سه شنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴ / 29 April, 2025
سریال یا تله تئاتر

مثل اینکه در میان خانواده ها و از همه مهمتر جوانان، مشکل اصلی، ازدواج است و اگر مشکل ازدواج حل شود، مشکلات دیگر هم حل شده، یعنی به موازات رفع شدن مشکل ازدواج، مشکلاتی چون اشتغال، مسکن و هزاران مشکل از این دست بر طرف می شوند و زوج جوان، یک زندگی ایده آل را شروع می کنند که بسیار رمانتیک و بی دغدغه است. البته ما همین ابتدا اشاره می کنیم که ازدواج، امر مقدسی است و اگر عاقلانه صورت بگیرد، چه بسا مشکلات بسیاری حل می شوند. اما از آن طرف با اتفاق افتادن امر ازدواج، مسائل گوناگونی چون تامین مسکن و اشتغال، خود به خود، رخ نشان می دهند.
و باز مثل اینکه در سریال های تلویزیونی، این مسئله امری رایج شده که لازم است در هر سریال ازدواجی رخ بدهد و یا اینکه هم و غم سازنده سریال آن است که دو جوان را به سبب علاقه مندی به هم، به یکدیگر رسانده و در قسمت پایانی با سر سفره عقد نشستن زوج جوان، همه چیز به خیر و خوشی تمام شود و همگان نفس راحتی بکشند که بالاخره تمام شد!
از چند هفته قبل از ماه مبارک رمضان و بعد از وقفه ای یک ماهه، پس از ماه مبارک، سریالی از شبکه دوم سیما پخش می شود که نام آن «شمس العماره» است، سریالی که گویا قرار بوده با نام «ریش و قیچی» پخش شود. داستان این سریال راجع به دختری به اسم «لیلا» است که در یک عمارت بزرگ زندگی می کند. از قرار معلوم لیلا دوازده خواستگار دارد که هر خواستگار چند قسمت از این سریال هفتاد قسمتی را به خود اختصاص می دهد. پیرامون لیلا هم عده ای زندگی می کنند که از وصلت او خوشحال و یا ناراحت هستند. ظاهرا محل داستان در منطقه خوش آب و هوای داراآباد تهران است که در جای جای خانه مورد نظر نشانه هایی از زندگی اشرافی و خدم و حشم به چشم می خورد که این هم در جای خودش جای بحث دارد.
این سریال ادبیات خاص خودش را دارد: یعنی طنز است و با واژگان طنز، لایه های وجودی شخصیت های مختلف را می شکافد و آنها را آن گونه که هستند نشان می دهد. لیلا دختری حساس است و علی رغم دانشجوی آکسفورد بودن همه چیز را به خاطر ازدواج کردن رها می کند. منتظر می ماند تا بلکه هر دوازده خواستگار بیایند و او در سایه یک ازدواج، صاحب عمارت شود. خودمانیم، هر چند مقوله ازدواج، امری مقدس است، اما در لابه لای داستان بسیار دیده می شود که لیلا حاضر است بر خلاف غروری که دارد، همه چیز را فدای ازدواج کند، حال این علاقه به ازدواج از جانب او ریشه در کدام تمایلات وی دارد، بماند. ولی اینکه گاهی خواستگاری می گوید به خانه ای رفته اند و همه به خاطر آمدنش هورا کشیده اند و یا اینکه هر وقت سخن از به هم خوردن خواستگاری می شود، شخصیت داستان دچار یک استرس و دلشوره می شود، چندان در شان دختر ایرانی نیست که برای خودش نسبت به زندگی و ازدواج کردن دیدگاه های خاصی دارد و یا به تصویر کشیدن بی ارادگی مردان، چون «شکور» پسر عمه لیلا که چطور در برابر خواست های همسر و مادرز نش بی اراده و حتی ذلیل است، از آن طرف مثبت نشان دادن شخصیت عموی لیلا که به خاطر خارج رفتن و نشست و برخاست با مردمان فرنگ برای خودش عاقل مردی شده! چندان جالب نیست و از همه مهمتر اینکه این عموی فرنگ رفته که دم به ساعت کلاهش را به سبک فرنگیان پاک می کند، در برابر ابراز علاقه های مادر زن شکور، مقاومت و حتی بی توجهی نشان می دهد. شخصیت عمه لیلا که مهرانه مهین ترابی بازیگر نقش آن است قابل قبول می باشد، زیرا علی رغم ازدواج نکردن و پا به سن گذاشتن از چنان متانت و وقاری برخوردار است که در برخورد با مشکلات و حوادث گوناگون عاقلانه رفتار می کند که برای خودش جالب توجه است.
اما در بین شخصیت های موجود در داستان، شخصیت «مش رحمت» که بازیگر آن «فرهاد آئیش» است در نوع خودش پر از چالش و تامل برانگیز است؛ یعنی او که به ظاهر ساده و زود باور است، خرافاتی است و نسبت به مصرف آب و برق وسواس دارد، به ظاهر در بیرون داستان قرار دارد، اما اگر کمی دقت شود، او و همسرش و گاهی هم دخترش در دل داستان قرارداشته و یک نقش محوری را بر عهده می گیرند. چرا که اغلب حوادث داستان، پس از موشکافی به نوعی به مش رحمت و خانواده اش ختم می شود.
سریال شمس العماره را بهتر است با عنوان «تله تئاتر» یاد کنیم. زیرا میزانسن های داستان ثابت و بدون تغییر هستند و بازیگران چونان ساکنان خانه سالمندان در یک جا ساکن می باشند، فقط دیالوگ دارند، یعنی حرکت در داستان کم است و شاید این بتواند از نقاط ضعف آن باشد و شاید هم گروه نویسندگان خواسته اند با یک جا قرار دادن بازیگران و تنها دیالوگ گفتن ایشان، تماشاگران پی به شخصیت آنها ببرند.
اما باید توجه داشت این ساکن بودن محل نمایش و تکراری بودن وسایل موجود در صحنه و حتی تکراری شدن رنگ های به کار رفته در دکورهای موجود، خود به خود مخاطب را خسته و حتی دل زده می کند. چه خوب است بازیگران این سریال به جای محبوس شدن در اتاق پذیرایی و در نهایت به حیاط پر از گل و گیاه آمدن، به میان جامعه بیایند، سوار اتوبوس شوند، در صف مترو بایستند، از کنارشان موتوری عبور کند و گل ولای به سرو رویشان بپاشد و هزاران سکانس از این نوع داشته باشند تا این چنین در پی حرکت ایشان، برای مدتی هم شده به مخاطب ضرباهنگی وارد شود و او با اشتیاق داستان و حوادث آن را دنبال کند.
آنچه عنوان شد، شمه ای از ویژگی های سریال «شمس العماره» بود که به نگارش درآمد. حال که رسانه ای چون تلویزیون وظایف سنگینی را در برابر هفتاد میلیون ایرانی بر عهده دارد، لازم است به این مقوله توجه بسیار کند که در کنار سرگرم کردن مخاطبان، از ابعاد مختلف اثرگذاری مثبت و سازنده هم داشته باشد.
فرهنگ مهاجر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست