شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مصایب نگاه تکنیکی به سینمای جنگ


مصایب نگاه تکنیکی به سینمای جنگ

نگاهی کوتاه به گلوگاه شیطان

سکانس فرستادن هواپیمای بدون سرنشین برای عکسبرداری از مواضع دفاعی عراقی ها در کناره اروند مرا به یاد فیلم تحسین برانگیز مهاجر ساخته ابراهیم حاتمی کیا انداخت. البته تم روایی دارای تفاوت هایی در استفاده از هواپیمای بدون سرنشین است چرا که در مهاجر، استفاده از هواپیما جهت تخریب مواضع و هدف قرار دادن برج دیده بانی است اما در اینجا عکسبرداری برای ارزیابی مواضع و سنجیدن توان دفاعی عراقی ها محور درام را شکل می دهد.

گلوگاه شیطان برای آنکه به یک فیلم قابل قبول تبدیل شود کمداشت هایی دارد که در وهله اول در دو حوزه کارگردانی و سناریو به چشم میآید. وضعیت روان شناختی هیچیک از شخصیت های فیلم مشخص نیست و تلاش کارگردان جهت شناساندن آنها به مخاطب به دلیل اجرای سطحی و بدون عمق، با تکیه برکلیشه ها و بی توجه به ظرایف نزدیک سازی کاراکترها به شمایل قهرمانانه و ضد قهرمانانه به نتیجه خوبی نمی رسد. آدم های این اثر جنگی گویا قرابتی با زمان روایت ندارند. حال و هوای رزمنده های ایرانی و مختصات رفتاری و گفتاری آنها به هیچ وجه با کاراکترها همسانی ندارد و بازی ها بسیار ناامید کننده هستند.

امین زندگانی گویا هنوز از حال و هوای ملک سلیمان درنیامده است. به بازیش دقت کنید. نوع نگاه و لحن بیان بی اوج و فرود این بازیگر قرابتی عجیب با حس های اجرایی نقش سلیمان نبی دارد. جمشید هاشم پور با استایلی مشابه نقش حاج صفدر در واکنش پنجم، ایفاگر تیپ زایرعلی است که در سکانس معرفی اش به مخاطب با نوع به کارگیری دست ها و نگاه کردن، ذهن را به سمت و سوی حاج صفدر می کشاند. لحظه خنده آور شکار کوسه و ضرباتی که با چماق به بدن کوسه وارد آورد نیز دیگر وجوه سطحی کار را شکل می دهد که متاسفانه بدون هیچ خلاقیتی و در پس یک اسلوموشن بی هدف سعی شده تا وجهی حماسی برآن بخشیده شود.

می ماند صحنه ای که هواپیما جهت شناسایی و عکسبرداری عازم مواضع عراقی ها در کناره اروند می شود و باز هم اسلوموشنی بی مورد از نمای پایین و با زوم بر حرکت پاهای علیرام نورایی و زمین خوردن کاریکاتوری این بازیگر که حس و حال دراماتیک این صحنه را به چالش می کشد. این صحنه را با آن سکانس طلایی مهاجر مقایسه کنید که در آن رزمنده ایرانی با یک صداقت درونی و تمام وجود در حالی که سر به خاک ساییده است مهاجر را به سمت عراقی ها می فرستد و به تکنیک کارگردانی مهاجر و ضعف های آشکار بهمنی در میزانسن و طراحی فضای محیطی جهت انتقال حس حماسه به مخاطب پی ببرید.

از ضعف های گلوگاه شیطان در حوزه کارگردانی، سناریو و بازیگری گفتیم اما نمی توان نسبت به فیلمبرداری خوب امیر کریمی بی تفاوت بود. نماهای زیر دریا و هلی شات نسبتا پرداخت خوبی دارند و به ویژه در سکانس تعقیب قایق توسط کوسه با دو نمای روبرو و بالا از این موقعیت مواجه می شویم که صحنه های خوبی را شکل داده است.

در مجموع گلوگاه شیطان را اثری نسبتا ضعیف می یابیم که در استفاده ازتکنولوژی روز ناموفق بوده و نتوانسته از امکانات فنی در جهت بالا بردن سطح ساختاری خود بهره برد. برای جا افتادن بهتر این بحث ارجاعتان می دهم به سکانس های انفجار هلیکوپتر آمریکایی، تعقیب هواپیماها، نمای بیرونی از بدنه فانتوم و سقوط هواپیمای ایرانی در دریا که بسیار تصنعی و بی ظرافت است و این صحنه ها را مقایسه کنید با حمله دسته فانتوم ها به اچ ۳ و تفاوت ها را در حوزه جلوه های ویژه و کارگردانی صحنه دریابید. گویا تکنولوژی کارکردی معکوس در سینمای ایران دارد و حاصل استفاده از آن در بسیاری از موارد تصنعی بودن صحنه ها و پرداخت ضعیف موقعیت هاست.

نویسنده : نیما بهدادی مهر



همچنین مشاهده کنید