شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
بررسی عوامل انحطاط علمی و فرهنگی مسلمین طی قرون پنجم و ششم هجری
![بررسی عوامل انحطاط علمی و فرهنگی مسلمین طی قرون پنجم و ششم هجری](/web/imgs/16/152/gahag1.jpeg)
تعمق در تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد که این تمدن در فاصله قرون دوم تا چهارم و پنجم هجری از نظر رشد و گسترش علوم، درخشش و بالندگی خاصی داشته و پرتوافکن علم و معرفت به اقصی نقاط جهان و بویژه دنیای ظلمتزده قرون وسطای اروپا بوده است. این درخشش و شکوفایی اگرچه از طریق ارتباطات علمی، تجاری و... و نیز جنگهای صلیبی موجبات پیدایش رنسانس یا تجدید حیات علم و ادب را در اروپا فراهم کرده، لیکن در جایگاه اصلی خود بتدریج راه افول و خاموشی را در پیش گرفته است.
این نوشته در صدد بررسی برخی از مهمترین علل این افول و خاموشی است و در این راستا، ابتدا به اختصار عوامل موفقیت اولیه مسلمین را بررسی میکند. چون شناسایی این عوامل، شناخت کاملتری را از فرهنگ و جریانات حاکم بر جامعه اسلامی عرضه میکند و راه کشف عوامل مزاحم را هموارتر خواهد کرد. عوامل دخیل در موفقیتهای علمی و فرهنگی مسلمین عبارتند از: روح تساهل و عدم تعصب، روح کنجکاوی و تحقیق، استفاده از میراث علمی ملل دیگر و تکیه بر تعقل و تدبر به جای استناد صرف به نقل و حدیث.
عوامل دخیل در انحطاط علمی و فرهنگی را میتوان به سه دسته کلی: عوامل منتسب به اسلام، عوامل مربوط به عملکرد مسلمین و عوامل خارجی تقسیم کرد. در ادامه مقاله، ضمن اشارهای گذرا به عوامل منتسب به اسلام و تلاش در رفع سوء تفاهمهای موجود در این زمینه، عوامل مربوط به عملکرد مسلمین با تفصیل بیشتری مورد بررسی قرار میگیرند؛ از جمله مهمترین این عوامل میتوان به سختگیری مذهبی و تعصب و جمود فکری، رکود تعقل و اکتفا به نقل و حدیث، فراموشی جنبه فریضهای دانشپژوهی و توسعه و گسترش مدارس اهل سنت در سرتاسر بلاد اسلامی اشاره کرد.
در بررسی علل و عوامل انحطاط علمی و فرهنگی جامعه اسلامی ابتدا این سؤال مطرح میشود که آیا مسلمین اصلاً تاریخ علمی افتخارآمیزی داشتهاند. اگر پاسخ به این سؤال مثبت باشد، چه عامل یا مجموعه عواملی به وجود آورنده این تاریخ افتخارآمیز و یا موجب کمرنگ شدن یا نابودی آن شده است.
در پاسخ به بخش اول سؤال باید گفت که کمتر کسی است که در وجود گذشتهای افتخارآمیز و سرشار از فعالیتهای علمی و تحقیقی برای مسلمین تردید داشته باشد. همه کسانی که در این زمینه مطالعه کرده و قلم زدهاند، معتقدند که مسلمین در طی قرون دوم تا پنجم هجری تحرّک چشمگیری داشته و توانستهاند در تمام رشتهها و قلمروهای دانش عصر خویش، حرف اول را بزنند. همین اندوخته علمی بود که از طریق جنگهای صلیبی و سایر ارتباطات، موجبات پیدایش رنسانس و پایان یافتن دوران تاریک قرون وسطی را برای اروپاییان فراهم آورده است. استاد شهید مطهری در مقدمه کتاب "انسان و سرنوشت" چنین مینویسند:
در این مطلب جای تردید نیست که مسلمین دوران عظمت و افتخار اعجابآوری را پشتسر گذاشتهاند، نه از آن جهت که در برههای از زمان، حکمران جهان بودهاند و به قول ادیب الممالک فراهانی "از پادشاهان باج و از دریاها امواج گرفتهاند"، زیرا جهان، حکمرانان و فاتحان بسیاری را به خود دیده است که ... بلکه از آن جهت که نهضت و تحولی در پهنه گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و با شکوه بنا کردند که چندین قرن ادامه یافت و مشعلدار بشر بود. اکنون نیز یکی از حلقات تمدن بشر به شمار میرود و تاریخ تمدن به داشتن آن به خود میبالد.۱
اگر پاسخ به سؤال نخست، مثبت باشد، که به گواهی تاریخ نیز چنین است باید به بخش دوم سؤال یعنی عامل یا عوامل رواج نشاط علمی و روحیه ابتکار و اختراع مسلمین پرداخت. در اینکه ریشه و سرچشمه علوم و دانشهای اسلامی در خود اسلام و مسلمین است و یا اینکه از یک منبع خارجی نشأت گرفته است، اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ به گونهای که برخی مستشرقان بر این باورند که مسلمین ضمن ترجمه متون علمی یونانی، ایرانی، سریانی، هندی و... اطلاعاتی را کسب، و سپس از طریق مبادلات فرهنگی، آنها را به اروپا منتقل کردهاند. آنان بویژه به اهمیت میراث تمدن یونانی تأکید داشته، بر این باورند که مسلمین حامل این میراث بودهاند و تغییر چندانی در آن بهوجود نیاوردهاند. "مهدی نخستین" (۱۳۶۷) در کتاب "تاریخ سرچشمههای اسلامی آموزش و پرورش غرب" علم و دانش را به مشعل فروزانی تشبیه کرده است که مسلمانان آن را از یونان قدیم تحویل گرفته و روشن نگه داشته و فروزانتر نیز کردهاند، امّا هنگامی که روشنایی آن رو به خاموشی نهاده و جوهر آن در شرف فراموشی بوده، آن را به افراد دیگری (یعنی اروپاییان) که آمادگی احیا و ماهیت مجدّد بخشیدن بدان را داشتند، سپردهاند.۲
مسلم است که مسلمین صرفا ناقل علوم و دانشهای ترجمه شده از یونانی به عربی نبوده و پس از ترجمه آن مطالب به پروراندن و تکمیل و توسعه آنها نیز اقدام کردهاند. اگرچه صرف انتقال علوم و فراهم کردن یک موقعیت مساعد برای این امر، خود خدمت بزرگی است و اگر سعه صدر مسلمین و فراهمسازی زمینه ترجمه و نیز اعطای آزادی عمل به دانشمندان مذاهب مختلف نبود، امکان توسعه این گنجینه دانش فراهم نمیشد. بعلاوه در این جریان در بسیاری از زمینهها، مطالبی مطرح شده که برای اولینبار توسط دانشمندان مسلمان عرضه شده و قبلاً نمونهای از آنها در جای دیگری مشاهده نشده است. "گوستاولوبون" مؤلف کتاب "تمدن اسلام و عرب" مینویسد:
... هر اندازه در تمدن عرب۳ دقت کنیم و کتابهای علمی و صنایع و اختراعات ایشان را از نظر بگذرانیم، حقایق تازهتری برای ما روشن میشود و بخوبی درک خواهیم کرد که عرب در قرون وسطی ملت دانشمند و فاضلی بوده و مردم مغرب زمین در طول پانصد سال جز کتابها و تألیفات ملّت عرب چیزی در دست نداشتهاند و همانها بوده که شالودههای تمدن را در ریشههای زندگی و علم و اخلاق اروپاییان ریختهاند و تاریخ سراغ ندارد که در زمانی اندک آن همه پیشرفتی که نصیب عرب شد، نصیب دیگران شده باشد و در هیچ صنعتی به پایه عرب نمیرسند...۴
روشن است که درخشش و شکوفایی تمدن اسلامی در سدههای نخست، بیش از اینکه ناشی از میراث تمدن یونانی باشد، از روحیه مسلمین و جوّ حاکم بر جامعه اسلامی حکایت میکند که همواره مؤید و مشوق دانشمندان، حکما و متفکران بوده است و حکام و صاحبان قدرت نیز از فعالیتهای علمی و تحقیقی پشتیبانی میکردهاند. افزون بر این، فضای آزاد به دور از تعصب و قشرینگری نیز در جامعه اسلامی وجود داشته و هر کسی با هر دین و عقیدهای، اگر تمایل به فعالیت علمی و فکری داشته، در جامعه اسلامی با آغوش باز پذیرفته شده و مجال تحقیق و تتبّع مییافته است.
این روحیه تساهل و آزادمنشی، فرصتی را فراهم آورده که دانشمندان نقاط مختلف دنیا به دور از دغدغه و نگرانی به فعالیتهای علمی خویش در دامان امپراتوری نوظهور اسلامی ادامه دهند. همه اینها ناشی از فرهنگی است که دین مبین اسلام بر جامعه حاکم کرده بود و موقعیت را برای رشد و بالندگی علمی و فرهنگی مهیا کرده بود. از سوی دیگر علل انحطاط و افول این روحیه علمی را باید در میزان پایبندی مسلمین به این فرهنگ و مقتضیات آن جستجو، و روشن کرد که ویژگیهای فرهنگ اسلامی کدامند که مسلمین با دست کشیدن از آنها، از رشد و تعالی علمی و فرهنگی باز ماندهاند. این نکته را میتوان با تعمقی در اوضاع سیاسی و فرهنگی جهان اسلام در فاصله قرون چهارم تا ششم هجری کشف کرد.
برای کند و کاو بیشتر در باره این مسأله، ابتدا به برخی از عوامل آشکار موفقیتهای علمی و فرهنگی مسلمین اشاره شده، سپس علل و عوامل مؤثر در انحطاط علمی و فرهنگی در قرون پنجم و ششم هجری با تفصیل بیشتری بررسی خواهد شد.
عوامل موفقیت مسلمین
بررسی عوامل موفقیتهای علمی و فرهنگی مسلمین این فایده را دارد که مسیر کشف و شناسایی عوامل انحطاط را هموار میکند؛ چه اینکه این مهم، نقاط اصلی و محوری بحث را مشخص، و محقق را در جستجوی عوامل منافی آنها راهنمایی میکند؛ از جمله مهمترین عوامل توفیق جامعه اسلامی در قرون نخست شکوفایی علمیاش، میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱) روحیه تساهل و عدم تعصب
یکی از ویژگیهای مهم و برجسته دین مبین اسلام، که موجبات گسترش و شیوع علم و دانش را در جامعه نوبنیاد اسلامی فراهم کرد، روح تساهل و عدم تعصبی بود که در بین مسلمین و دستاندرکاران دولتهای اسلامی وجود داشته است؛ به گونهای که امپراتوری اسلامی در آن برهه زمانی تنها پناهگاهی بود که دانشمندان توانستند در پناه آن، با آزادی کامل به فعالیتهای علمی و تحقیقی بپردازند. فرهنگ اسلامی زمانی به میدان فعالیتهای علمی و تحقیقی آمد که روح تساهل و اعتدال در حال زوال بود. "از دو نیروی بزرگ آن روز دنیا، بیزانس در اثر تعصبات مسیحی که روز بروز بیشتر در آن غرق میشد، هر روز علاقه خود را بیش از پیش با علم و فلسفه قطع میکرد. تعطیل فعالیت فلاسفه به وسیله ژوستینیان، اعلام قطع ارتباط قریبالوقوع بین دنیای روم با تمدن و علم بود. در ایران هم اظهار علاقه خسرو نوشیروان به معرفت و فکر یک دولت مستعجل بود. در چنین دنیایی که اسیر تعصبات دینی و قومی بود، اسلام نفخهای تازه دمید؛ چنانکه با ایجاد دارالاسلام که مرکز واقعی آن قرآن بود ـ نه شام و نه عراق ـ تعصبات قومی و وطنی را با نوعی "جهان وطنی" چاره کرد و در مقابل تعصبات دینی نصاری و مجوس، تسامح و تعاهد با اهل کتاب توصیه کرد و علاقه به علم و حیات را توصیه کرد.۵
متأسفانه این سعه صدر و پذیرش نظریات دیگران دیری نپایید و به واسطه پیدایش نحلهها و گرایشهای فکری گوناگون بشدت آسیب دید؛ به گونهای که دیگر هیچیک از فرقهها تاب تحمل دیگری را نداشته، به طرف مقابل اتهام کفر و زندقه زدند.
۲) روحیه ابتکار و خلاقیت و کنجکاوی در پدیدهها
مسلمین بر خلاف اروپاییان قرون وسطی، که جز آنچه در متون مذهبی کلیسا آمده بود، مطرود میدانستند، به تحقیق و تفحص در جهان خلقت تشویق میشدند و کنجکاوی در رمز و راز جهان آفرینش را وسیله کشف آیات الهی و تقویت خداشناسی دانسته، بدان جنبه عبادی و معنوی بخشیدند. این روح کنجکاوی و ابتکار و عدم اکتفا به گفتهها و نوشتههای صاحبنظران و بزرگان، زمینه ابداع و ابتکار و کشف نکات بدیع و تازهای را برای مسلمین فراهم کرد که اروپای قرون وسطی بشدت از آن محروم بود. در این دوران واژه علم به مطلق آموختنها اطلاق میشد و علم منحصر به علوم الهی و دینی نبود و هر آنچه به بهبود زندگی انسان کمک میکرد. علم شناخته میشد و به همین دلیل، یادگیری آن عبادت به شمار میآمد. بعلاوه مسلمین پای خویش را از این حد هم فراتر نهاده به تحقیق و جستجو در اموری پرداختند که بظاهر فایده عملی بر آنها مترتب نبود و صرفا آن را برای ارضای غریزه کنجکاوی خویش انجام میدادند.
۳) ایجاد وحدت بین ملیتهای با سوابق گوناگون
عامل دیگر توفیق مسلمین که به کسب و رونق دادن به علم و دانش کمک کرده، وحدت و انسجامی است که در نتیجه داشتن یک عقیده واحد، بین اقوام و ملل مختلف و با پیشینههای علمی و فرهنگی گوناگون ایجاد شده بود؛ به گونهای که همه آداب و سنتهای پسندیده آنها را اخذ کرده و از مزایا و نقاط مثبت هر ملت به نفع جامعه نوبنیاد اسلامی، بیشترین بهرهبرداری را کرده است. جامعه جدید مسلمین از یک ابزار مهم برخوردار بود که تجلّی بخش این وحدت بود و آن عبارت بود از تکلم به یک زبان واحد، یعنی زبان عربی. در سدههای نخست تشکیل جامعه اسلامی همه به زبان عربی مینوشتند، بدون اینکه از نوشتن به یک زبان بیگانه احساس حقارت و کمبودی کنند؛ چراکه زبان عربی را زبان مقدسی میشناختند که خداوند با آن سخن گفته است و نه زبان قومی خاص به نام عرب. از آنجا که برای آن تقدسی خاص قائل بودند، براحتی به یادگیری و کاربرد آن تن میدادند. وحدت زبان و ترجمه متون علمی و سایر ملل به زبان عربی اطلاعات نسبتا کاملی را برای صعود سریع به سوی قلههای علم و دانش فراهم کرد. هنگامی که این مجموعه اطلاعات که حاصل تجربههای ملل مختلف است؛ با عواملی از قبیل تساهل و عدم تعصب، کنجکاوی و ذوق معرفت جویی و تکیه بر براهین عقلی پیوند میخورد، منجر به پدیدهای در جهان علم و فرهنگ میشود که بیشتر به یک معجزه میماند تا یک واقعیت. این پیشرفت از این لحاظ معجزهآساست که نوع بشر تاکنون چنین وضعی را تجربه نکرده است. وضعیتی که در آن، این چنین بدور از تعصب و خالصانه در جستجوی علم و دانش باشد و آن را اگرچه در دورترین نقطه زمین جستجو کند و در آموختن نیز حاضر باشد از هر کسی، حتی از اهل نفاق هم بیاموزد، چراکه اهمیت علم و علمآموزی بر هر امر دیگری برتری دارد.
۴) اتکا بر تعقّل و استدلال
عاملی که در توسعه و گسترش علم و دانش در قرون طلایی تمدن اسلامی نقش محوری داشته، توجه به عقل و استدلال منطقی به جای پذیرش بدون قید و شرط گفتههای دیگران است. این نکته در واقع سنگبنای هرگونه فعالیت علمی و تحقیقی بوده و هر کجا وجود داشته، پیشرفت علم و دانش را به دنبال آورده است. در تاریخ علم و فرهنگ اسلامی نیز نقطه اوج و نقطه حضیض دقیقا با توجه یا بیتوجهی به این مهم انطباق دارد. آنجا که طرفداران عقل و استدلال برتری یافتند، تحرک بود و بحث و پیشرفت، و آنجا که باب اجتهاد مسدود شد و عقل را از فضولی در امور منع کردند، جامعه اسلامی از تحرک ایستاد و مجامع علمی و آموزشی به تکرار و حاشیهنویسی بر آثار بزرگان گذشته سرگرم شدند. (این موضوع در بخش آینده با تفصیل بیشتری مورد بررسی قرار خواهد گرفت.)
● عوامل انحطاط علمی و فرهنگی مسلمین
پس از اشاره مختصری که به برخی از عوامل مهم در پیشرفتهای علمی و فرهنگی مسلمین شد، اکنون میتوان به بررسی علل ضعف و انحطاط در این زمینه، پس از قرون پنجم و ششم هجری پرداخت. "علل ضعف و انحطاط مسلمین را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: عوامل مربوط به اسلام، عوامل مربوط به مسلمین و عوامل خارجی".۶
بسیاری از مستشرقان و کسانی که از دین مبین اسلام، شناخت کاملی ندارند و یا اینکه با هدف خاصّی به این زمینه وارد شدهاند، علت انحطاط علمی و فرهنگی مسلمین را در مبانی و اعتقادات اصلی این آیین دانسته، بر این نظرند که این دین در درون خود واجد دو گرایش متضاد تعالیجویی و انحطاط طلبی است و این دو گرایش متضاد همواره با یکدیگر در ستیز بوده و با توجه به سایر شرایط در هر برههای از زمان یکی بر دیگری برتری میجسته است. از سوی دیگر کسانی هستند که نه به خاطر اغراض سیاسی یا تبلیغاتی، بلکه از روی سادهانگاری، این دیدگاه را پذیرفته، خود را از تحقیق و تفحص در سایر جوانب و زمینهها بینیاز دانسته، و گناه همه کوتاهیهای خویش را به گردن اسلام و ناقص بودن آن میاندازند و البته چنین موضعی در یک بحث علمی و استدلالی قابل قبول نیست.
دسته دوم عواملی که میتوان به عنوان عوامل دخیل در انحطاط علمی و فرهنگی مسلمین مورد بررسی و تفحص قرار داد، عملکرد مسلمین است. این نکته حایز اهمیت زیا، و قسمت اعظم مطالب این نوشته در باره این موضوع سازمان یافته است و از آنجا که مسئولیت را مستقیما متوجه خود مسلمین میکند، میتواند در شناسایی عوامل انحطاط و روش مبارزه با آنها به ما کمک بکند و بر این اساس میتوان رهنمودهایی را برای بازیابی ارزشهای علمی و فرهنگی گذشته ارائه کرد و جامعه اسلامی را مجددا به راه رشد و تعالی که برای چند قرن از آن به دور افتادهاند، باز گردانید.
برخی دیگر از پژوهشگران از دسته سوم عوامل انحطاط علمی و فرهنگی تحت عنوان عوامل خارجی نام بردهاند. اینان خواستهاند که علت تمام مشکلات فعلی جامعه اسلامی را به هجوم اقوام بیگانه و مبارزات و مخالفتهای پیروان سایر ادیان و مذاهب نسبت دهند. اگرچه چنین عواملی در این مسأله بیتأثیر نبودهاند و لیکن اکتفا به این عوامل و صرفنظر کردن از مجموعه عوامل دیگر، نشاندهنده نوعی کوته نظری و سلب مسئولیت از خویشتن است. لذا آنچه در این زمینه حایز اهمیت است، این است که عوامل زمینهساز تهاجم اقوام بیگانه و تضعیفکننده قدرت دفاعی جامعه اسلامی در مقابل آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
▪ عوامل منتسب به اسلام
برخی بر این باورند که علت انحطاط علمی و فرهنگی مسلمین نه در عملکرد مسلمین و نه در هجوم اقوام بیگانه، بلکه در ماهیت دین اسلام نهفته است و همانگونه که این آیین موجبات گسترش و شکوفایی دانش را فراهم کرده، خود نیز عامل انحطاط و عقبگرد مسلمین در این زمینه بوده است. "نخستین" (۱۳۶۷) معتقد است که پیشرفتهای خیرهکننده دانشمندان اسلامی در سدههای میانی ناشی از فعالیتهای علمی است که در چارچوب اسکولاستیسم اسلامی صورت گرفته، امّا این اسکولاستیسم در خود واجد حالتی دوگانه بوده است. نامبرده در مقام استدلال چنین مینویسد:
... دانش اسلامی در خلال سدههای میانی با افراد خلاقی چون الکندی، رازی، فارابی، ابنصنعان، ابنسینا، مسعودی، طبری، غزالی، ناصرخسرو، خیام و دیگران به پیشرفتهای خیرهکنندهای نایل شد و تحقیقات گستردهای در پزشکی، صنعت، ریاضیات، جغرافیا و حتی تاریخ انجام داد و لیکن تمام این فعالیتها در چارچوب اسکولاستیسم اسلامی صورت میگرفتند. یک دلیل دال بر اینکه اسلام در مدت زمانی کوتاه چنان کوتاه به چنان موفقیتهایی در تحقیق نایل آمد و سپس با آن شتاب دچار ثبات گشت، در اسکولاستیسم اسلامی نهفته است که از یکسو، خلاق و پویا بود و از سوی دیگر واپسگرایی داشت. در حالی که شماری از خلفا و سردمداران اسلام، کتابخانهها را سوزانیده و محققان را به خاموشی وامیداشتند، دیگران به واسطه استخدام نویسندگان و کتابفروشان جهت گردآوردن کتابخانههای افسانهای و تبدیل آنها به مراکز آموزش و تحقیق عمومی به خود میبالیدند...۷
نویسنده در اینجا جنبههای انحرافی و سنتهای فکری غیر اصیل را جزئی از اسکولاستیسم اسلامی قلمداد کرده و بر این باور است که اسکولاستیسم اسلامی در آن واحد دارای دو گرایش ارتقایی و ارتجاعی است. اگرچه در عمل ممکن است چنین بوده باشد، لیکن باید این نکته را روشن کرد که اولاً گرایش ارتجاعی جزو ماهیت اسکولاستیسم اسلامی نیست، بلکه در اثر بدعتها و تحولات فکری بعدی به آن ضمیمه شده است. ثانیا شاهد مثالی که برای این گرایش دوگانه آورده شده، واهی و بیاساس است و اگر در تاریخ اسلام حاکمان بسیار نادری بودهاند که محققان را به خاموشی وادار کرده و یا اینکه نوع خاصی از کتابها را کفریات دانسته و مستحق نابودی قلمداد کردهاند، لیکن این به معنای مخالفت با هر نوع علم نیست، بلکه ناشی از گرایشهای فرقهای و مذهبی بوده و قبل از اینکه به متن دین و اسکولاستیسم اسلامی مربوط باشد، به عملکرد مسلمین و برداشتهای متفاوت آنها از علم مفید مربوط است. لذا باید این نکته را روشن کرد که اینگونه حرکات از سوی برخی حکام و خلفای اسلامی جزو ماهیت اسلام نیست بلکه ناشی از عملکرد ناصحیح مسلمین است و در صورتی که جزو عملکردهای ناصحیح مسلمین باشد اصلاحپذیر است، امّا اگر ناشی از ذات اسلام باشد، اصلاح آن ناممکن بوده و بیانگر نقصان این دین به عنوان یک آیین زندگی است. البته مورد اول صحیح است و مسلمین موظفند با ملاحظه عملکردهای ناصحیح به اصلاح و رفع نواقص موجود بپردازند.
نویسنده مذکور برای تکمیل استدلال خویش مبنی بر نارسایی اسکولاستیسم اسلامی برای پیشرفتهای علمی و فرهنگی به ذکر نامههای خلیفه دوم خطاب "عمربنعاص" و "سعدبنابیوقاص" فاتحان مصر و ایران پرداخته، اظهار میدارد که خلیفه دوم در پاسخ به نامههای آنان نوشته است که: "اگر کتابهای موجود با قرآن موافق است، بدانها نیازی نیست و اگر مخالف قرآن است، آنها را از بین ببر"۸؛ این در حالی است که چنین داستانهایی کاملاً ساختگی بوده و از سند معتبری برخوردار نیستند و اگر هم به فرض این قول صحیح باشد و خلیفه دوم چنین نامههایی را نوشته باشد، اولاً در مقابل این همه دستورات صریح و مؤکد اسلام به کسب علم و دانش و احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین (علیهما السلام) بسیار ناچیز و قابل اغماض است. ثانیا نمیتوان گفته یک انسان را که معصوم نیست و تازه سندیت آن گفته نیز قابل تردید است، به حساب اسکولاستیسم اسلامی گذاشت.
در اتهاماتی که برخی مستشرقان به اسلام مبنی بر عامل انحطاط مسلمین وارد کردهاند، این نکته به چشم میخورد که آنها برای علم در اسلام قائل به حجابهایی هستند و معتقدند که این حجابها و موانع باعث شدهاند که انحطاط و ضعف بر جامعه اسلامی مستولی گردد. "جورجیو سانتیلانا" در مقدمه کتاب "علم و تمدن در اسلام" چنین مینویسد:"... در اسلام نه تنها حجابهایی برای علم وجود داشت، بلکه برای حکمت نیز تا آنجا که به این جهان ارتباط پیدا میکرد چنین بود. باید به خاطر داشته باشیم که خود ابنسینا را نیز بالاخره به بددینی منتسب کردند. تنها اشراق تأملی عرفانی دست نخورده ماند..."۹
آیا براستی چنین است؟ و اسلام خود برای علم و حکمت حجابهایی را در بردارد؟ اگر چنین است، پس چگونه میتوان این همه پیشرفتهای علمی را در سدههای دوم تا پنجم تبیین کرد؟ چرا در آن زمان این حجابها مانع نشدند ولی در دورههای بعدی وارد میدان شدند؟ اینکه گفته شده، ابنسینا را بالاخره به بد دینی منتسب کردند، باید پرسید چه کسی وی را متهم کرده است؟ آیا قشر و گروه خاصی این اتهام را بر وی وارد کرده یا دین اسلام؟ حال اگر جریان فکری خاصی در یک مقطع زمانی حاکمیت داشته و ابنسینا را محکوم کرده باشد آیا میتوان این برخورد را به حساب اسلام گذاشت؟
روشن است که جریانی انحرافی باعث شده است که برای علم حجابها و محدودیتهایی پدید آید و زمان شکلگیری و نضج این جریان در تاریخ نیز مشخص است و سردمداران این نحله فکری بودهاند که ابنسینا را به بددینی متهم کردهاند و این جریان به هیچ روی به متن اسلام مربوط نبوده و نیست. (این موضوع در عوامل مربوط به مسلمین به تفصیل بررسی خواهد شد.)
▪ عوامل مربوط به مسلمین
در این بخش عواملی مورد بررسی قرار میگیرند که به مسلمین و عملکرد ایشان مربوطند؛ به عبارت دیگر، اشکال در اسلام یا اقوام خارجی جستجو نمیشود بلکه در عمل مسلمین به دستورات اسلام جستجو میشود. اعتقاد بر این است که انحراف مسلمین از اصول و اعتقادات صحیح و اصیل اسلامی، رشد و ترقی جامعه نوپا و در حال رشد اسلامی را دچار رکود و انحطاط کرده است. در این زمینه حرکتی خلاف جهت عوامل موجد موفقیت رخ داده است؛ به بیان دیگر، موقعیت به گونهای بوده است که عواملی که روزگاری موجبات شکوفایی علم و تمدن اسلامی را فراهم آورده بودند، از ایفای نقش مؤثر بازمانده و به دلیل تضعیف یا نابودی آنها، زوال و انحطاط در جامعه اسلامی و علم و تمدن آن هویدا شده است؛ از جمله مهمترین عواملی که به این جریان کمک کرده است میتوان به زوال روح تساهل و سعهصدر و پیدایش سختگیریهای مذهبی و تعصب و جمود فکری، زوال روح کنجکاوی و تحقیق و تدبّر و اکتفا به نقل و حدیث، زوال وحدت جامعه اسلامی و رواج درگیریهای فرقهای و عقیدتی، به حکومت رسیدن حکام و سلاطین متعصب و قشری، فراموشی جنبه فریضهای علم و دانشپژوهی و اکتفا به فراگیری علوم صرفا مذهبی و زوال علوم عقلی در پی رونق گرفتن مدارس نظامیه و تکیه بر مباحث صرفا نقلی در آنها، اشاره کرد. اینک به بررسی برخی از مهمترین این عوامل میپردازیم:
● سختگیری مذهبی و تعصب و جمود فکری
از زمان تشکیل جامعه اسلامی به دست با کفایت پیامبر گرامی اسلام به علم و دانش توجه خاصی مبذول شد و پیامبر معظم اسلام و ائمه طاهرین همواره بر مقام شامخ علم و فضیلت علمآموزی تأکید داشتهاند، امّا به رغم این اهمیت و توجه به دلیل اشتغال به درگیریهای نظامی و سختگیری خلفای بنیامیه و تعدادی از خلفای بنیعباس مجال بروز و ظهور فعالیتهای علمی و حلقههای درس ائمه طاهرین فراهم نشده اگرچه شرایط پیشرفت علم و فرهنگ را حتی با تمام تضییقات و فشارهای هیئتهای حاکم فراهم کردند.
در نیمه اوّل قرن دوم، در سالهای آخر حیات مبارک حضرت امام باقر(ع) به دلیل ضعف و فتور چشمگیری که در دولتهای بنیامیه پدید آمد از فشار هیئت حاکم بر امام کاسته شد و آن امام بزرگوار حلقههای آموزش و تدریس خویش را بطور علنی در مدینه و گاه در مکه تشکیل میداد و تشنگان علم و معرفت از اطراف و اکناف در جلسات درس آن بزرگوار حضور مییافتند. "به دنبال علنی شدن جلسات درس امام باقر(ع) در ربع دوّم قرن دوّم هجری حوزه درس حضرت امام صادق(ع) رسما در مدینه برقرار شد و طبق نقلقولهای متعدد، و از جمله اظهار نظر بزرگانی چون شیخمفید، شیخطوسی، ابنشهر آشوب و دیگران، این حوزه درس چنان وسعتی داشت که در آن قدرت جذب و آموزش حدود چهار هزار نفر شاگرد در مراحل مختلف میّسر بود..."۱۰
۱۲ـ صفا، همان، ص۱۳۸
۱۹ـ صفا، همان، ص۱۴۶
۱۴ـ صفا، همان، ص۱۴۳
۱ـ مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، چاپ اوّل، صدرا، ۱۳۴۵، صپنج مقدمه
۱۰ـ حسینی، همان، ص۱۰۰ ـ ۹۹
۱۱ـ صفا، ذبیحاللّه، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، چاپ دوم، دانشگاه تهران، ۱۳۳۶، ص۱۳۴
۱۶ـ مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ اول، صدرا، ۱۳۶۷، ص۳۰۳ ـ ۲۹۹
۱۳ـ صفا، همان، ص۱۴۰
۱۵ـ نخستین، همان، ص۱۷۵
۱۷ـ صفا، همان، ص۱۳۶ ـ ۱۳۵
۱۸ـ حسینی، همان، ص۱۵۷
۲۴ـ حسینی، همان، ص۱۶۰
۲۰- Donald Ary, Lucy cheser Jacobs, Asghar Razavieh, introduction to Research in Education, Fourth Edition, Holt , Rinehart and winston, Inc. ۱۹۹۰. P.۷
۲۲ـ صفا، همان، ص۱۳۸
۲۵ـ غنیمه، همان، ص۲۸
۲۶- لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، چاپ دوم، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۵۴، ص۳
۲ـ نخستین، مهدی، تاریخ سرچشمههای اسلامی آموزش و پرورش غرب، ترجمه عبدالله ظهیری، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۷، ص۲۰۵
۲۱ـ صفا، همان، ص۱۴۵
۲۳ـ غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نوراللّه کسایی، انتشارات یزدان، ۱۳۶۴، ص۱۱
۳ـ نویسنده در کتاب خویش به جای "تمدن اسلام" از لفظ "تمدن عرب" استفاده کرده است. بر خواننده روشن است که تمدن اسلام اختصاص به قوم و ملت خاصی نداشته و تمام مسلمین اعم از عرب، ترک، فارس، هندی و... در آن نقش داشتهاند. البته اگر منظور نویسنده از "تمدن عرب" زبان رسمی این تمدن باشد. از لفظ مناسبی استفاده شده، زیرا زبان رسمی تمدن اسلامی بویژه در دوران اوج شکوفایی آن، عربی بوده و تمام متون علمی و از جمله متون یونانی نیز به این زبان برگردانده شده است.
۴ـ زرّینکوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، چاپ دوم، امیرکبیر، ۱۳۵۵، ص۲۲
۵ـ مطهری، همان، ص چهارده مقدمه
۶ـ نخستین، همان، ص۱۵
۷ـ نخستین، همان، ص۱۵۰
۸ـ نصر، حسین، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، خوارزمی، ۱۳۵۰، ص۱۷
۹ـ حسینی، سیدعلیاکبر، سیری اجمالی در تاریخ تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، ص۹۸
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست