یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
گلدن گلوب سیاست و دیگر هیچ

مراسم گلدن گلوب است و من نا خواسته در میان میزهای گرد و صندلیهائی که بزرگان سینما روی آن نشسته اند به یاد میزی میافتم که سال گذشته چند ایرانی با افتخارو به بهانه فیلم "جدائی نادر از سیمین "دور آن نشسته بودند و ما نیز به خود میبالیدیم و با خود آرزو میکردم تا این اتفاق بارها و بارها تکرار شود.
یکشنبه شب،۱۳ ژانویه هفتادمین مراسم گلدن گلوب در بورلی هیلتون لوس آنجلس کالیفرنیا برگزار و برگزیدگان این آکادمی انتخاب شدند. انتخابهائی که حتی منتقدین آمریکائی و انگلیسی را هم متعجب کرد. حتی خوش بین ترینها نسبت به فیلم «آرگو» هم تصور نمیکردند که این فیلم در کنارفیلمهای بسیار خوش ساختی چون «لینکلن»، «سی دقیقه بامداد»،«جانگوی رها شده» و «زندگی پای» بتواند چنین شانسی داشته باشد که مهمترین افتخار یعنی جایزه بهترین فیلم را تصاحب کند و همچنین انتخاب «بن افلک» (گر چه به نظر میرسید که خیلی متعجب نشده است) به عنوان بهترین کارگردان که دومین جایزه مهم آکادمی محسوب میشود نیزاتفاق جالبی است وبخت بلند بن افلک به رغم حضور فیلمسازان بزرگ و برگزیدهای چون، «استیون اسپیلبرگ»، کاترین بیگلو، کوئینتین تارانتینو و آنک لی بسیار دور از ذهن بود. بخصوص که در این مراسم «بیل کلینتون» رئیس جمهور سابق آمریکا برای معرفی فیلم «لینکلن» روی صحنه رفت و از فیلم و همچنین آبراهام لینکلن تقدیر کرد.در این میان شانس ویژهای نصیب فیلم تحسین شده «بینوایان» بود و اینکه فیلمهای کمدی- موزیکال در شاخه دیگری محک میخوردند و اگر اینگونه نبود، با این شرایط فیلم آرگو، بینوایان هم بی نوا و دست خالی میماندند.شانس دیگر را هم «جسیکا چستن» بازیگر فیلم سی دقیقه آورده بود که آرگو اصولا بازیگر نقش اول زن نداشت. البته بازی فوق العاده «دنیل دی لوئیس» جای هیچ شبههای برای انتخاب او به عنوان بهترین بازیگر مرد نمیگذاشت چرا که او در این فیلم از «لینکلن» هم لینکلنتر بود. البته فیلم آرگو در زمینه موسیقی فیلم در حد و اندازه دو موسیقی برتر دیگر یعنی زندگی پای و لینکلن به شایستگی قرار میگرفت که این جایزه را به فیلم زندگی پای اهدا کردند.در این مراسم از یک عمر دست آورد هنری «جودی فاستر» نیز تقدیر وکلیپی از کارنامه او «راننده تاکسی»، «سکوت برهها» و...به نمایش گذاشته شد. این بازیگر با صدای رسا و قدرت بیانی که از آن برخوردار است حاضر نبود تا صحنه را ترک کند و در میان اشاره کرد به پنجاه ساله شدنش و اینکه بیش از چهار دهه است که بازی میکند و البته مجرد است!! و من هم مثل خیلیها به استثنای مل گیبسون دلیل این گزارش خبری او را نفهمیدم.
حال با هم مهمترین آثار سینمائی مورد نظر در گلدن گلوب ۲۰۱۳ را مرور میکنیم:
● «عشق» ساخته میخائیلهانکه
گاهی میشود از عشق مرد...
میخائیل هانکه اتریشی از آن دسته فیلم سازانی است که به شدت با احساسات مخاطب بازی میکند و از نشان دادن هیچ تصویر تکان دهندهای ابا ندارد. شاید «عشق» از همه فیلمهائی که ساخته تلطیف شده تر باشد. فیلمی که ما را میخکوب میکند و البته بسیار متاثر. شاید متاثر برای خودمان. برای آینده و شاید فیلمی باشد که میخواهد بگوید تا زندگی هست باید زندگی کرد و به دیگران هم فرصت زندگی داد و این سوال را مطرح میکند که در چه زمانی میتوانیم باور کنیم که زندگی بدون مرگ هم میتواند تمام شود.من واقعا نمیدانم که باید در مورد این فیلم تحسین شده چه بگویم.نمیدانم چطور باید با آن کنار بیایم. نمیدانم چطور باید طاقت آن را داشته باشم. یقینا این فیلم تلنگر خوبی به ما انسانهای قرن تکنولوژی و عشقهای باسمه ای است اما باز هم تحملش سخت است.
میشائیل هانکه در مورد طرح داستان فیلمش میگوید:
سالها پیش، یک عمه نود ساله داشتم که توان هیچ کاری را نداشت و میخواست که کمکش کنم تا بمیرد و راحت شود. اما من نه تنها نتوانستم به او کمک کنم بلکه یک بار که او با قرص خودکشی کرده بود، نجاتش دادم. به هر حال او بالاخره خودش را کشت و شاید این پیش زمینه فکری بود تا من این فیلم "عشق" را بسازم.
داستان فیلم درام «عشق» قصه یک پیرمرد و پیر زن هشتاد ساله به نام «ژرژ» و «آن» است که در گذشته معلم موسیقی بودهاند. آن دچار سکته مغزی شده و زمینگیر میشود و ژرژ از او پرستاری میکند. تنها دخترشان هم در جای دیگری مشغول کار است و نمیتواند سرویسی به آنها بدهد. آن طاقت این زندگی را ندارد و از ژرژ میخواهد تا او را بکشد و ژرژ هم با تمام علاقه ای که به او دارد، این کار را میکند.
«امانوئل ریوا» و «ژان لوئی ترنتینانت» بازیگران نقش آن و ژرژ هردو از تحسین برانگیزترینها در جشنوارهها و نگاه منتقدین فیلمهای امسال سینمای جهان هستند. این فیلم نه تنها برنده جایزه کن شده و در بخش فیلمهای خارجی زبان گلدن گلاب و اسکار شاخص است بلکه یکی از ده فیلم نامزد مهمترین بخش از جوایز اسکار یعنی «بهترین فیلم سال» نیز هست.
پیش از این میشائیل هانکه را با موفقیت او در فیلم «روبان سفید» میشناختیم.
هانکه در این مراسم گوی زرین بهترین فیلم خارجی زبان را برای دومین بار بدست آورد
● آرگو ساخته «بن افلک»
فیلمی که بیشتر هوشمندانه است...تا ماهرانه
فیلم آرگو را دو بار دیدم. بار اول به ذهنم اجازه دادم تا به عنوان یک ایرانی بتوانم بی انصافانه و با تعصب نسبت به فیلم موضع بگیرم. و بار دیگر به عنوان یک بی طرف فیلم را دیدم و به عنوان کسی که میخواهد نگاهی تحلیلی به فیلم داشته باشد،آن را بررسی کردم.تنها فرقی که این دو بار دیدن داشت در صحنهپردازیها بود که چون ایرانی بودم، میتوانستم حس کنم که کجای تصویر بی شباهت به ایران است اما نگاهم به فیلم خیلی تغییری نکرد.
آرگو داستان فراری دادن شش نفر از کارمندان سفارت آمریکادر تهران در سال ۱۹۷۹ است.فیلمنامه این فیلم براساس داستان کوتاهی از جاشوا بیرمن به نام (فرار از تهران) نوشته شده است و کارگردان آن «بنافلک» و تهیه کننده «جورج کلونی» است.
یک مامور سیا به نام «تونی مندز» با بازی بن افلک به همراه یک گریمور آمریکائی"جان چمبرز"با بازی جان گودمن نقشه میکشند تا با حمایت یک تهیه کننده "لستر سیگل" با بازی آلن آرکین تظاهر کنند که میخواهند برای ساخت یک فیلم علمی تخیلی به دنبال لوکیشینی در خاورمیانه باشند. آنها یک کمپانی تقلبی را راه اندازی کرده و در یک ماموریت محرمانه موفق میشوند تا این شش کارمند سفارت آمریکا را که در خانه سفیر کانادا مخفی شده اند، فراری دهند.
نکته مهم این فیلم در این است که بدون آنکه حتی یک صحنه خشن در فیلم داشته باشد اما آنچنان تعلیق به جائی دارد که مخاطب را به اوج هیجان میبرد تا جائی که حتی یک ایرانی وقتی هواپیمای حامل این آمریکائیها از مرز هوائی کشور خارج میشوند، نفس راحتی میکشند. صحنههای بازسازی شده از گرفتن سفارت به قدری شبیه به مستندهای واقعی است که اعتماد مخاطب را جلب میکند و بعد از جلب اعتماد در سکانسی که تونی مندز را در نمایی از تهران نشان میدهد، در پس زمینه جنازه ای را میبینیم که از یک جرثقیل آویزان است.یکی از هوشمندانه ترین قسمتهای فیلم در حقیقت شروع آن است.
نریشنی که روی تصاویری ازیک کودک برهنه، دکتر مصدق، شاه، کودتای ۲۸ مرداد،ساواک گفته میشود و در انتها تصویری از محبوب ترین ستاره آن زمان در ایران میآید و راوی روی آن این جمله را میگوید: "شاه میخواست ایران را شبیه غرب کند"
فیلم آرگو اصولا حاوی این پیام است که اگر میخواهی حرفت را چه درست و چه غلط القا کنی، هر هدفی که داری یاد بگیر که سینما اسلحه قدرتمندی است. خونسردیت را حفظ کن، اعتمادهارا جلب کن و با بیانی ساده حرفت را به کرسی بنشان که دیگر دوران فیلمهای خشن سیاسی گذشته است.
آرگو از نظر فیلمسازی مسلما یک شاهکار نیست. همانطور که بیشتر منتقدین حتی روزنامه گاردین هم به آن اشاره کرده است. اما متاسفانه منتقدین ایرانی هم یا بسیار محتاطانه و یا با تعصب در مورد آن نظر میدهند، به طوری که نمیتوانیم تحلیل درستی از آرگو داشته باشیم اما مسلم این است که در دو رشته استحقاق هر جایزه ای را دارد و آن هم موسیقی فیلم و بازیگر نقش مکمل مرد است.
گلدن گلوب بهترین فیلم و بهترین کارگردانی به این فیلم تعلق گرفت.
● «جانگوی آزاد شده» ساخته کوئینتین تارانتینو
وسترنی که اسپاگتی نیست
"جانگوی آزاد شده " یکی از فیلمهای مطرح امسال کاری است که "کوئینتین تارانتینو" علاوه بر کارگردانی، نوشتن فیلمنامه آنرا نیز به عهده داشته است.
اصولا تارانتینو علاقه خاصی به داستانهای انتقامجویانه دارد و حسابی حق آدمها را کف دستشان میگذارد.شکی نیست که او نیز یکی از نوابغ سینمای جهان با سبک خاص خودش در زمینه فیلمسازی است. چه «داستانهای عامه پسند» باشد، جه «بیل را بکش» و چه «جانگوی آزاد شده».
داستان فیلم جدید «کوئنتین تارانتینو»، به سالهای قبل از جنگهای داخلی آمریکا بر میگردد.
جانگو با بازی «جیمی فاکس» یک برده آزاد شده است که میخواهد انتقامش را از یک برده دار روانی(کلوین کندی) با بازی بسیار خوب «لئوناردو دی کاپریو» بگیرد و همسرش را که اسیر اوست آزاد کند. و در این میان یک «جایزه بگیر» با بازی «کریستوفر والتز» در یک تعقیب و گریز او را همراهی میکند.
"کری واشنگتن" در نقش "بروم هیلدا" همسر جانگو و همچنین، « بارون کوهن»، «ساموئل ال. جکسون» و «کرت راسل» دیگر بازیگران «جانگوی آزاده شده» هستند.
«لئوناردو دیکاپریو» و کوئینتین تارانتینو مدتها بود که تمایل به همکاری در یک پروژه را داشتند که حالا در بهترین موقعیت این اتفاق افتاده است.لئوناردو دی کاپریوئی که از کودکی بازیگر توانائی است و هرگز مجذوب چهره اش نشده و در نقشهای بسیار متفاوتی ظاهر میشود و بیشتر اوقات هم درفستیوالها کنار رقبای سختی قرار میگیرد و مغلوب میشود.
این فیلم نیز در رشته بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش مکمل در گلدن گلاب انتخاب شد.
● سی دقیقه بعد از نیمه شب ساخته کاترین بیگولو
مرگ یک کابوس
این فیلم یقینا میتواند الگوئی برای نوشتن و ساختن یک فیلم یا سریال، زمانی که قرار است طرح اولیه آن یک موضوع واقعی و یا تاریخی باشد. اشاره من به هیچ عنوان به جنبههای سیاسی و یا اهداف ساخت فیلم نیست، بلکه این است که بتوانیم یاد بگیریم که چطور میتوان یک قصه ای را که پایانش را میدانیم و از بعضی اتفاقهای آن هم باخبریم، به گونه ای روایت کنیم که جاذبه لازم یک فیلم را داشته باشد
داستان این فیلم مربوط میشود به پیدا کردن مخفیگاه "اسامه بن لادن" در مرز پاکستان و کشته شدن و کشف جسد او. اما ماجرا چطور به یک داستان تبدیل میشود.
داستان فیلم «۳۰ دقیقه بامداد» یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ وبا صدای انفجار برجهای دوقلو در پس زمینه تصویر پخش آغاز شده و در روز دوم ماه می سال ۲۰۱۱ پایان میپذیرد. در این میان، فیلم یک قهرمان نیمه واقعی دارد. یک مأمور سی آی ای به نام مایا با بازی خوب"جسیکا کستین " که قصد دارد محل اختفای اوسامه بن لادن را در محدوده افغانستان/پاکستان کشف کند و در مأموریتی که توسط یکی از اعضای ارشد نیروی ویژه دریایی به نام پاتریک با بازی "جوئل ادگارتز" سرپرستی میشود و هدف آن بیرون کشیدن اسامه بن لادن از مخفیگاه است، همراهی کند.
یکی از نقطه ضعفهای این فیلم این است که به رغم حس باورپذیری که مخاطب نسبت به شخصیت مایا دارد اما او را نمیشناسد. او آنقدر انگیزه بالائی برای یافتن بن لادن دارد و آنقدر تعصب عجیبی روی ماجرای ۱۱ سپتامبر در او دیده میشود که فراتر از یک حس ملی یا وطنی و یا حتی انسان دوستانه است و مخاطب به دنبال انگیزه خاصی در او میگردد و در آخر هم مجبور میشود که این شخصیت اصلی فیلم را رها کند که البته این رها شدن را میتوان بازی زیرکانه ای برای باز گذاشتن سرنوشت مایا و تاثیرگذاری بیشتر فیلم دانست.
در این فیلم صحنههائی از شکنجه افراد القاعده توسط نیروهای آمریکائی به تصویر کشیده شده که گرچه کسی منکر آن نشده اما با اعتراض مردم آمریکا روبه رو شده است.
جسیکا کستین برای بازی در این فیلم برنده بهترین بازیگر زن فیلمهای درام شد.
● لینکلن ساخته استیون اسپیلبرگ
سیاه، سفید...خاکستری
فیلم«لینکلن» به کارگردانی" استیون اسپیلبرگ "اثری اقتباسی از کتاب "نبوغ سیاسی آبراهام لینکلن" به قلم " دوریس کیمز گودوین " برگرفته شده است که درباره اواخر دوران ریاست جمهوری آبراهام لینکن و کشمکش او با جنگهای داخلی و قانون منع برده داری است که بازی بی نظیر "دنیل دی لوئیس" در نقش لینکلن امید لمس تندیس گلدن گلوب ومجسمه اسکار را برای دیگر رقبا بسیار کمرنگ کرده است. داستان شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا که سیاهپوستان برای مبارزاتش به او لقب "پدر"داده بودند که در آن سالها در بحبوحه پر طنش ترین دوران تاریخی آمریکا قرار داشت. در این فیلم میبینیم که جنگهای داخلی و اختلافات شمال و جنوب به اوج خود رسیده و لینکلن هم درگیر تصویب قانونی است که براساس آن برده داری برای همیشه لغو خواهد شد.او در زندگی شخصی اش هم مشکلات زیادی دارد و بعد از فوت یکی از پسرانش به نام «ویلی» در شرایط روحی خوبی نیست و از طرفی همسرش مری تاد با بازی «سالی فیلد» هم مشکلات خاص خودش را دارد و به گونهای هر دو در نوعی افسردگی بسر میبرند که این مشکلات باخواسته فرزند دیگرشان به نام رابرت که میخواهد به ارتش ملحق شود به اوج میرسد.پس از پیروزی شمالیها بر جنوبیهای ایالت متحده آمریکا، جنوبیها باشکست بزرگ اقتصادی رو به رو شدند چرا که زمینهای حاصلخیزی داشتند و کشاورزی در راس اقتصادشان قرار میگرفت و حالا نیروی انسانی لازم و مجانی شان را از دست داده بودند و نمیتوانستند از سیاهان مثل گذشته بهره کشی کنند.آنها بر این باور بودند که پشتیبانی شمالیها از حقوق سیاهان صرفا به این دلیل است که اقتصادی برپایه تجارت دارند و به این وسیله میخواهند قدرت اقتصادی جنوبیها را کم کنند و هدفشان دلسوزی برای بردگان نیست. در این میان یکی از بازیگران مشهور تئاتر که یک جنوبی متعصب بود،آبراهام لینکلن را در حین تماشای یک نمایش در جایگاه مخصوص مورد شلیک گلوله ای به سرش قرار داد و پس از کشتن وی متواری شد اما بعد از چند روز او را که مبلغ زیادی برای دستگیری اش در نظر گرفته شده بود، پیدا کرده و کشتند.
از آنجا که بیشتر سکانسهای فیلم لینکلن در لوکیشنهای داخلی و کاخ سفید گرفته شده و شامل دیالوگها و سخنرانیهای بسیاری میشود،نقش کلام در این فیلم بسیار مشهود است و فیلمنامه به دقت نوشته شده، کارگردانی وبازیهای قابل توجهی را در این فیلم شاهدیم. بازیهائی را که علاوه بر دانیل دی لوئیس، سالی فیلد و تامی لی جونز را هم مورد تحسین قرار میدهد. لینکلن فیلمی است که از زاویه هنری و به دور از هر نگاه سیاسی ،برای فیلمسازان ما، نمونه خوبی است که ببینند،چطور میتوان از یک طرح واقعی، یک سوژه تاریخی، مذهبی و یا سیاسی،فیلمی ساخت که هم نظر منتقدین را به خود جلب کند و هم مورد پسند مخاطب قرار بگیرد.
دنیل دی لوئیس برای بازی در این فیلم به عنوان بهترین بازیگر مرد در فیلمهای درام انتخاب شد.
● «زندگی پای»ساخته آنک لی
رازی برای بقا
فیلم سه بعدی «زندگی پای» داستان زندگی یک پسر نوجوان هندی به نام «پای پاتل «با بازی سوراج شاما است که به همراه پدرش در شهر پوندیشری هندوستان، یک باغ وحش دارند. اما زندگی آنها دچار بحرانی میشود که موجب میشود تا باغ وحش را بفروشند. آنها تصمیم میگیرند که به اتفاق همه خانواده و حیوانات باغ وحش با یک کشتی، به کانادا مهاجرت کنند. اما کشتی در بین راه دچار طوفان میشود و فقط پای از این حادثه نجات پیدا میکند و در اقیانوس تنها میماند. وحشت او زمانی به اوج میرسد که متوجه میشود که یک ببر بنگال بسیار خطرناک با اوست که قصد دارد تا او را طعمه خود کند.
داستان پای قصه رویاروئی انسان با طبیعت است. قصه ای که تصویر بیشتر از کلام با ما سخن میگوید و با جمله ای که معرفی نامه این فیلم شده است و قصد و غرض نویسنده و فیلمساز را به ما یاد آوری میکند:
«من قصه ای برایت میگویم که وادارت میکند تا به خدا اعتقاد پیدا کنی».
آنک لی کارگردان آمریکائی وتایوانی تبار فیلم زندگی پای سه سال پیش با فیلم «بروکبک مانتین» توانست جایزه بهترین فیلم از گلدن گلوب و اسکار را به دست بیاورد. فیلمی که بازیگر نقش اول آن «هت لچر» جوان بعد از این فیلم از دنیا رفت. قبل از آن نیز آنک لی با فیلم «اژدهای خیزان، ببر پنهان» توانائیهایش را اثبات کرده بود. فیلمی که جلوههای ویژه کامپیوتری آن پیش زمینه ای بود تا بتواند از عهده پروژه ای چون «زندگی پای» به خوبی بر بیاید. گفتنی است که این فیلم از روی رمان پر فروشی، نوشته «یان مارتل» در سال ۲۰۰۱ ساخته شده که سالها بود که خیلی از تهیه کنندگان و فیلمسازان در صدد ساختش بودند اما جرات این ریسک را نداشتند.
این فیلم توانست جایزه بهترین موسیقی متن را به دست بیاورد.
● بینوایان ساخته «تام هوپر»
یک قرن و نیم با «ژان ولژان»
تصویر ژان والژان برای من همیشه چهره «ژان گابن» و یا «لینو ونتورا» بوده است.حتی وقتی قسمتی از این داستان در کتاب درسی مان قرار داشت. بعدها هرگز هیچ بازیگری نتوانست همان حس را در ما القا کند. اما حالا «هیو جکمن « نزدیک ترین و ملموس ترین بازی را در این نقش و در نسخه جدید و موزیکال بر گرفته از این شاهکار ادبی ایفا کرده است. ژان والژان به عنوان قهرمان داستان، نمادی از جامعه فرانسه در قرن نوزدهم میلادی است. زمانی که فقر در فرانسه بیداد میکرد و او قربانی برداشتن یک تکه نان و از دست دادن ۱۹ سال از عمرش شده بود.او میخواهد همه ظلمهائی را که به وی شده بود با تلنگر یک کشیش در کمک به مظلومان جبران میکند. در این رمان ویکتور هوگو طبقه بورژوا را به چالش میکشد و تصویر یک پلیس متعصب که وظیفه شناسی را درست درک نکرده با شخصیت پردازی بی نظیر «ژاور» نشان میدهد. شخصیت دیگری که در این داستان وجود دارد، شخصیت «فانتین» مادر «کوزت» است که در نسخه فعلی و موزیکال بینوایان، نقش اورا «آن هاتاوی» به خوبی بازی میکند و در این ورژن سینمائی نقش پر رنگتری برای او در نظر گرفته شده است. جالب است که بدانید، قرار بود این نقش را «کیت وینسلت» بازیگر تایتانیک داشته باشد و آن هاتاوی نیز نقش کوزت را بازی کند که در شروع فیلمبرداری این کستینگ، دچار تغییراتی شد.
گر چه این فیلم هر منتقد و تماشاگری را راضی خواهد کرد اما مسلما آنهائی که اهل تئاتر هستند از این ساخته موزیکال تام هوپر لذت بیشتری خواهند برد.
تمام قطعات موزیکال فیلم به طور زنده و سر صحنه اجرا و فیلمبرداری شده که این از ویژگیهای منحصر به فرد آن محسوب میشود.بهترین اتفاقی هم که برای این فیلم با حس کلاسیک و نوستالژی آن افتاده،انصراف فیلمساز از سه بعدی ساخته شدن این فیلم است.
بد نیست به این هم اشاره کنم که بازیگران این فیلم برای شکل گیری در قالب شخصیتهای داستان مجبور شدند تا چندین پوند از وزن خود را کم کنند.
فیلمنامه بینوایان به وسیله ۶ نویسنده خبره از رمان به سناریو تبدیل شده است. دیگر بازیگر مطرح این فیلم «راسل کرو» هم ملیتی هیو جکمن استرالیائی است.
این فیلم در بخش بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین بازیگر مکمل فیلمهای کمدی - موزیکال در هفتادمین مراسم گلدن گلوب برگزیده شد.تام هوپر در سال ۲۰۱۱ نیز برای فیلم «سخنرانی پادشاه « جوایز ارزنده ای به دست آورد. در آخر متذکر میشوم که برای طولانی نشدن این مطلب صرفا به جوایز اصلی «گلدن گلوب» اشاره شده است.
نویسنده : (هما گویا)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست