دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا

«استبداد» از منظر قرآن


«استبداد» از منظر قرآن

قرآن كریم خاستگاه استبداد را در «خود بنیاد پنداری آدمی» می داند از این رو نه حكومت فردی, نه حكومت جمعی و نه هر گونه سازوكاری از توزیع قدرت را, مانع نفوذ استبداد نمی داند استبداد در قرآن كه با واژگانی چون ستم, نافرمانی, جور و شرك بیان شده است

قرآن كریم خاستگاه استبداد را در «خود بنیاد پنداری آدمی» می‏داند. از این رو نه حكومت فردی، نه حكومت جمعی و نه هر گونه سازوكاری از توزیع قدرت را، مانع نفوذ استبداد نمی‏داند. استبداد در قرآن كه با واژگانی چون ستم، نافرمانی، جور و شرك بیان شده است، خود دارای سطوح مختلفی است كه از نافرمانی خداوند آغاز می‏شود، سپس به طغیان در روابط میان انسان‏ها و ستم انسان به نفس خود، منتهی می‏شود. قرآن در داستان‏های تاریخی اقوام پیشین، معاصران پیامبر و سرانجام نافرمانان بر «روحیه خود بنیاد پنداری» آنان تأكید دارد.

مقدمه

۱. علی رغم توجه دیرینه مسلمانان به پرهیز از خودكامگی حكمرانان در قالب عناصر نظارتی‏ای همچون شورا، نصیحت ائمه مسلمانان و امر به معروف و نهی از منكر، به لحاظ نظری، و برقراری سازو كار هنجاری ـ اخلاقی «نصیحهٔ الملوك» به لحاظ عملی، استبدادِ داخلیِ جوامعِ اسلامی یكی از دو علت اصلی انحطاط مسلمانان در دوره معاصر، به وسیله مصلحانی چون سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده و رشید رضا شناسایی شده است. در تاریخ معاصر اسلام نیز نویسندگانی چون عبدالرحمن كواكبی،۱ محمد حسین نایینی۲ و همكفران مشروطه خواه دیگر او چون محمد اسماعیل محلاتی و فاضل ترشیزی۳ و در دوره اخیر سید محمود طالقانی۴ به صورت جدی‏تری به این مسأله پرداخته‏اند. اگر این نویسندگان به سرزنش خودكامگی فردی پرداخته‏اند، عبداللّه مازندرانی یكی از دو مرجع هوادار مشروطیت در نجف نیز با مشاهده سرانجام نهضت مشروطه، از خصلت «استبداد مركبه» آن نهضت انتقاد كرد۵ و استبداد داخلی را همچنان پابرجا دانست.

توجه به مسأله توزیع قدرت سیاسی و مبارزه با استبداد از دهه ۱۹۸۰ میلادی به بعد در ایران و جهان اسلام، در قالب موج «مردم سالاری» خواهی، به شكلی دیگر، بازتاب مضاعفی یافت؛ به گونه‏ای كه حتی اسلام گرایان تندی چون اخوان المسلمین مصر، اردن، اسلام گرایان تركیه، سودان و الجزایر نیز با هدف مشاركت در قدرت سیاسی از یك سو، و كنترل استبداد فردی غالب حكومت‏های خود از سوی دیگر، به مبارزات پارلمانی كشیده شدند. در موج جدید «مردم سالاری»خواهی جدید، مسأله «استبداد» از بُعد فردی آن به بُعد استبداد اكثریت در صحنه نظریه‏پردازی كشیده شده و كانون توجه از استبداد فردی به استبداد جمعی، یا به قول عبداللّه مازندرانی استبداد مركبه، جلب شده است؛ از این رو توجه به نگرش قرآن به مسأله استبداد می‏تواند در شیوه درست اتخاذ نظریه‏ای سیاسی برای جوامع كنونی اسلامی مفید باشد.

۲. در آموزه‏های سیاسی جدید دانشواژه‏های زیادی برای بیان معنای استبداد به كار رفته است. در میان این واژه‏ها، گاهی میان استبداد كلاسیك و استبداد مدرن تفاوت گذاشته می‏شود و گاهی میان نوع شرقی آن با نوع غربی تمایز گذاشته می‏شود. همچنین در میان دو نوع استبداد جامعه سنتی و استبداد جامعه صنعتی می‏توان تفاوت‏هایی را یافت. در آموزه‏های سیاسی «مطلق باوری»(۲) بر حق اِعمال قدرت نامحدود زمامدار اشاره می‏كند كه بر پایه نظریه قدرت مطلق شاه قرار دارد. مهم‏ترین ویژگی‏های دولت‏های مطلق‏باور، تمركز در منابع و ابزارهای قدرت دولتی، تمركز وسایل اداره جامعه در دست دولت، صوری بودن نهادهای نمایندگی و پارلمان است. واژه دیگر بیانگر استبداد در آموزه‏های سیاسی حاضر، «اقتدارطلبی»(۳) است. اقتدارطلبی پذیرش بی‏چون و چرا از فرمانرواست كه در آن افراد جامعه هم از جهت نظری و هم عملی، و نیز از جنبه ظاهری و جنبه باطنی در قلمرو قدرت دولت قرار می‏گیرد. اقتدارگرایان معتقدند قدرت فرمانروا به صورت مأموریت از سوی خداوند یا جریان تاریخ به او داده شده است. «بناپارتیسم»(۴) دانشواژه دیگری است كه در ادبیات سیاسی معاصر مفهوم استبداد را می‏رساند و منظور از آن شیوه حكومت بناپارت، امپراتور مشهور فرانسه است. در این شیوه حكومتی، اقتدارگرایی شالوده اصلی آن به شمار می‏رود و بر قدرت نظامی تأكید می‏شود. به این ترتیب یك شخصیت مقتدر با استفاده از راه‏ها و شیوه‏های نظامی بر جامعه حكومت می‏كند و گروه‏ها و احزاب و دسته‏ها نقش چندانی ندارند. «دسپوتیسم»(۵) واژه دیگری برای معنای استبداد است. دسپوتیسم حكومتی است كه هیچ حد و مرز قانونی ندارد و خودسرانه به كار حكومت می‏پردازد، مانند شیوه حكومت تمدن‏های كهن شرقی مثل تمدن چین، هند، ایران و نیز تمدن‏های سرخپوستان امریكا مانند تمدن اینكا، مایا، و آزتك.۶ «دیكتاتوری»(۶) پنجمین دانشواژه بیان كننده معنای استبداد در ادبیات سیاسی معاصر است. دیكتاتوری حكومت مطلق غیر مقید به قانونِ موضوعه‏ای است كه قوانین اساسی یا سایر عوامل اجتماعی یا سیاسی در درون دولت مستقر هستند.۷ «استبداد شرقی»(۷) دیگر واژه رساننده معنای استبداد و معرّف آن نوع از حكومت‏های جوامع آسیایی است كه فرمانروایی مستبد به عنوان نماینده خدا و سایه او بر روی زمین به شمار می‏رود و از این رو برتر از هر كس و صاحب اختیار جان، مال و ناموس تمام رعایا تلقی می‏گردد. در این‏گونه حكومت‏ها هیچ قدرتی در برابر خواست‏ها، امیال و قدرت مطلق او یارای مقاومت ندارد. «پدرسالاری»(۸) بیانگر جنبه دیگری از مفهوم استبداد در آموزه‏های سیاسی معاصر است. در این‏گونه حكومت‏ها كه شكلی از حاكمیت سیاسی سنتی یا نظامی است، حكومت به مثابه مِلك شخصی سلطان یا فرمانرواست و خاندان پادشاهی قدرت مطلقه را از طریق دستگاه دیوانی اعمال می‏كند. «تمامت خواهی»(۹) دیگر واژه ادبیات سیاسی است كه به معنای استبداد از این جنبه توجه می‏كند كه آن را دربرگیرنده مجموعه‏ای از آیین‏ها، اندیشه‏های سیاسی، مذهبی، اخلاقی و مانند آن می‏داند كه هیچ‏گونه حد و مرزی میان زندگی جمعی و زندگی فردی قرار نمی‏دهد و خود را مجاز می‏داند كه در تمامی شؤون زندگی حتی جنبه‏های خصوصی آن دخالت كند. به این ترتیب، میان فراگیرندگی و تمامیت‏خواهی از یك سو، و دیكتاتوری و استبداد از سوی دیگر تفاوت ظریفی وجود دارد، چرا كه تمامت‏خواهی بیشتر به حدود قدرت سیاسی توجه دارد تا به منبع آن.۸ «تیرانی»(۱۰) آخرین معادل معاصر برای استبداد است كه در این جا به بررسی آن می‏پردازیم كه شكل فاسدی از نظامی‏گری است و در آن یك نفر بر اساس تمایلات خود حكومت می‏كند. تیرانی در معنای عمومی‏تر، خشونت دولت زورگو، در فقدان حكومت قانون است.۹

به این ترتیب، آموزه‏های جدید سیاسی معیارهایی چون حكومت فردی، فرمانروایی نظامی، اعمال قدرت نامحدود، فقدان نهادهای نمایندگی، تبعیت بی‏چون و چرای شهروندان، حاكمیت الهی، شخصیت پرستی، نبود حكومت قانونی، عدم تفكیك حوزه عمومی و حوزه خصوصی، تلقی حكومت به عنوان دارایی شخصی و حكومت بر اساس تمایلات شخصی را معیارهای حكومت‏های استبدادی معرفی می‏كنند.

از سوی دیگر، «مردم سالاری» در دنیای معاصر شیوه‏ای از حكومت معرفی می‏شود كه ضد حكومت استبدادی است؛ اما نظریه‏پردازان سیاسی در همین نوع از حكومت نیز از «استبداد اكثریت» و راه‏های حفظ حقوق اقلیت سخن به میان می‏آورند و راه حل‏های مختلفی برای از بین بردن آن بیان می‏كنند.۱۰ حال پرسش اصلی مقاله حاضر این است كه منظر قرآن در قبال مسأله استبداد چیست؟ آیا قرآن كریم نیز به مسأله استبداد از همان رهیافت آموزه‏های دانش سیاسی معاصر می‏نگرد یا نه؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ، قرآن به مسأله استبداد فردی و استبداد اكثریت چه پاسخی می‏دهد؟


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.