دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

مصیبت طمع


مصیبت طمع

تاملی بر مجموعه زیر هشت

اگر چه به زعم برخی منتقدان، سیروس مقدم از فرمول های ثابت و آزموده شده در مجموعه های تلویزیونی اش بسیار بهره می برد اما آنچه بیش از دیگر موارد به عنوان شاخص اصلی در ارزیابی کارنامه هنری وی بایستی مدنظر باشد دیالو گهای عمیق و پرمعنایی است که با تاکید بر مولفه های اخلا قی و دینی سعی در انتقال یک پیام مشخص به مخاطب دارد و در این عرصه با بستری شکیل از مضامین روبه رو می شویم که ندای موکد خود مبنی بر فریاد جامعه در خود فرورفته و مغموم را به گوش می رساند و این ندا نه از جنس فریادهای هرج و مرج گون این روزها یا از سر طغیان و سرکشی که از تبلور شور فطری در نهاد آدمی سربر میآورد و چنین است که مخاطب در مواجهه با «زیر هشت» شخصیت هایی را مشاهده می کند که درگیرودار زندگی دنیوی نرد عشق به ثروت و طمع باخته و برای رسیدن به آرزوهای کوچک و بزرگ مسیری پرخطا را می پیمایند.

از این منظرگاه شخصیت هایی در متن تصویری آثار مقدم جلوه گر می شوند که از منظر ویژگی ها و ساختار روانی نمونه های منحصر به فردی از بدمن به شمار می روند، گاه تقابل شیطان و انسان در تحلیل مفهومی «اغما»» گاه رودررویی بندگان شیطان و بندگان پروردگار در مفاهیم مستتر در قاب تصویری «رستگاران» و گاه افرادی برآمده از خانواده های مومن نقطه ثقل روایت گری در آثار مقدم هستند و به ویژه در مجموعه اخیر مقدم با شخصیت هایی روبه رو می شویم که لحظه ای غفلت چراغ ایمانشان را به خاموشی رسانده و نفسانیت در تمامی ابعاد خود بر روح و جسم آنها حلول یافته است.

از این بعد می توان مجموعه زیرهشت را روایتی از دو وجه زندگی بشر دانست: روی پاک و زیبای زندگی که همان تجلی ایمان در رفتارها و گفتارهای انسان است و وجه ناپاک و زشت که ارایه گر تصویر پستی ها و پلیدی ها است و مجموعه در قاب خود نمونه ای مثالی برای تحلیل شخصیت های مثبت، منفی و خاکستری به شمار می رود; منفی هایی که نه آنچنان پلیدند که بتوان از همان ابتدا آنها را ضدقهرمان دانست و مثبت هایی که با تلنگری نرد ایمان به مصایب می بازند و شخصیت هایی خاکستری که در پاندول میان خوبی و بدی نمایش پرفراز و نشیب دارند.

از این وجه عطا با بازی قابل قبول امیرجعفری شخصیتی خاکستری با مایه هایی از معرفت و البته کوله باری از خطاها و گناهان است که در مسیر عشق نمی تواند، عقل گرایی را منشا کارها و تصمیمات خود قرار دهد و همین حرکت بر طناب احساس، بنیان زندگی او و اطرافیانش را در خطر می اندازند; عطای خطاکار که تفوق حس برادراک او را به گناه می رساند، آنچنان در گرداب عشق به منیژه فرورفته که ناخودآگاه در حصار ندانم کاری های برخاسته از همان حرکت برگرفته از درون پرشروشور و ملتهبش گرفتار می آید.

از این بعد حضور شخصیت عطا از جنبه کارکردی متضمن چند وجه است: یکی جلوه گری عدل الهی در مسیر زندگی عطا و منیژه است که هریک به عنوان نقاط ثقل، بدترین نتیجه را از عمل احساس گرایانه شان می گیرند، عطا در پی اقدام به سرقت از مغازه حاجی، مقطعی از عمر خود را در پی نافرمانی الهی در زندان می گذراند و بهای سنگین فراق مادری مومن را به علت کارهایش متحمل می شود و منیژه نیز در مسیر پوشاندن خطای بزرگ گذشته و برای جلوگیری از برملا شدن رازی که نهاد مستحکم خانواده اش را از هم می گسلد، قراری را تدارک می بیند که در بزنگاه روایت های تودرتو و تندباد مصیبت ها و تلخی های گزنده در مجموعه، سرانجام تلخ مرگ نرگس را به دنبال دارد، منیژه که با اشتباهات منصور و خطای پوشاندن یک حقیقت تلخ از شوهرش روزگار پرالتهابی را می گذراند حال با مرگ فرزندی روبه رومی شود که قرار است زنجیره عشق میان وی و شوهرش را مستحکم کند اما عدل الهی در وجه تلخ خود، تلنگری برمخاطبی است که با تماشای این مجموعه گویی پی به بسیاری از زوایای پنهان جهان برده و تلخی هایی را که نمی خواست مشاهده کنددر یک ماراتن نفسگیر به او القا می شود، شاید چنین روایت گزنده، سرشار از غم و ملتهب از فضای جامعه امروز، آموزنده طریق اصلا ح و حرکت به سمت پاکی باشد. در این قاب تحلیل به مولفه ایمان می رسیم که در یکی از صحنه های جالب، مخاطب با چارچوبه ایمان از طریق قالب شکنی عادل روبه رو می شود.

شخصیت عادل نایب به عنوان فردی مذهبی برخاسته از خانواده ای مومن، در فراق نرگس و پس از برملا شدن راز منیژه و پی بردن به خطاکاری او دیوانه وار شرایط خودکشی را مهیا می سازد و تناقضی را ایجاد می کند زیرا تا آن لحظه مخاطب تصویر ایمان را در قالب عادل می دید و به ناگاه با فردی روبه رو می شود که در زیر بار مصیبت فرزند و رسوایی همسر صلا بت ایمان خود را از دست می دهد و جنونی برخاسته از غفلت ها، خطاپوشی ها، مخفی کاری ها و طمع ورزی های خانواده همسرش او را از مسیر طبیعی زندگی دور می سازد.

به هر روی زیرهشت با اجرای درخشان کامران تفتی در نقش منصور، دیالوگ های برگرفته از آموزه های اخلا قی و کارگردانی روبه جلوی سیروس مقدم، مجموعه ای خوب در تجربه های روتین سیما در سالیان اخیر به حساب میآید و شاید این بار رستگاری در «زیرهشت» دقیقه به «چاردیواری» خانه هایمان نفوذ کند تا برای «مسافر» آن دنیا مجبور به ارسال «پیامک از دیار باقی» نشویم و شاید دیر باشد اما وقت آن است با پیوند به «رستگاران» از «اغما»ی ناشی از تکبر و غرور برخیزیم.