شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
خیانت, موضوعی که مدعی ندارد

در بررسی علل افزایش «نمایش خیانت» در-به گفته برخی -آثار هنری و فیلمهای امروز سینما چند نکته را باید مورد توجه قرار دهیم، اول اینکه: من در پذیرش اینکه آنچه در سینماها به نمایش درمیآیند لزوما «آثار هنری» هستند شک دارم، باید توجه داشته باشید که هر اثری را «هنر» ننامید و هر فیلمی را «سینما»! دوم اینکه: گیرم در جامعهای یک موضوع مثل «خیانت» در آثار هنری بازتاب فراوانی پیدا کند؛ بلافاصله نباید پرسش شما این باشد که چرا؟ بلکه نخست باید بفهمید که آیا موضوعات دیگر در این سینما فرصت ابراز دارند؟ اگر تمام موضوعات زمینه بروزشان فراهم بود و یک موضوع بیش از بقیه مورد توجه؛ پرسش شما معقول است! اما وقتی اینطور نیست-یعنی زمانی که امکان طرح موضوعات فراهم نیست! باید بپرسید چرا؛ جز «خیانت» زن به شوهر و بالعکس در جشنواره فجر مجال تماشا نداشته است... و چرا این تعداد از این فیلمنامهها خوانده شده و مجوز ساخت گرفتهاند... اما چرا؟ به نظر من چون این موضوعات به جایی برنمیخورد و چون مورد اعتراض موثر کسی هم واقع نمیشود و از کسی منظورم نهادها، سازمانها و تاسیسات مختلف است! مردم -زنان و مردان- این کشور که کسی را ندارند تا از حقوقشان دفاع کند! شما به طور مثال به موضوعاتی مثل اقتصاد، جنگ، تاریخ، یا حتی برخی اقشار اجتماعی و... بپردازید تا ببینید چطور در همان نطفه فیلمنامه و طرح و ایدهتان از کار میافتد!؟ اصلا شما تصور کنید فیلمسازی فردا بخواهد راجع به «قطع درختان» در «محیط زیست تهران» فیلم بسازد-یا فیلمنامه بنویسد، تصمیم بگیرد درباره «خیانت» آدمها به «طبیعت» فیلم بسازد، یا اصلا سناریویی درباره «دلالهایی» که با کت و شلوارهای خاکستری ماده «آزبست» را وارد لنتترمزهای ماشینها کردند و دارند در این سرزمین اپیدمی «سرطان» راه میاندازند، آنوقت خواهید دید چه مشکلاتی برای فیلمنامه و فیلمساز و... به وجود میآید، یا فیلمهایی درباره آموزش؛ پرورش؛ مدرسه؛ زن؛ شادی... جنگ...
در نتیجه فیلمسازان راحتطلبهایشان- به سراغ موضوعاتی میروند که هیچ مدعیای ندارد؛ «مردی به زنی خیانت کند» هیچکس دلیلش را نخواهد پرسید؟ چون مدعیای وجود ندارد! حتی خیانت زن و مرد را تعمیم بدهد و بگوید یک شهر همه اینکاره و آنکارهاند... خوب بگوید... به کی مربوط است؟
قبل از انقلاب هم آثار سینمایی -بدنه سینما- اغلب رفتند سراغ گروهی از رقاصهها، جاهلها و اینها... چون آنها اتحادیه، صنف و سندیکایی نداشتند که از حقوقشان دفاع کند -الان هم طبقه مورد نقد این آثار اینقدر گسترده و فراگیر است که اصولا کسی نمایندگیشان را بر عهده ندارد. از تازه به دورانرسیدهها تا خانوادههای اصیل بیسروصدای معمولی...
از طرف دیگر حقیقتا سالهاست که- تراژدیهای خانوادگی- در آثار ادبی دنیا- اعم از تئاتر و سینما- مورد توجه نویسندگان و بالطبع سینماگران قرارگرفته است. دریغ این است که این نوع و گونه نمایشی در ایران جز در موارد اندک و انگشتشمار تنها دستاوردش برای ما شده ارضای غرایز تماشاگران و اغلب در سیراب کردن غرایز تربیتنشده کوشیده است. چون مطلقا هیچ تحلیل و نقد اجتماعیای در این آثار وجود نداشته است. البته من همه این آثار را ندیدهام... اما میتوانم حدس بزنم موضوع چیست، گروه و عدهای این مساله مهم را سوژهای کردهاند برای پول درآوردن... مگر چیزهای دیگر را ندیدیم چه کار کردند؟
۱۵ فیلمساز درباره یک موضوع به نام «خیانتهای زناشوهری» فیلم ساختهاند. صدالبته در صورتی این تمرکز بر یک موضوع جالب توجه است که نگاهها و طرز تلقیهای مختلفی را عرضه کنند اما اینجا با یک «الگوی رویداد مشابه» تعدادی داستان متفاوت طرح شده است و وقتی تحلیلهای متفاوت و متضاد وجود ندارد پس پرسش باید از تصمیمگیران این باشد که «چرا ممیزی به اینهمه تشابه تن داده است؟ فیلمسازان که از کارهای هم خبر ندارند؛ مسوولان ولی میدانستهاند...؟ دراینباره نیز گمان میکنم، سیاستهای کلان ممیزی در ایران چند سال است با این سرمشق ذهنی عموما آثاری که حاوی «انتقاد شدید مردم جامعه نسبت به یکدیگر و نقد یک طبقه -طبقه میانه شهری» باشد را مورد اقبال ممیزی قرار میدهد. از آنجا که این سیاست موجب شکاف و بدبینی میان مردم میشود خودبهخود به نظر من سیاستی نادرست و مخرب است که در آینده نتایج دردناکی خواهد داشت. همینجا بلافاصله بگویم به گمان من، ما ملتی هستیم با نقصانهای اخلاقی- فکری و فرهنگی فراوان و محتاج شدیدترین نقدهای اجتماعی اما دانستنی است که این ملت تنها طبقه متوسط شهری نیست! هنرمندان ایرانی در درک ساختار این ملت اغلب تنها به زیستگاه خود میپردازند. در فجایع دو دهه اخیر اجتماعی ایران طبقه نوکیسه؛ متنعمان و برخورداران رانتی؛ اقشار ناکاممانده معوق که به تازگی دستشان به دهانشان میرسد، کم موجب به همریختگی نظم اجتماعی ما بودهاند؟ ... یک سوزن به آنها و یک جوالدوز به طبقه بیپناه شهری... خوب است کمی از پشت میزهایتان جابهجا بشوید و سری هم به روستاها بزنید تا بدانید چه چیزهایی دیگر دستگیرتان میشود
ببینید در روستاها و در میان ساکنان روستاها و شهرستانها با این آثار چه تعریفی از طبقات متوسط شهری به دست دادهاند؟ هیچ زمان اینهمه دشمنی و کینه نسبت به شهرنشینان را شاهد بودهایم؟ اینهمه تلاش برای نمایش دادن چهرهای فاسد از مردم شهرها آخرش به کجا میرسد؟ چرا کسانی آگاهانه اینهمه میکوشند برای توجیه کارهای خویش، ملت-بهویژه شهرنشینان و زندگی شهری را کثیفتر از چیزی که هست نمایش بدهند؟ به فرض اینکه این اتفاقات -خیانت زنان به شوهران و بالعکس- در جامعه در حال رخ دادن است -که هست - فیلمسازی که ورای دغدغه فروش و پول و ثروت دغدغه اجتماعی هم دارد، با «نمایش خیانت» بدون تحلیل اینکه خائن چرا خیانت میکند؟ چه کار مهمی دیگری صورت میدهد؟! من-مطلقا- مخالف نمایش موضوعات مذموم جامعه نیستم اما به شرطی که تحلیلی درباره آنها صورت بگیرد. اما کدام تحلیل؟ با کدام بنیه؟ با کدام بضاعت؟ کدامیک از اینهمه فیلمسازان ما-به جز تعدادی انگشتشمار-منتقد اجتماعی هستند؟ دانش کدام جامعهشناس پشت اینهمه فیلمهای ایرانی است؟ کدام روانشناس؟ کدام محقق اجتماعی؟ منکه خبردارم... هیچکس نیست! برای پروژههای مولتیمیلیاردی کسی نیست؛ اینها که با پول خرد ساخته میشوند... بگذریم! پس تابع مد نباشیم و نپرسیم که چرا فیلمهای جشنواره فجر امسال درباره خیانت هستند؟ از اداره صدور پروانه ساخت بپرسید که چرا «خیانت» موضوعی است که از سد ممیزی گذشته و به این مقدار اجازه بروز پیدا کرده است؟
برخلاف تصور عدهای که به اشتباه گمان میکنند که عموم مردم مخاطبان منفعل فیلمها هستند و ممکن است از برخی حرفها و صحنهها بلافاصله دچار انحراف و انطراف بشوند باید بگویم اینطور نیست! هر چیزی که در رسانه نشان داده شود که توسط مردم پذیرفته نمیشود. مردم -ایران یا هر جای دیگر دنیا- آنقدر سست و ترد و شکننده نیستند! که بلافاصله مغلوب سینما و تئاتر و اصولا «هنر» شوند. اما باید پذیرفت ابررسانهها در دنیا هنوز میتوانند افکار را جهت بدهند زیباییشناسی تولید کنند! مخاطب را در داوری به غلط و اشتباه بیندازند اما یک توجه کوتاه به همین موضوع خیانت بکنید... همین سینمایی که مثلا جسارت کرده و به خیانت پرداخته ۱۵ سال عقبتر از داستانهای مردم در تاکسیها قصه تعریف کرده؛ و چون مردم از رسانهشان خیلی جلوتر هستند هم داستانها و فیلمها و هم نزاعهایی درباره این آثار اسباب خندهشان است، کاش ممیزان فرهنگی در ایران تاکسی و اتوبوس سوار میشدند. چه آثار هنری در تاکسیها و اتوبوسها روایت شده و ممیزها توان نقطیع آنها را نداشتهاند! پای داستان مردم بنشینید تا داستان خیانتها را هم از آنها بشنوید نه سینما.
علیرضا نادری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست