شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مستوری, مهجوری و مشتاقی


مستوری, مهجوری و مشتاقی

نگاهی به کتاب «مساله حجاب» شهید مطهری

کتاب «مساله حجاب» از تأثیرگذارترین و جریان سازترین آثار استاد شهید مرتضی مطهری (ره) است. این دو ویژگی اصلی، «مساله حجاب» را به کتابی مرجع پیرامون این آموزه دینی مهم تبدیل کرده و پیرامون آن بحث‌های موافق و مخالف بسیاری را نیز ایجاد نموده است. کتاب «مساله حجاب» کتابی نیست که مخاطب خود را گزینش کند اگرچه همه بخش‌های آن نیز قابل فهم برای همگان نیست.

کتاب جوانب مختلفی دارد که هر کس بسته به نگاه خود به مقوله حجاب و عفاف می‌تواند از آن بهره‌مند شود. هم علاقه‌مندان به مسائل تاریخی و اجتماعی پاسخ خود را در این کتاب می‌یابند یا دست کم سوالاتی بنیادین در آن خواهند یافت هم علاقه‌مندان به مباحث فلسفی و هم متخصصان در علوم دینی که به مباحث نقلی و استدلالی و در یک کلام فقهی مساله بیشتر بها می‌دهند.

در واقع کتاب مساله حجاب نمونه مصداق بارزی است که علاوه بر تشریح جوانب مختلف بحث حجاب و عفاف جامعیت اندیشه استاد را نیز به مخاطب خود می‌نمایاند. پیشتر لازم به ذکر است که استاد خود واژه پوشش را برحجاب ارجح می‌داند و مساله حجاب چه بسا به دلیل شیوع واژه حجاب چنین نامگذاری شده در حالی که آنچه در اسلام است به نزد استاد شهید پوشش است نه حجاب: «استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها، کلمه «ستر» که به معنی پوشش است به کار رفته است... بهتر این بود که این کلمه عوض نمی‌شد و ما همیشه همان کلمه «پوشش» را به کار می‌بردیم. زیرا چنان‌که گفتیم، معنی شایع لغت حجاب پرده است، و اگر در مورد پوشش به کار برده می‌شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین موضوع موجب شده که عده زیادی گمان کنند اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.»

اگرچه کتاب مساله حجاب (چاپ دوم، مهر ۱۳۴۸) خود حاوی ۵ بخش جداگانه است، اما از یک منظر می‌توان آن را به دو بخش مهم تقسیم کرد. قسمت اول مباحث تاریخی، فلسفی و اجتماعی که می‌شود آن را تا حدودی بحث برون دینی درباره مساله حجاب دانست و قسمت دوم مباحث فقهی و تفسیری و قرآنی که در حکم مباحث درون دینی درباره موضوع مورد بحث است. در اینجا ما به دلیل عمومی‌تر بودن قسمت نخست تنها به این نیمه و از میان مباحث این قسمت نیز به دلیلی که در ادامه می‌آید تنها به بخش اول و دوم و مختصری هم از بخش سوم می‌پردازیم.

در مقدمه چاپ دوم، نویسنده چنین آگاهانه می‌آغازد: «ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابه‌لای افکار و عقاید آنان باید جستجو کرد. فکر این نسل از نظر مذهبی آنچنان که باید رهنمایی نشده است و از این نظر فوق‌العاده نیازمند است. اگر مشکلی در راهنمایی این نسل باشد، فقط در فهمیدن زبان و منطق او و روبه‌رو شدن با او با منطق و زبان خودش است و در این وقت است که هر کسی احساس می‌کند این نسل، برخلاف آنچه ابتدا به نظر می‌رسد، لجوج نیست، آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دینی دارد.» و پس از اشاره به این ریشه اصلی فاصله گرفتن عالمان دینی از جوانان و در راستای عمل به همین مهم ابایی ندارد از این‌که از نامه چارلی چاپلین به دخترش ‌ نه به عنوان مؤید بلکه با حفظ تفاوت‌ها و انتقادها نیز شاهد مثال بیاورد. چنانچه در جایی دیگر از همین کتاب سخنانی را نیز به نقل از کارگردان شهیر سینما آلفرد هیچکاک درخصوص مساله عفاف و حفظ ارزش زن ضمیمه بحث می‌نماید.

شیوه استاد برای بیان موضوع نه فقط در اینجا که در غالب بحث‌ها روش بیان نظرات مخالف و پاسخگویی به آنها و سرانجام رسیدن به گزینه درست با حذف گزینه‌های غلط است. درخصوص مساله حجاب متأسفانه برخی از این گزینه‌های غلط امروزه با وجود این‌که سال‌ها از نگارش این کتاب ارزشمند می‌گذرد هنوز به اشتباه، دلایل حجاب در اسلام دانسته می‌شوند و خود مهم‌ترین عامل رویگردانی از این آموزه انسانی و اسلامی‌شده‌اند. به عنوان مثال دلیل دومی ‌که شهید مطهری در کتاب رد می‌کند و آن را بی‌ارتباط با دلیل حجاب در اسلام می‌داند، مساله امنیت زن است و با کمال تأسف ما می‌بینیم که امروزه کمتر کسی در صحت شعار «حجاب مصونیت است نه محدودیت» تردید می‌کند.

از دلیل نخست شروع می‌کنیم: ریاضت و رهبانیت. استاد مطهری در این خصوص می‌نویسد: «ارتباط مساله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که چون زن بزرگ‌ترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است، اگر زن و مرد معاشر و محشور با یکدیگر باشند، خواه ناخواه دنبال لذت جویی و کامیابی می‌روند. پیروان فلسفه رهبانیت و ترک لذت برای این‌که محیط را کاملاً با زهد و ریاضت سازگار کنند، بین زن و مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کرده‌اند... پیدایش پوشش طبق این نظریه، دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است.»

و در ادامه از برتراند راسل نقل می‌کند که گفته است: «بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پول (بولس مقدس) از طرف کلیسا اشاعه تام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده بی شماری راه بیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند... کلیسا ضمناً با استحمام به مبارزه پرداخت زیرا خطوط بدن، انسان را به طرف گناه می‌راند. کلیسا چرک بدن را تحسین کرده و رایحه بدن بوی تقدس را به خود گرفت؛ زیرا باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرایش آن با نظافت روح منافات دارد، شپش مروارید خدا شناخته شد و...» شهید مطهری به این مدعا این‌گونه پاسخ می‌دهد: «ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطی از جهان وجود داشته است و شاید بتوان پوشش زن را در جاهایی که چنین فکری حکومت می‌کرده است از ثمرات آن دانست، ولی اسلام که پوشش را تأسیس نمود نه در هیچ جا به چنین علتی استناد جسته است و نه چنین فلسفه‌ای با روح اسلام و با سایر دستورهای آن قابل تطبیق است. اصولاً اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب را مستشرقین اروپایی هم قبول دارند. اسلام به نظافت تشویق کرده و به جای این‌که شپش را مروارید خدا بشناسد گفته است: النظافه من الایمان.»

می‌گویند «مشتاقی است مایه مهجوری.» این صحیح است، اما عکس آن هم صحیح است که: «مهجوری است مایه مشتاقی»دلیل دوم چنانچه پیشتر ذکر شد ناامنی است: «ریشه دیگری که برای به وجود آمدن پوشش ذکر کرده‌اند، ناامنی است. در زمان‌های قدیم بی‌عدالتی و ناامنی بسیار بوده است. دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بی‌باکانه دراز بوده است... هر کس زن زیبایی داشت، ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگه دارد. زیرا اگر آنها اطلاع پیدا می‌کردند، او دیگر مالک زن خود نبود.» شهید مطهری (ره) به کسانی که این عامل را ریشه آموزه حجاب در اسلام می‌دانند و بر همین اساس با مطرح کردن بحث تغییر زمانه و این‌که دیگر از این قبیل ناامنی‌ها وجود ندارد، این آموزه را برای عصر امروز نادرست می‌دانند و این‌گونه پاسخ می‌دهند: «اولاً این سخن درست نیست که در عصر ما امنیت کامل از نظر زن برقرار است، در همین دنیای صنعتی اروپا و آمریکا که به غلط آن را دنیای متمدن می‌نامیم، احیاناً آمارهای وحشت‌آوری از زنای به عنف می‌خوانیم، چه رسد به دنیای به اصطلاح نیمه‌متمدن و تمام وحشی. تا در جهان حکومت شهوت برقرار است، هرگز امنیت ناموسی وجود نخواهد داشت، منتها شکل قضیه تفاوت می‌کند. یک وقتی کسی مانند فلان خان و فلان قلدر مأمور مسلح می‌فرستد و زن کسی را از خانه‌اش بیرون می‌کشند، یک وقت دیگر زنی را در یک مجلس شب‌نشینی و در خلال رقص و دانس قُر می‌زنند و او را از شوهر و فرزند آواره می‌کنند. ثانیاً فرض کنیم امنیت ناموسی کامل در جهان برقرار شده و تجاوز به عنف دیگر وجود ندارد و هر تجاوزی که به نوامیس مردم می‌شود از روی رضای طرفین است. ریشه نظر اسلام درباره پوشش چیست؟

آیا نظر اسلام به عدم امنیت بوده تا گفته شود اکنون که امنیت کامل برقرار شده دلیلی برای پوشش نیست؟

مسلماً علت دستور پوشش در اسلام عدم امنیت نبوده است. زیرا این امر نه در آثار اسلامی‌ به عنوان علت پوشش معرفی شده است و نه چنین چیزی با تاریخ تطبیق می‌کند. در میان اعراب جاهلیت پوشش نبود و در عین حال امنیت فردی به واسطه زندگی خاص قبیله‌ای و بدوی وجود داشت. امنیتی که در زندگی قبیله‌ای وجود نداشت امنیت اجتماعی یعنی امنیت گروهی بود و این‌گونه عدم امنیت‌ها را پوشش نمی‌تواند چاره نماید.»

دلیل سوم استثمار زن است: «بعضی‌ها برای پوشش زن ریشه اقتصادی قائل شده‌اند. می‌‌گویند حریم و پوشش یادگار عهد مالکیت و تسلط مرد است. مردان به خاطر این‌که از وجود زنان بهره اقتصادی ببرند و آنها را مانند بردگان استثمار کنند، آنها را در خانه‌ها نگه می‌داشتند و برای این‌که فکر زن را قانع کنند که خود به خود از خانه بیرون نرود و بیرون رفتن را کار بدی بداند، فکر حجاب و خانه‌نشینی را خلق کردند. گویندگان این سخن، سعی کرده‌اند مسائل دیگری از قبیل نفقه و مهر را نیز براساس مالکیت مرد نسبت به زن توجیه کنند.» استاد مطهری نخست به خود این ادعا اشکال وارد می‌کند و سپس آن را در مورد اسلام این‌گونه رد می‌کند: «قدر مسلم این است که حجاب در اسلام به این منظور نیست، اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهره‌کشی اقتصادی کند، بلکه سخت با آن مبارزه کرده است.

اسلام با قطعیت تامی‌که به هیچ‌وجه قابل مناقشه نیست، اعلام کرده است که مرد هیچ‌گونه حق استفاده اقتصادی از زن ندارد. این مساله که زن استقلال اقتصادی دارد، از مسلمات قطعی اسلام است. کار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست. زن اگر مایل باشد کاری که در خانه به وی واگذار می‌شود مجاناً و تبرعاً انجام می‌دهد و اگر نخواهد مرد حق ندارد او را مجبور کند. حتی در شیر دادن به طفل با این‌که زن اولویت دارد، اولویت او موجب سقوط حق اجرت او نیست... زن می‌تواند هر نوع کاری همین قدر که فاسدکننده خانواده و مزاحم حقوق ازدواج نباشد، برای خود انتخاب کند و درآمدش هم منحصراً متعلق به خود اوست. اگر اسلام در حجاب، نظر به استثمار اقتصادی زن داشت بیگاری زن را برای مرد تجویز می‌کرد، معقول نیست که از یک طرف برای زن استقلال اقتصادی قائل شود و از طرف دیگر حجاب را به منظور استغلال و استثمار زن وضع کند.»

دلیل چهارم: حسادت. در کتاب در این باره می‌خوانیم: «گفته‌اند علت این‌که مرد، زن را به این شکل اسیر نگه می‌دارد، حس خودپرستی و حسادت وی نسبت به مردان دیگر است. مرد نمی‌خواهد و رشک می‌برد که مردان دیگر ولو با نگاه کردن یا همسخن شدن، از زنی که تحت اختیار اوست استفاده کنند.

به عقیده این دسته، قوانین دینی و مذهبی با این‌که در جاهای دیگر با خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها مبارزه کرده است در اینجا برعکس عمل کرده و روی این خودخواهی مردان صحه گذاشته و منظور آنها را تامین کرده است.» چکیده پاسخ مفصل استاد به این اشکال از این قرار است: «ما معتقدیم که حسادت و غیرت دو صفت کاملاً متفاوتند و هر کدام ریشه‌ای جداگانه دارد.

ریشه حسادت خودخواهی و از غرائز و احساسات شخصی می‌باشد ولی غیرت یک حس اجتماعی و نوعی است و فایده و هدفش متوجه دیگران است. بدون شک اسلام همان فلسفه‌ای که در حس غیرت هست یعنی حفاظت پاکی نسل و عدم اختلاط انساب را منظور نظر دارد، ولی علت حجاب اسلامی ‌منحصر به این نیست.» بنابراین همان طور که مشاهده شد، اگر تفکیک غیرت و حسادت را در دلیل چهارم مدنظر قرار دهیم، این تنها موردی است که به نزد استاد می‌تواند یکی از دلایل حجاب و نه دلیل اصلی آن باشد. در واقع استاد این گزینه را فقط در صورتی که غیرت مساوی با خودخواهی دانسته شود رد می‌نماید.

و اما دلیل آخر عبارت است از عادت زنانگی. «به عقیده بعضی حجاب و خانه نشینی زن ریشه روانی دارد. زن از ابتدا در خود نسبت به مرد احساس حقارت می‌کرده است. این‌که عادت ماهانه نوعی پلیدی و نقص است، فکری است که از قدیم در میان بشر وجود داشته است و به همین دلیل زنان در ایام عادت مانند یک شیء پلید در یک گوشه‌ای محبوس و از آنها دوری و اجتناب می‌شده است.»

شهید مطهری در این باره می‌گوید: «درباره این‌که زن ابتدا در خود احساس نقص می‌کرده و سبب شده که هم خود او و هم مرد، او را موجود پست بشمارد سخنان زیادی گفته شده است، خواه آن سخنان درست باشد و خواه نادرست، با فلسفه اسلام درباره زن و پوشیدگی زن رابطه ای ندارد. اسلام نه حیض را موجب پستی و حقارت زن می‌داند و نه پوشیدگی را به خاطر پستی و حقارت زن عنوان کرده است، بلکه منظورهای دیگری داشته است.»

اما منظور اسلام از وضع قانون حجاب چیست اگر هیچ‌کدام از اینها نیست؟ پاسخ در یک کلام همان تیتر قسمت پایانی بخش دوم است: «بالابردن ارزش زن» که به دنبالش در بخش سوم تحت عناوین «فلسفه پوشش در اسلام» و «سیمای حقیقی مساله حجاب» جوانب دیگری از مساله نیز تشریح شده است. در فرصت کوتاه باقیمانده از این نوشته نمی‌توان در این خصوص چنان‌که باید و شاید حق مطلب را ادا کرد؛ اما شاید بتوان با ذکر گزیده‌ای از عبارات کلیدی این بخش خواننده محترم را به رجوع به خود کتاب دعوت کرد و پرونده بحث را تا مطالعه کامل خود اثر باز نگه داشت:

حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.

مَثل مرد مَثل آب است و مَثل زن مَثل آتش.‌ اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه می‌کند و آن را خاموش می‌سازد، اما اگر حائل و حاجبی میان آن دو برقرار گردد. آن وقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد، اندک اندک او را گرم می‌کند و احیانا جوشش و غلیان در او به وجود می‌آورد.

روح بشر فوق‌العاده تحریک‌پذیر است، اشتباه است که گمان کنیم تحریک‌پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می‌گیرد. تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام‌ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت، دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماری‌های روانی می‌شود.

فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی، این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود. در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندان‌بان به شمار می‌رود و در نتیجه، کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می‌شود.

می‌گویند «مشتاقی است مایه مهجوری.» این صحیح است، اما عکس آن هم صحیح است که: «مهجوری است مایه مشتاقی.»

آزاد جعفری



همچنین مشاهده کنید