌باشند، احداث سد برای کنترل سیلاب کاملا پاسخگو است.

فواید انکارناپذیر دیگری نیز برای سدها وجود دارد. آنها منابع آبی قابل اطمینانی را فراهم می‌کنند و انرژی پاکی را نیز به دست می‌دهند. مخازن سدها، آب را برای استفاده در فصول خشک سال ذخیره کرده و اجازه می‌دهند تا مردم در بیابان‌ها و سایر مناطق خشک و خشن نیز ساکن شده و کشاورزی کنند. سدها علاوه بر تهیه محیطی پایدار و تامین آب در طول سال، سبب تولید انرژی نیز می‌شوند. انرژی هیدروالکتریک (تولید برق توسط انرژی آب) از دو منبع عمده‌ دیگر تولید برق، یعنی سوخت فسیلی و انرژی هسته‌‌ای، مزیت‌های بیشتری دارد. رودخانه‌ها همواره جریان خواهند داشت، بنابراین انرژی هیدروالکتریک، تجدیدپذیر می‌باشد. منابع قابل تجدید می‌توانند بدون اینکه به طور کامل مورد استفاده قرار گیرند و تمام شوند، برداشت شده و مورد بهره‌برداری قرار گیرند. انرژی الکتریکی بدون آلودگی است در حالی که سوخت‌های فسیلی آلاینده‌هایی را به هوا وارد می‌کنند. انرژی هسته‌ای باعث تولید گرمای اضافی می‌شود و به طور بالقوه تولیدات زاید خطرناکی را تولید می‌کند. هم‌اکنون نیروگاه‌های آبی تولید برق حدود ۲۵ درصد الکتریسیته‌ مورد نیاز جهان را تولید می‌کنند. تقریبا در تمام رودخانه‌های اصلی جهان، در چندین منطقه از مسیر رودخانه، برای این منظور سدهایی ساخته‌اند. از سال ۱۹۵۰، تعداد سدهای بزرگ جهان، از ۵۷۰۰ مورد به بیش از ۴۱۰۰۰ مورد افزایش یافته ‌است.

نه تنها این مزیت‌ها، توسط منتقدان سدسازی نادیده گرفته می‌شود، بلکه تمامی معضلات منابع آب کشور، از جمله کاهش سطح آب دریاچه ارومیه نیز به این صنعت نسبت داده می‌شود. این در حالی است که بسیاری تحقیقات و مطالعات علمی، پژوهشی و کارشناسی نشان داده است که دلایل اصلی این موضوع وقوع خشکسالی‌های طولانی مدت، افزایش نیازهای آبی جامعه و بالاخره برداشت بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی است.

آمار و اطلاعات موجود در این خصوص حاکی از آن است که برداشت آب در حوضه دریاچه ارومیه از حدود ۲۵۰ م م م (میلیون مترمکعب) به بیش از ۲۰۰۰ م م م در سال رسیده است. این وضعیت برای کل کشور نیز همین‌گونه است به نحوی که در فاصله زمانی ۱۳۵۱ تا ۱۳۹۰ میزان تخلیه چاه‌ها از حدود ۱۰۰۰ م م م به حدود ۵۰۰۰۰ م م م و تعداد چاه‌های حفاری شده در همین دوره زمانی از حدود ۵۰۰۰۰ به بیش از ۶۵۰۰۰۰ حلقه رسیده است. این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که مردم منتظر اقدامات اصولی دولت‌ برای تامین آب نمانده‌اند. به نظر می‌رسد چنانچه با تامین به موقع اعتبارات مورد نیاز، سدسازی از سرعت مناسب‌تری در سال‌های گذشته برخوردار می‌گردید، امکان تامین و مدیریت آب مورد نیاز توسعه منطقه فراهم می‌شد و لزومی به برداشت‌های بی‌رویه از آب زیرزمینی توسط مردم احساس نگردیده و وضعیت دریاچه ارومیه به این شدت وخیم نمی‌شد. متاسفانه این شرایط در سایر حوضه‌های کشور نیز به همین منوال است. بنابراین می‌توان اذعان کرد که با توجه به شرایط کشور، مردم در توسعه کشاورزی از دولت پیشی گرفته‌اند.

اگر واقع‌بین باشیم، باید بپذیریم چنانچه احداث سدها به عنوان دلیل اصلی افت سطح آب دریاچه ارومیه معرفی شوند، لزوما این اتفاق باید از سال‌های ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ که بزرگ‌ترین سدهای این حوضه یعنی سدهای مهاباد و بوکان به ترتیب با حجم مخازن ۱۷۰ و ۵۳۰ م م م در این حوضه به بهره‌برداری رسیدند، خودنمایی می‌کرد در حالی که افت شدید سطح آب دریاچه ارومیه دقیقا مصادف با خشکسالی فراگیری است که از سال ۱۳۷۷ آغاز شده و تاکنون نیز کم و بیش ادامه دارد و دقیقا در همین سال‌ها به دلیل در دسترس نبودن آب سطحی مورد نیاز، مردم فشار مضاعفی را به آب‌های زیرزمینی وارد کردند.

البته سدسازی هم مانند سایر صنایع که منجر به افزایش رفاه عمومی می‌شوند، دارای معایب کتمان‌ناپذیری هستند. به عنوان مثال، صنایع هواپیمایی، خودروسازی، کارخانه‌های تولیدی، راهسازی، تولید نفت، گاز و پتروشیمی، سیستم‌های مخابراتی و حتی ساخت مسکن و سرپناه و بسیاری از صنایع دیگر، در کنار افزایش رفاه عمومی جوامع و مزایای بی‌شمار، دارای معایبی مانند افزایش ترافیک، افزایش سوانح و تصادفات، افزایش بیماری‌ها و تنش‌ها، آلودگی آب، هوا و محیط زیست، می‌باشند که بی‌تردید، باید مدیریت شود ولی هیچ‌گاه نمی‌توان پذیرفت که مجموعه این صنایع باید به دلایل یاد شده به طور تمام و کمال برچیده شوند. برخی مخالفان سدسازی می‌گویند به جای سدسازی برای تامین آب می‌توان از توسعه راهکارهای قدیمی مانند قنات و آب‌بندان‌ها استفاده کرد. این به آن معنا است که برای کاهش ترافیک و آلودگی هوا می‌توان برای تردد به جای خودروها از درشکه و گاری استفاده کرد.

خلاصه اینکه با در نظر گرفتن نقش محوری آب در برنامه‌ریزی‌های توسعه کشور، مهار سیلاب‌ها و آب‌های جاری از طریق احداث سد، همواره از اقدامات اساسی و زیربنایی محسوب شده و برای نیل به خودکفایی اقتصادی و امنیت غذایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.



همچنین مشاهده کنید