جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خداوند رنج


خداوند رنج

آیا ما در جهانی زندگی می کنیم که توسط یک خدای قادر مطلق, آگاه بر همه چیز و خیر مطلق خلق شده است مسیحیان اینگونه می اندیشند

آیا ما در جهانی زندگی می‌کنیم که توسط یک خدای قادر مطلق، آگاه بر همه چیز و خیر مطلق خلق شده است؟ مسیحیان اینگونه می‌اندیشند. با این وجود ما هر روزه با دلایل قانع‌‌کننده‌ای روبه‌‌رو می‌شویم که چرا این ادعا باید مورد تردید قرار گیرد: در جهان ما میزان قابل‌توجهی از درد و رنج وجود دارد. اگر خداوند بر همه چیز آگاه است به خوبی از این همه درد و رنج نیز مطلع است. اگر او قادر مطلق است پس می‌توانست جهانی خلق کند که درد و رنج کمتری در آن وجود داشته باشد و اگر او خیر مطلق و بی‌عیب و نقص است یقینا این کار را انجام داده بود. پاسخ مسیحیان به این تردید‌ها معمولا این است که خداوند قریحه آزادی اراده را به ما ارزانی داشته و بنابراین مسوولیتی در اعمال شیطانی بشر ندارد. لیکن این جواب نمی‌تواند درد و رنج کسانی را توضیح دهد که در سیلاب‌ها غرق می‌شوند، در حریق جنگل‌ها که توسط رعد و برق ایجاد شده می‌سوزند و یا کسانی که در اثر گرسنگی و فقدان آب آشامیدنی در یک قحطی بزرگ جان می‌دهند.

مسیحیان گاهی سعی می‌کنند این رنج‌های انسانی را با این سخن توضیح دهند که تمامی انسان‌ها گناهکارند و از این رو مستحق سرنوشت بد خود هستند، حتی اگر قسمت آنها از زندگی در این جهان بسیار وحشتناک باشد. لیکن نوزادان و کودکان نیز درست به مانند افراد بالغ احتمال دارد که درد و رنج بسیاری را متحمل شوند و بمیرند و به نظر غیرمحتمل می‌آید که آنها هرگز مستحق رنج کشیدن و مردن باشند. بازهم بعضی از مسیحیان می‌گویند که ما همگی وارث گناه نخستینی هستیم که حوا هنگامی مرتکب شده بود که خلاف دستور خداوند میوه درخت دانایی را چید و خورد.

اما این پاسخ به‌طور تلویحی اشاره می‌کند که دانش چیز بدی است، نافرمانی از اراده خداوند بزرگ‌ترین گناه است و کودکان این گناه را از اجداد خود به ارث می‌برند و بحق به خاطر آن مجازات می‌شوند. در روزگاران گذشته و هنگامی که گناه نخستین نسبت به امروز بسیار جدی‌تر گرفته می‌شد درد و رنج حیوانات برای اندیشه مسیحیت به یک معضل به‌ویژه بزرگ تبدیل شده بود. فیلسوف فرانسوی قرن ۱۷ رنه دکارت این مسئله را با راه ‌چاره‌ای اساسی مبنی بر این که حیوانات اصلا درد نمی‌کشند مورد انکار قرار داد. او اظهارنظر کرده بود که حیوانات چیزی بیش از سازوکارهای ماهرانه نیستند و ما نباید فریاد‌ها و تقلاهای آنها را به عنوان نشانه‌ای از درد واقعی تلقی کنیم، درست مانند هنگامی که ما زندگی ساعت را به عنوان نشانه‌ای از این که ساعت دارای آگاهی است نمی‌دانیم. انسان‌هایی که با سگ و گربه زندگی می‌کنند تصور نمی‌رود که این راه چاره دکارت را قانع‌کننده بدانند

. ماه گذشته من در دانشگاه بیولا که یک کالج مسیحی در جنوب کالیفرنیا است با یک شارح محافظه کار به نام Dinesh D’Souza درباره وجود خدا به مباحثه پرداختم. وی در ماه‌های اخیر خود را درگیر بحث‌هایی با خدانشناسان سرشناس کرده است. اما او نیز در یافتن پاسخ متقاعد‌کننده برای پرسش‌هایی که من در بالا آنها را مطرح کردم دچار زحمت زیاد گردید. ابتدا او چنین نظر داد که چون انسان‌ها برای همیشه در آسمان به زندگی خود ادامه خواهند داد پس گرفتار درد و رنج شدن در این جهان خاکی در مقایسه با شرایطی که ممکن بود ما فقط همین یک زندگی این جهانی را داشته باشیم آنچنان اهمیتی ندارد. اما این پاسخ او نیز توضیح قابل قبولی برای این پرسش که چرا یک خدای قادر مطلق و بی‌عیب و نقص چنین چیزی را در این جهان نسبت به بندگان خود روا می‌دارد ارائه نمی‌کند.

حتی اگر درد و رنج این جهانی از نظرگاه ابدیت نسبتا بی‌اهمیت باشد، جهان ما بدون آن یا حداقل بدون بیشتر آنها مکان بهتری می‌بود. (بعضی می‌گویند ما برای آن که قدر و ارزش شادمانی را بدانیم پس بد نیست که گاهی هم دچار درد و رنج شویم. شاید اینگونه باشد، اما در آن صورت دیگر نیاز به این همه درد و رنجی که گرفتارش می‌شویم نمی‌داشتیم.) سپس دسوزا استدلال کرد که چون خداوند زندگی را به ما ارزانی داشته، ما انسان‌ها در وضعیتی نیستیم که از بی‌عیب و نقص نبودن احتمالی زندگی خود شکایت کنیم. او مثال کودکی را به کار برد که با یک دست ناقص به دنیا آمده است. به گفته او اگر زندگی خودش یک موهبت است، پس چنانچه در زندگی خود بسیار کمتر از آنچه مایل به داشتنش بودیم به دست آوریم، ظلمی هم به ما نشده است. در پاسخ او من اشاره کردم که ما مادرانی را که به هنگام بارداری با نوشیدن الکل و مصرف مواد مخدر باعث نقص عضو در جنین خود می‌شوند محکوم می‌کنیم. اما چون آنها به کودکان خود حیات بخشیده‌اند لابد مطابق با دیدگاه دسوزا آنها با مصرف مواد مخدر و نوشیدن الکل کار اشتباهی نکرده‌اند.

در نهایت دسوزا همچون بسیاری از مسیحیان دیگر که در تنگنا قرار می‌گیرند به این ادعا عقب نشست که ما نباید انتظار داشته باشیم از دلایل خداوند برای خلق جهانی که می‌شناسیم سردربیاوریم. این درست به مانند آن است که یک مورچه بخواهد به تصمیمات ما انسان‌ها پی برد، حال هر چقدر هم که هوش ما در مقایسه با عقل بی‌نهایت خداوندی ناچیز و کوچک باشد. (‌این همان پاسخی است که در شکلی شاعرانه‌تر در «‌کتاب ایوب‌» داده شده است). اما چنانچه ما انسان‌ها در یک چنین شیوه‌ای از توان اندیشیدن و ادراک خود کناره‌گیری کنیم، آنگاه می‌توانیم به هر چیزی باور داشته باشیم.

پتر سینگر

ترجمه: علی‌محمد طباطبایی