چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

چرا فیلم های ایرانی نمی ترساند


چرا فیلم های ایرانی نمی ترساند

سینما علاوه بر صنعت سرگرم کنندگی و سویه هنری اش همچون یک ابژه روانکاوانه با احساسات و واکنش های عاطفی آدمی نسبت عمیقی دارد

سینما علاوه بر صنعت سرگرم کنندگی و سویه هنری اش همچون یک ابژه روانکاوانه با احساسات و واکنش های عاطفی آدمی نسبت عمیقی دارد . بدین معنی که انواع عواطف و مکانیسم های روانی انسان مثل خنده ، گریه ، غم و شادی و ترس و دلهره را به واسطه خلق موقعیت های دراماتیک در سینما و در واکنش به فیلم بروز پیدا می کند و قابل شناسایی است. بر اساس همین مکانیسم های روانی است که انواع ژانر و گونه های سینمای شکل گرفته است ، کمدی ، تراژدی و ژانر وحشت و دلهره در واقع یک توجیه روانشناختی هم دارد و صرفا یک پدیده هنری و ادبیاتی نیست.

در میان انواع ژانرهای سینمای ، شاید ترس و دلهره کمتر در سینمای ما در غالب فیلم و داستان درآمده و فیلمسازان ایرانی آنچناکه که توانایی خنداندن یا گریاندن مخاطب را دارند بلد نیستند که آنها را بترسانند و دچاره دلهره سازند . کافی است نگاهی اجمالی به تاریخ سینمای ایران بیندازید و به حافظه خود رجوع کنید کمتر اثر سینمایی را به یاد خواهید آورد که در ژانر وحشت تولید شده باشد . شاید بیشترین فیلمهایی که در این گونه سینمایی به خاطر بیاوریم به محدود فیلمهایی است که در همین چند سال گذشته در سینمای ایران تولید شده است . اساسا آثار تولیده شده در سینمای وحشت ایران به تعداد انگشت های دست هم نمی رسد و شاید برخی از آنان با اغماض در ذیل سینمای وحشت قرار بگیرند . اگر سینمای وحشت را ژانری بدانیم که مبتنی بر ایجاد ترس و دلهره در تماشاگر بنا می شود بسیاری از این فیلمها چنین خاصیتی ندارند و حتی گاهی به جای ترساندن مخاطب موجب خنده او می شوند . قطعا تماشای انواع فیلمهای دلهره آمیز و وحشتناک سینمای غرب موجب می شود تا تماشاگر ایرانی به فیلمهایی که در سینمای خود در این ژانر ساخته می شود اعتنا چندانی نکند و به عبارت دیگر از تماشایی آن دچار ترس و دلهره نشود.

سینمای وحشت البته خود نیز به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شود و ساختارهای گوناگونی دارد . یک نوع از این ژانر بر پایه مسائل و موقعیت های روانی قرار دارد که فضاهای روان پریشانه و آشفتگیهای روحی و به عبارت بهتر اختلالات روانی شخصیت های داستان موجب ترس مخاطب می شود و در واقع عناصر روانشناختی فیلم ، بنیاد ترس را ایجاد می کند مثلا فیلم مشهور روانی اثر آلفرد هیچکاک نمونه ای از این جنس آثار است . گونه دیگر از این سینما بر پایه خشونت های جسمی و آزار بدنی بنا شده است که معمولا تماشای این گونه آثار به دلیل خشونتی که در آن نهفته است برای افراد زیر ۱۶ سال ممنوع می شود . به این گونه از فیلمها در سینمای وحشت اسلشر یا آثار سلاخی گفته می شود که نمونه ایرانی آن را چند سال پیش در فیلم " پارک وی " فریدون جیرانی دیدیم و فیلم اره یا کشتار با اره برقی نیز نمونه خارجی آنست .

دسته سوم از فیلمهای وحشت به آثاری مربوط می شود که برخی مسائل مبهم و ماورایی مثل جن و خون اشام و ارواح خبیثه را به عنوان عناصر داستانی خود مورد استفاده قرار می دهد و از دلهره ای که در ذات این مفاهیم و موجودات قرار دارد در جهت ایجاد ترس استفاده می کند مصداق بارز و مشهور این گونه فیلم جن گیر ویلیام فرید کین یا دراکولا تاد براونینگ است که بسیاری از مخاطبان سینما آن را دیده اندوهنوز نیز با توجه به انواع فیلمهای وحشتناک که به واسطه رشد تکنولوژی ایجاد شده جن گیر را جزء ترسناک ترین آثار سینمایی می شناسند . البته با توسعه تکنیکهای سینمای و جلو ه های ویژه برخی موجودات فانتزی و ذهنی که قابلیت وحشت دارند نیز به این سینما اضافه شده است که می توان از گودزیلا به عنوان نمونه ای از این آثار نام برد. اگر بخواهیم مبتنی بر این تقسیم بندی به سینمای ایران نگاه کنیم کمتر فیلمی را پیدا می کنیم یا دست کم فیلمهای کمی را می یابیم که در ذیل سینمای وحشت قرار بگیرد . پیش از انقلاب ، تنها ساموئل خاچکیان بود که به ساخت چنین آثاری مشهور بود و حتی لقب آلفرد هیچکاک ایران را به خود گرفته بود اما منتقدان فیلمهایی او را بیشتر در ژانر جنایی و معمایی تقسیم بندی می کنند تا سینمای وحشت تازه آنهم در ساختار فیلمفارسی های قبل از انقلاب در ساختاری که ما در بالا تقسیم بندی کردیم .

بعد از انقلاب نیز آثاری مثل "شب بیست و نهم " حمید درخشانی ، " اثیری " محمد علی سجادی ، " خوابگاه دختران " محمد حسین لطیفی ، "پارک وی" و تا حدودی "قرمز" فریدون جیرانی ، "اقلیما "مهدی عسگرپور ، "کلبه" جواد "افشار" و حریم سید رضا خطیبی و فیلم در حال ساخت "آل" بهرامیان را می توان در ذیل سینمای وحشت قرار داد. بسیاری از این فیلم ها البته دارای عناصر و مولفه های مشخص ژانر وحشت نیست و در مرز فیلمهایی جناحی و معمایی و فیلمهای وحشت قرار می گیرد حتی یکی از انها یعنی خوابگاه دختران که تلفیقی از ترس و خنده بوده و ساختاری طنز دارد. سال گذشته سید رضا خطیبی در حریم تا حدودی توانسته است به ساختار و زبان سینمای وحشت نزدیک شود و با بهره گیری از عناصر و مفاهیم ترس ایرانی ، فیلم نسبتا خوبی بسازد . اما سینمای ایران نه فقط به لحاظ کمی بلکه از نظر کیفی و محتوایی نیز با استاندارد جهانی سینمای وحشت فاصله زیادی دارد . نگارنده قصد دارد در این مقاله به طور اجمالی و در حد توان خویش برخی از مهمترین عوامل این مساله را مورد بازشناسی قرار دهد.

سینمای وحشت یک سینمای تکنیکال است یا دست کم نسبت به ژانرهای دیگر به تجهیزات و امکانات فنی بیشتری نیازمند است تا بتواند با استفاده از عناصری چون نور ، تصویر ، افکت و جلوه های ویژه و خلق موقعیت های حیرت انگیز و غیر طبیعی به ایجاد ترس و دلهره در مخاطب بپردازد اما تقلیل دادن سینمای وحشت به سویه تکنیکی آن و فقدان امکانات فنی برای شکل گیری سینمای وحشت یک تصور و ذهنیت اشتباهی است که مبتنی بر این فرض شکل گرفته است که باید ترس و دلهره را توسط عوامل بیرونی و فراتر از متن به مخاطب القاء کرد در حالی که ترس می تواند یک موقعیت درماتیک باشد که بیش از انکه به تکنیک و امکانات فنی سینما وابسته باشد به نوع روایت و ساختار قصه تکیه کند . با این وجود کمبود امکانات فنی را می توان یکی از دلایل عدم شکل گیری ژانر وحشت در ایران محسوب کرد اما این همه ماجرا نست و قطعا عوامل مهمتری از آن نیز وجود دارد که فقدان منابع داستانی و مضامین مطرح شده در ژانر وحشت را می توان مهمترین آن دانست. نگارنده معتقد است که بیش از کمبود امکانات فنی ، فقدان مضامین و قصه های که بار دراماتیکی ترسناکی دارند و عدم توجه سینماگران ایرانی به انها مهمترین علت عدم شکل گیری سینمای وحشت در ایران است. این در حالی است که ما در عقاید مذهبی و باورهای عرفی خود مفاهیم و مضامینی داریم که می توان عنصر ترس را در آنها به تصویر کشید و خیلی هم نیاز به تجهیزات فنی نداشت . عقایدی همچون اعتقاد به جن و روح و شیطان و بختک و... قابلیت دراماتیکی بالایی برای تولید یک فیلم ترسناک هستند که سینمای ایران کمتر به سراغ آنها رفته است . در دهه اخیر تلویزیون با تکیه بر این عناصر سریالهای به اصطلاح ماورایی ساخته است که البته بیش از آنکه بر سویه ترسناک ان تاکید شود بیشتر وجوه اعتقادی و دینی آن برجسته شده بود و اتفاقا چالش اصلی در همین نقطه است .

بدین معنی که آمیختگی این عناصر با باورها و اعتقادات مذهبی مردم ، موجب می شود که فیلمسازان از نزدیک شدن به ان پرهی کنند و ورود به این عرضه با خط قرمزهای پررنگی همراه خواهد بود . ضمن اینکه این خطر هم وجود دارد که ساخت آثاری حول چنین انگاره ها و باورهای ممکن است به رواج خرافات گرایی در جامعه دامن بزند و ایجاد شائبه کند لذا حساست های زیادی در این باره هم از سوی مسولان و مدیران سینمایی کشور وجود دارد و هم بافت مذهبی جامعه ایران ممکن است پذیرای چنین آثاری نباشد. در واقع طرح محتوایی مفاهیم ترسناک در سینمای ایران به دلیل سنخیت و آمیختگی این مفاهیم با ارزش ها دینی و سویه ایدولوژیک قصه به شدت سوتفاهم زاست و عدم شفافیت در این حوزه نیز تکلیف فیلمساز را با طرح این مفاهیم روشن نمی سازد لذا یکی از عوامل بسیار مهم فقدان سینمای وحشت را باید ئر همین علت جستجو کرد. در واقع در فرهنگ و آیین ما ترساندن به صرف ایجاد دلهره و وحشت مجاز شمرده نمی شود مگر اینکه در جهت تحولی اخلاقی و تربیتی باشد .

محسن مخلباف زمانی که مشغول تئوریزه کردن هنر اسلامی بود در این باره گفت : " روح پر رمز و راز بشر ، ابعاد ناشناخته روح و جهان پیرامون ، جهل او نسبت به بسیاری از پدیده ها یا آگاهی گنگ او نسبت به چیزهای که آنها را باور دارد اما از سر عناد و لجاج انکار می کند زمینه ای است برای بعضی از فیلمسازانی که ترس را به عنوان یک شگرد موجد کشش به کار گیرند. آلفرد هیچکاک سمبل بارز این فیلمسازان است . او ترس را آمیخته با انتظار چنان به کار می برد که تماشاچی هر آن منتظر اتفاقی ناگوار بماند تا شاید رویت این اتفاق او را به شناختی روشن تر از تخیلات موهوم درونی خود سوق دهد . اما امثال هیچکاک که زرنگ تر و ناصادق تر از آنند که دست خودشان را رو کنند و دست از تمسخر مردم بردارند . آنها با استفاده از این شگرد ساعت ها تماشاچی را در سالن نمایش نگه می دارند. ولی بدون آنکه او را به ترس از عذاب قیامت و عاقبت بد خود وادارند. با ترساندن مخاطبان خود از اتفاقی واقعی اما مسخره و اشباح و موجودات موهوم و ناشناخته ای که انگیزه اعمالشان هم مشخص نیست ، جای برای ترس های ضروری وجود انسان باقی نمی گذارند."

این موانع ذهنی و ایدولوژیک نه فقط درساخت فیلمهای ترسناک بلکه در تاثیر گذاری آن بر جامعه نیز تداوم می یابد به هر حال در سینمای وحشت خشونت و جنایت و تجاوز حضور پر رنگی دارد و جامعه ایرانی همواره نسبت به پیامدهای اخلاقی و روانی انها حساسیت داشته است به ویژه اینکه در سینمای وحشت کودکان و زنان ، معمولا قربانیان خشونت و تجاوزی هستند که در این ژانر به چشم می خورد و یک فیلمساز ایرانی به سختی می تواند وارد این حوزه ها شود. ضمن اینکه نشان دادن صحنه های خشونت و تجاوز یا سلاخی کردن و اعمال رفتارهای غیر انسانی در سینمای ایران با ممنوعیت جدی مواجه است و سینماگر ایرانی مثل همتای غربی خود نمی تواند این صحنه ها را بازنمایی کند. نه فقط متولیان رسمی سینما که خود مردم و خانواده های ایرانی در برابر چنین آثاری مقاومت می کنند و حتی ساخت آنها نیز شاید با عدم استقبال مواجه شود . اما سینمای وحشت صرفا همین خشونت و تجاوز و بازنمایی تکنیکال ترس و وحشت نیست و بسیاری از مفاهیم و انگاره های عرفی و دینی و سوژه های روانکاوانه و انسان شناختی نیز می تواند دستمایه آثار ارزشمندی در ژانر وحشت باشد بدون اینکه بخواهد سلامت روانی مخاطبان و تربیت اخلاقی آنان را تهدید کند. ترس صرفا با القای بصری ان محقق نمی شود و با بصیرت و خلاقانه نیز می تواند آثار ارزشمند و فاخری در سینمای وحشت ایران تولید کرد تا این ژانر مهجور نیز از انزوا بیرون بیایید و احیا شود.

توسط سیدرضاصائمی

http://ssaemi.blogfa.com