پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
خداحافظی در دهلاویه
«....... چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.
هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و «خودنمایی»های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر.»
این بخشی از پیام حضرت امام خمینی (ره) به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران است که در تاریخ اول تیر ماه سال ۱۳۶۰ بیان شده است.
دکتر مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۳۶ در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد. چمران یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. در سال ۱۳۳۷ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروفترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریکا - برکلی - با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید. چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار میرفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع میشود. او پس از قیام خونین ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز میزند و به همراهی بعضی از دوستان مومن و همفکر، رهسپار مصر میشود و مدت دو سال در زمان عبد الناصر سختترین دورههای چریکی و پارتیزانی را میآموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را بر عهده میگیرد. در اواخر سال ۱۳۴۹ هجری شمسی بنا به دعوت امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، دکتر مصطفی چمران به لبنان عزیمت میکند و از همکاران نزدیک وی میشود. شهید چمران در دست نوشتههایش به این نکته اشاره دارد که: «من در آمریکا زندگی خوشی داشتم. از همه نوع امکانات برخوردار بودم. ولی همه لذّات را کنار گذاشتم و به جنوب لبنان رفتم، تا در میان محرومین و مستضعفین زندگی کنم؛ با فقر و محرومیت آنها بیشتر آشنا شوم؛ قلب خود را برای دردها و غمهای این دل شکستگان باز کنم؛... لذت خود را در آب دیده قرار دهم؛ تنها آسمان را، در سکوت و ظلمت شب، پناهگاه آههای سوزان خود سازم؛... میخواستم که در این دنیا با سرمایه داران و ستمگران محشور نباشم، در جوّ آنها نفس نکشم، از تمتعات حیات آنها محظوظ نشوم و علم و دانش خود را در قبال پول و لذات زندگی خوش به آنها نفروشم.»دکتر چمران پس از ورود به لبنان در جنوبیترین نقطه آن، یعنی شهر صور، اسکان گزید و مدیر مدرسه صنعتی جبل عامل شد. وی همت خود را صرف آموزش به جوانان این مدرسه که اکثر آنها یتیمان شیعه لبنان بودند نمود. خود او در این باره میگوید: «جوانهای شیعه لبنان جزو بهترین جوانها بودند. نزدیک به دو سال با آنها در جهت ایدئولوژیک کار کردیم که این فعالیت بعدا به سازماندهی حرکه المحرومین منجر شد؛ یعنی همین جوانها بودند که ستون فقرات سازمان بزرگتری را که حرکه المحرومین باشد ایجاد کردند.»
دکتر مصطفی چمران، در خاطرات خود به چگونگی تشکیل سازمان نظامی «اَمَل» اشاره میکند و میگوید: «بعدها که انفجار در لبنان به وجود آمد و از هرطرف افراد مسلح وارد صحنه شدند و هیچ گروهی برای بقا چارهای جز مسلح شدن نداشت حرکه المحرومین دست به ایجاد یک سازمان نظامی به اسم اَمَل زد، که در حقیقت شاخه نظامی حرکهالمحرومین بود. اعضای اَمَل را از بین بهترین و معتقدترین بچهها که از کلاس کادرسازی فارغ التحصیل میشدند انتخاب میکردیم .»
چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از ۲۱ سال هجرت، به وطن باز میگردد.اما انقلاب همراه با هجوم دشمنانش بودبهطوریکه در داخل کشور شروع به کارشکنی و ایجاد اغتشاش در شهرهای مختلف میکنند و در این بین شهید چمران درقضیه فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و اراده آهنین و شجاعت و فدا کاری خود را بر همگان ثابت میکند.
در جریان اغتشاشاتی که در منطقه کردستان در اوایل انقلاب به وقوع میپیوندد فرماندهی کل قوا حضرت امامخمینی(ره) دستور اعزام نیرو به منطقه را صادر میفرمایند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار میشود. رزمندگان از جان گذشته انقلاب، با تکیه بر همه تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامهریزی دکتر چمران به شکوهمندترین قهرمانیها دست یافتند و در مدت ۱۵ روز همه شهرها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان را به تصرف درآوردند. بدینترتیب کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی شتافتند. پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز میشود. دکتر چمران در آن دوران نمونه کامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و کار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود. او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهرها و روستاها و مردم بیدفاع، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری، آیتالله خامنهای که در آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود، به اهواز رفت. از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر میافکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست بهکار شد و در شب اول حمله چریکیای را علیه تانکهای دشمن که تا چند کیلومتری شهر اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.
شهید مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گردخود جمع کرد وبا تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کم کم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامهها بود، که به کمک آن جادههای نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپهای آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود ۲۰ کیلومتر و عرض یکصد متر در مدتی کوتاه، آب کارون را به طرف تانکهای دشمن روانه ساخت، بهطوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتری عقب نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند. این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سردشمنان به دور کرد.
در سحر گاه سی و یکم خرداد ۱۳۶۰، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران بهشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. چمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند. وقتی شهید چمران به دهلاویه رسید. همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، میبرد.» بعد از این گفتوگو شهید چمران در آن منطقه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت ترکش خمپارههای دشمن به شهادت رسید.
شاید شنیدن خاطرهای از همسر شهید چمران خالی از لطف نباشد.همسر وی اینگونه میگوید: «بیشتر روزهای کردستان را در میروان بودیم. آنجا هیچ چیز نبود. روی خاک میخوابیدم. خیلی وقتها گرسنه میماندم و غذا هم اگر بود هندوانه و پنیر و... خیلی سختی کشیدم. یک روز بعدازظهر تنها بودم روی خاک نشسته بودم و اشک میریختم. که مصطفی سرزده آمد. دو زانو نشست و عذرخواهی کرد و گفت: من میدانم زندگی تو نباید اینطور باشد. تو فکر نمیکردی به این روز بیفتی. اگر خواستی میتوانی برگردی تهران ولی من نمیتوانم این راه من است... گفتم: میدانی بدون شما نمیتوانم برگردم... گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر خدا بمانید نه به خاطر من.»
همایون نصرتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست