شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

میراث فرهنگی، ریشه های تاریخی ملت هاست


میراث فرهنگی، ریشه های تاریخی ملت هاست

داوری آن گونه که از شواهد تاریخی بر می آید، واژه «موزه» را نخستین بار در تمدن هلنی به کار برده اند؛ آن جا که یونانیان در ۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، معبد خدایان شعر و موسیقی خود را …

داوری آن گونه که از شواهد تاریخی بر می آید، واژه «موزه» را نخستین بار در تمدن هلنی به کار برده اند؛ آن جا که یونانیان در ۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، معبد خدایان شعر و موسیقی خود را که بر فراز تپه ای در آتن بنا شده بود، «موزه» نامیدند؛ موزه در زبان آنان از کلمه «موزئیون» گرفته شده بود؛ یعنی: مجلس فرشتگان!البته تنها در هزاره دوم پس از میلاد بود که اندک اندک، تعدادی گنجینه خصوصی و دولتی در گوشه و کنار ممالک جدید اروپا، پا گرفت و ژرمن ها و انگلوساکسون ها تلاش کردند با جمع آوری و به نمایش گذاشتن آثار فرهنگی و تاریخی از مشرق زمین، فرهیختگی خود را به دیگران نشان دهند و فخر بفروشند! از این جا بود که به تدریج مشرق زمینانی که به اروپا و سپس ینگه دنیا رفتند، دریافتند که آن چه به یادگار، از نیاکان خود به میراث برده اند، ارزشی در خور و وصف ناپذیر دارد و نیکوست که برای حفظ و نجات آن بکوشند ...

این سنگ ها به چه دردی می خورد؟!

معروف است که یکی، ۲ سده پیش، افرادی به نمایندگی از موزه بریتانیا، ده ها کارگر را در سواحل مصر به کار گرفته بودند و به مدت چندین ماه، سنگ های پر نقش و نگار مقبره ها و کاخ های مربوط به دوران فراعنه سرزمین نیل را بار کشتی ها می کردند و به لندن می فرستادند. سرانجام، روزی یکی از سر کارگران مصری که نتوانسته بود بر کنجکاوی خود غلبه کند، به انگلیسی دست و پا شکسته از آنان پرسید: مگر شما در کشورتان خاک و سنگ ندارید که این سنگ ها را به انگلستان حمل می کنید؟!تا سال ها، توجه به میراث گذشتگان، جایگاهی در فکر و اندیشه مردمان این سرزمین ها نداشت و حتی هنوز هم تخریب آثار تاریخی به بهانه مدرن شدن زندگی ها، رواج بسیار دارد ... شاید میراث فرهنگی را بتوان مهم ترین سرمایه فرهنگی و اجتماعی یک قوم و ملت دانست؛ خاطره مشترک هر ملت که سازنده هویت ملی آن هاست تصویری است از ریشه ها در خاک ...

گذشته، چراغ راه آینده

۲، ۳ دهه پیش که مک لوهان کانادایی، ایده دهکده جهانی اش را منتشر کرد، بعضی ها به جای نزدیکی تنوع قومی و فرهنگی اقوام و ملت های مختلف و در واقع، همبستگی جهانی، از آن، هضم شدن در فرهنگ غربی را برداشت کردند. این شد که نوعی از خود بیگانگی، یا به قول اندیشمندان کنونی، الیناسیون(!!) بین ملت های شرقی و به ویژه نسل های جوان آن ها رواج پیدا کرد و آنان ناخودآگاه با یادگاری های هویتی نیاکان خود، قهر کردند و آن ها را به فراموشی سپردند؛ با این تصور که با این کار، هر چه بیشتر غربی تر می شوند و احتمالا پیشرفته! غافل از آن که آینده به ملت هایی تعلق دارد که از گذشته خود آگاه باشند و بدان عشق بورزند.میراث فرهنگی، مسئله ای تفننی نیست. بازدید از موزه ها و آثار تاریخی، اگر چه می تواند سفری به گذشته باشد برای آشنایی با رمز و راز زندگی پیشینیان، اما به باور کارشناسان، برای رشد ملت ها و احیای تمدن ها، ضرورتی اجتناب ناپذیر است.البته در این میان، بحث گردشگری و درآمدزایی یا پر کردن اوقات فراغت، شاید فرع بر قضیه باشد، و از آن ها مهم تر، چراغی است که این نگاه تازه به هویت جمعی پیش روی ما می افروزد.وقتی که بعضی از کشورها، با صرف میلیاردها دلار سعی در هویت سازی جعلی برای خود و تصاحب مفاخر و مشاهیر ملت هایی دیگر را دارند، باید با دیدی وسیع تر به هویت فرهنگی و انتقال این ارزش ها به نسل های آینده نگریست.میراث فرهنگی، تنها خشت خام و این بناها و آن دیوارها نیست؛ میراث فرهنگی، فکر و اندیشه ای است که پشت این دیوارها پنهان شده است؛ ابتکارات و خلاقیت هایی که یک ملت طی قرون و اعصار به کار بسته و شناخت آن ها، لازمه هر تغییر و تحولی است.